یکشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۰
۰ نفر

سید محمد بهشتی: شما نمی‌توانید فرایند پیشرونده‌ای بیابید که «آموزش» یکی از ارکان پویایی آن نباشد. زندگی نیز چنین است.

پدر و فرزند

از هنگامي كه كودك متولد مي‌شود، از پدر و مادر گرفته تا اطرافيان، همه براي آموزش و تربيت او به تكاپو مي‌افتند. او بايد بياموزد حرف بزند، راه برود، غذا بخواهد، از خود مراقبت كند و در يك كلمه براي زندگي آماده شود. وقتي او پا به سني مي‌گذارد كه آن را 7سالگي مي‌نامند، آموزش‌اش وارد فاز تازه‌اي مي‌شود: مدرسه. حالا نوبت معلمان و مربيان است كه كودك نوخاسته را آموزش دهند و اين فرايند تا زمان فارغ‌التحصيلي جوان از دانشگاه امتداد مي‌يابد.

آموزش كودك و نوجوان، ضرورتي نيست كه فقط ما معاصران دريافته باشيم. اگر به قرون گذشته بنگريم و ـ في‌المثل ـ منابع ادبي را مروري گذرا بكنيم از توجه نويسندگان و حكما و ادبا به آموزش كودكان و جوانان، شگفت‌زده خواهيم شد. از سعدي و خواجه نصير بگيريد تا قابوس‌بن‌وشمگير و خواجه نظام‌الملك. بزرگاني كه رساله‌هاي مفصل تأليف كردند و در آن به چند و چون زيستن، آداب غذا خوردن و ازدواج، چگونگي كسب و تحصيل و همه دقايق زندگي فردي و اجتماعي پرداختند و كوشيدند به كودكان و جوانان پيش‌آگهي دهند كه زيستن اصولي دارد و انسان بودن پايه‌هايي.

امروز نيز چنين است: «چرخه آموزش كودكان و جوانان ادامه پيدا مي‌كند تا وقتي كه جوان به سن كمال برسد و روي پاهاي خود بايستد و درآمدي داشته باشد و ازدواج كند و خانواده‌اي داشته باشد و بچه‌دار شود. حالا نوبت او است كه فرزندش را آموزش دهد و براي زندگي مهيا سازد.»

پاراگراف بالا را عمدا در گيومه گذاشتم تا آن را دوباره بخوانيد. در ضرورت آموزش كودكان و نوجوانان و جوانان ترديدي نيست. اما اشكال عمده‌اي هست كه بسياري از ما به آن بي‌توجهيم. نقصي بزرگ كه جلال آل‌احمد از معدود كساني بود كه آن را دريافت. زماني كه او مدير مدرسه شد در طول يك سال سر و كله زدن با بچه‌ها و والدين‌شان فهميد كه بسياري از كج رفتاري‌ها و ناهنجاري‌هاي دانش‌آموزان به‌خاطر پدر و مادرهاست! او فهميد كه تعريف جامعه ما از آموزش محدود و نارساست. چنين بود كه رمان «مدير مدرسه» را نوشت تا نشان دهد كه آموزش پدر و مادرها حتي بعد از بچه‌دارشدن و پا به سن گذاشتن، بايد با جديت پيگيري شود.

نهادهاي بسياري پديد آمده تا آموزش كودكان و نوجوانان را زيرنظر داشته باشند. اما بزرگ‌تر‌ها چه؟ آيا ما بزرگ‌تر‌ها به آموزش نياز نداريم؟ حس نمي‌كنيد كه اعتماد به نفس‌ ما پدر و مادرها «زيادي» بالا رفته؟ حس نمي‌كنيد كه خيلي از ما والدين فكر مي‌كنيم كامليم و كودك‌مان بايد نسخه تام و تمامي از سبك زندگي ما باشد؟

اگر در اين ادراك، اشتباه نكرده باشيم، نتيجه شايد چندان بد نباشد اما اگر در تصور كامل بودن خود و بي‌نيازي‌مان از آموزش و تربيت، به خطا رفته باشيم، نتايج ناجوري به بار خواهد آمد! هر چند اگر كامل باشيم، هرگز فكر نمي‌كنيم كه از تربيت و آموزش بي‌نيازيم و هميشه به ياد خواهيم داشت كه نمي‌توانيم فرايند پيشرونده‌اي ـ به زيبايي زندگي ـ بيابيم كه « آموزش » يكي از اركان پويايي آن نباشد.

کد خبر 297993

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha