محمدرضا ستوده را بیشتر شب بیدار‌ها می‌شناسند، شاعر، نویسنده و طنز‌پردازی که در شبانه‌های رادیو جوان به اجرای برنامه می‌پرداخت.
ستوده علاوه بر اجراهای رادیویی، کتاب طنز نیز منتشر کرده است. «فانیفست» مجموعه ۱۰۰ شوخی کاملاً جدی با ۱۰۰ شخصیت مشهور داخلی و بین‌المللی(!) است که سال ۱۳۹۱ از این طنز‌پرداز منتشر شد.
او بعد از جدایی از صدا و سیما این روز‌ها بیشتر مشغول فعالیت‌های مطبوعاتی است و در روزنامه‌های مختلف مطالب طنز منتشر می‌کند.
یکی از آنها ستون طنزی است که هر روز در صفحه آخر جهان صنعت شاهد آن هستیم که البته به نظر می‌رسد اکثر آنها مانند همین مصاحبه، با چندباری بازنگری و اصلاح قابل چاپ بشوند.
ستوده لحن طنازش را در جواب‌هایی که به سوالات ما داده است هم حفظ کرده و از این نظر، صفحه آخر این شماره حال و هوای متفاوتي نسبت به دیگر شماره‌ها دارد.
- اگر آخرین بازمانده زمین باشید، چه کار می‌کنید؟
کاندیدای ریاست جمهوری می‌شم. خودم به خودم رای می‌دم و با یک رای (صددرصد آرا) رئیس‌جمهور جهان می‌شم و تا می‌تونم به خودم ظلم و بی‌عدالتی می‌کنم.
بعدش به خاطر ظلم‌هایی که به خودم کردم، علیه خودم قیام می‌کنم و بهار جهانی راه می‌ا‌ندازم. هر وقتم خسته شدم و حوصله‌ام سر رفت یه پورشه سوار می‌شم می‌رم توی خیابون شریعتی گاز می‌دم می‌رم توی درخت!
- می‌خواهید به سیاره دیگری سفر کنید، فقط می‌توانید یک چیز با خودتان ببرید، چه چیزی را همراه‌تان برمی‌دارید؟ چرا؟
سیگار. لابد در آن سیاره فندک پیدا خواهد شد!
- اگر فردا صبح از خواب بیدار شوید و بفهمید صندوق دریافت مسیج‌هایتان در فیس‌بوک یا وایبر و... به صورت عمومی درآمده، چه کار می‌کنید؟ چیزی هست که بابت آن خیلی نگران شوید؟
خیلی ناراحت نمی‌شم چون مال بقیه بد‌تر از منه!
- یک دزد به ماشینتان دستبرد زده، ترجیح می‌دهید تلفن همراه‌تان را برده باشد یا ۱۰ میلیون تومان پول نقدی که توی داشبورد بود؟ چرا؟
ماشین ندارم. اگر هم داشتم آن‌قدر پولدار نبودم که فقط 10میلیون بذارم توی داشبورد! ولی تا الان سه بار وقتی پیاده بودم گوشیمو با چاقو ازم خفت کردن.
بار دوم، مقاومت کردم پنج تا بخیه خوردم، بار سوم گوشی رو تقدیم کردم. الان دیگه مقاومت نمی‌کنم، چون تا پلیس برسه، شرحه‌شرحه شدم!
- تا به حال شده به اس‌ام اس‌ها یا ای‌میل‌های کسی دسترسی داشته باشید؟ آنها را خوانده‌اید؟ بعدش نظر متفاوتی راجع به آن فرد پیدا کرده‌اید؟
بله، در دفتر روزنامه معمولاً ای‌میل همه باز می‌مونه ولی باز نمی‌کنم، چون خیلی برام جذاب نیست. ترجیح می‌دم در انجام امور غیرانسانی بلیتم رو با این حرکت‌های کوچیک نسوزونم و کارهای زشت بزرگتری انجام بدم!
- اگر به خاطر یک اظهارنظر شخصی در فضای مجازی مورد هجوم کاربران قرار بگیرید، چه کار می‌کنید؟
لذت می‌برم، چون به احتمال زیاد نظرم درست بوده!
- در برابر آنهایی که در مهمانی‌ها با هیجان می‌گویند: «یه روز دو تا چینی می‌خورن به هم می‌شکنن!» بعدشم بلند بلند می‌خندند، چه واکنشی نشان می‌دهید؟
من در این‌جور مراسم شرکت نمی‌کنم، حتی اگه نامزدی خواهرم باشه، ولی اگه اتفاقی توی یه همچین مراسمي باشم، یه جوک خارج از موازین و چهارچوب‌ها که خیلی بامزه باشه براشون تعریف می‌کنم و بهشون درس زندگی می‌دم!
