اگر عكس باشد و چند كلمهاي شرح طنزآميز كه چه بهتر. فرصتي براي تامل و تعمق نيست. همهچيز بايد مختصر و مفيد باشد. اين دنياي خواندني جديدي است كه فضاي شبكههاي اجتماعي براي ما ساختهاند؛ در سطح، دريايي وسيع تا هرچقدر كه دلت بخواهد اما عمق فقط تا قوزك پا.
ديگر حوصلهاي براي خواندن كتاب و روزنامه و مجله باقي نمانده. نسلي كه به چكيدهخواني عادت كرده، ديگر توان خواندن داستانك را هم ندارد چه برسد به هفتاد من مثنوي و چندين جلد شاهنامه. كتابخواني در سنت شفاهي ما رونق چندان زيادي نداشته اما همان اندك جايگاه گذشته را هم دارد از دست ميدهد. به همين نمايشگاه كتابي كه هفتههاي گذشته بيست و هشتمين دورهاش را به بايگاني سپرد، نگاهي بيندازيد. خبري از رونق گذشته نيست.
حرف تيراژ را كه ديگر اصلا نزنيد. تيراژ كتاب كه به شوخي ميماند درباره مطبوعات هم كه با چالشي جدي روبهروست، آنچنانكه آمارهاي رسمي حاكي از افت بيش از 50درصدي تيراژ مطبوعات در سال گذشته به نسبت سال قبلتر است. نگاهي به برنامه زندگي خودتان بيندازيد، طرح زير در مورد شما چقدر مصداق پيدا ميكند.
يار مهربان چندصباحي است كه ديگر بر و روي سابق را ندارد. همان اندك شيفتگانش را هم روزبهروز بيشتر از دست ميدهد و در رقابت با بتهاي افسونگر و هفتادرنگ دنياي جديد ديگر برايش توان دلربايي چنداني باقي نمانده.
برايش هووهايي در زندگي مدرنمان آوردهايم كه خوشرنگ و لعابتر هستند اما عمقي ندارند، اما انگار كه عقل مردمان امروز به چشمشان است. واقعيت اين است كه زبان و ادبيات ابزاري براي تفريح و سرگرمي و پركردن اوقات فراغت نيستند.
ما در قالب زبان ميانديشيم، فكر ميكنيم و تصميم ميگيريم. خلاقيت، ابتكار و نوآوري جز در بستر زبان غيرممكن است و تنها چيزي كه ما را بر اين ابزار مهم (كه نقطه تفاوت ميان انسان و حيوان است) مسلط ميكند خواندن كتاب و افزودن بر دايره واژگان و ساختارهاي زباني است. خواندن ديوان حافظ نه براي تفأل و مرور بوستان و گلستان نه براي پاس كردن دروس و زدن تست ادبيات در كنكور سراسري است، بلكه لازمه موفقيت در تمام زندگي است، از كسب و كار گرفته تا زندگي با همسر و فرزندمان.
بنابراين حداقل براي خودمان هم كه شده نبايد كار را به جدايي بكشانيم، اگر سرسپرده معشوقهاي ديگر ميشويم، حداقل عدالت را رعايت كنيم. گاهي اگر شده حتي از سر يادِ ايام محملي بسازيم براي فراغتي و كتابي و گوشه چمني... .
نظر شما