- یک جمله، شعر، ذکری هست که موقع نگرانی‌ها آرامتان کند؟ چه جمله‌ایست؟
یه شعر دارم که تکرار می‌کنم.
- اگر بخواهید فیلم زندگی یک نفر را بسازید، فیلم چه کسی را می‌سازید؟
محمدرضا شریفی‌نیا
- باید به شما و یک نفر دیگر برای مدت طولانی دستبند بزنند. دوست دارید آن یک نفر، چه کسی باشد؟
مهدی استاداحمد
- به درد نخور‌ترین اختراع بشر چه چیزی بوده است؟ چرا؟
طناب دار، چون بی‌خود و بی‌دلیل آدمو می‌کشه.
- دوست دارید به چه چالشی دعوت بشوید؟ چرا؟ (یا تا به حال دعوت شده‌اید؟ پذیرفته‌اید یا نه؟ اگر نه چرا؟)
به چالش صريح‌گویی
- در زندگی، شادی بعد از گلتان شبیه شادی بعد از گل کدام فوتبالیست است؟
- آخرین باری که بهت‌زده شدید کی بوده؟ چه اتفاقی افتاده؟
سر همین مصاحبه. وقتی گفتن خیلی از جواب‌هام غیر قابل چاپه!
- تجربه اولین عشقتان چطور بود؟
خيلي خوب بود، دوم راهنمايي بودم، حيرون بودم. مثل بچه ۹ ساله‌ای که پدر و مادرش رو پنج دقیقه پیش توی زلزله از دست داده. ولی الان ديگه اون طوري نيستم. حتی حال ندارم برم بهش بگم عاشقتم.
- دوست دارید جای کدام کاراکتر داستان/ فیلم‌های عاشقانه باشید؟ یا دوست دارید کدام فیلم را دونفره ببینید؟
شخصیت علی مصفا در فیلم «در دنیای تو ساعت چند است» که هنوز اکران نشده.
- تا به حال اسمتان را در گوگل سرچ کرده‌اید؟ هر چند وقت یکبار این کار را می‌کنید؟
بله، آخرین بار حدود يك ماه پیش این کار رو کردم. وقتی سرچ می‌کنم؛ «محمدرضا ستو» فقط اسم خودم می‌آد. این نشون می‌ده که من ستوده‌ترین محمدرضای دنیا هستم.
- می‌توانید جایی/کسی/چیزی را نام ببرید که زندگیتان را به دو قسمت قبل و بعد تقسیم کرده باشد؟ قبلش چی فکر می‌کردید، بعدش چی؟ (جواب‌هایی مثل ازدواج و تولد بچه قبول نیست، مگر اینکه دلایل قانع‌کننده‌ای برایشان وجود داشته باشد.)
زندگی من به دو قسمت قبل و بعد از آشنایی با رحیم رسولی تقسیم می‌شه. قبلش زندگی خیلی سخت و مزخرف بود، ولی بعدش راحت و مزخرف شد.
- اگر الان بفهمید سرطان دارید چه حسی پیدا می‌کنید؟ اولین کاری که انجام می‌دهید چیست؟ چرا؟
از اینکه می‌فهمم حدوداً کی می‌میرم خیلی خوشحال می‌شم، چون اون‌طوری دقیق‌تر برنامه‌ریزی می‌کنم و به کارهای واجب‌تر می‌رسم، ولی دوست ندارم سرطان قاتلم باشه.
اولین کاری که می‌کنم یه سیگار روشن می‌کنم و می‌رم سمت افغانستان تا با طالبان بجنگم و قبل از اینکه سرطان کارمو تموم کنه، به دست طالبان کشته بشم. فکر کنم این مرگ مفیدتری باشه.
- وقتی به مرگ و مردن فکر می‌کنید از دست دادن چه چیزی/ کسی از همه بیشتر ناراحتتان می‌کند؟ چرا؟
از دست دادن فرصت گرفتن حال بعضی‌ها که اسم شون رو نمی‌تونم بیارم و از دست دادن دوستانی که از دستشون می‌دم.
- اگر فردا دنیا تمام شود، چه کار انجام نداده‌ای دارید؟
زندگی کردن
فائزه خابوري/منبع:همشهري‌جوان
نظر شما