جلد چرمی را سبک و سنگین میکند، گروی کتاب را بررسی میکند، رنگ چرم را میبیند و دستهای 78سالهاش ماهرانه کتاب را زیر و رو میکند. پیرترین آدم صنف خودش است و بیشتر از جوانها به نوآوری میاندیشد.
تقریباًهمه نوآوریهایی که در صحافی و جلدسازی این مملکت ایجاد شده به نوعی به او مربوط میشود. 66سال از روزی که اولین کتاب را صحافی کرده میگذرد. حالا سرنوشت کتابهای زیادی به دست اوست؛ کتابهایی که نویسندهشان آدم متفاوتی است؛ کسی که ترجیح میدهد اثرش با جلدی که استاد متین به آن میزند، روانه بازار شود.
دفتر استاد متین پر است از کتابهای زیبا و عجیب، غریب؛ کتابهایی با جلدهای منحصر به فرد، همه از چرم اصل؛ نقش و نگارهایی به دور از طلاکوبی و تجملات اما به نحو چشمگیری زیبا و دوست داشتنی. دیوارهای کارگاه با تابلوهای زیبایی از جنس چرم پوشانده شده؛ تابلوهایی که به گفته خود استاد در تمام دنیا نظیر ندارند.
از ظرافت تا تکنولوژی
استاد متین پیرتک جلدسازی است که کارش را از یک مغازه کوچک نزدیک بازار شروع کرده و حالا بعد از 66سال، یک کارگاه سریسازی دارد؛ «تک جلدسازی این است که برای یک نسخه از یک کتاب خاص جلد بسازی. این کتابها معمولا به صورت کتب قدیمی نفیس هستند که تمام کار جلدسازیشان با دست انجام میشود اما سریسازی، جلدسازی معمولی است؛ یعنی از یک نسخه کتاب، سفارش میگیری و هر چند تا که مشتری بخواهد برایش میسازی.
80درصد کار سریسازی با ماشین انجام میشود، سرعت کار بسیار بالاست و مقدار کتابی که در یک ماه تولید میشود هم زیاد است. سریسازی نیاز به مهارت زیاد ندارد. کارگرهای سریساز تعلیم خاصی نمیبینند؛ خیلی ساده پشت دستگاه میایستند و با اطلاعات اندک کار میکنند؛ تک جلدسازی اینطور نیست؛ تک جلدساز سالها باید شاگردی کند، قیچی و چسب دست استاد بدهد تا با فوت و فن و رموز کار آشنا شود. صحاف تکجلدسازی، باید زحمت بکشد و عرق بریزد.
البته استاد هم دستش را میگیرد. کتابی که تک جلدسازی شده با کتاب سریسازی تفاوت اساسی دارد؛ جلد کتاب به راحتی جدا نمیشود، شکیل و زیباست، استحکام زیادی دارد و خلاصه زمین تا آسمان با کتابهای سریسازی متفاوت است».
صحافی که سریساز شد
استاد متین دیگر نه بنیه تک جلدسازی را دارد، نه حوصلهاش را؛ تک و توک آثار قدیمی و نفیسی را که دوستانش با خواهش و تمنا به او سفارش میدهند میسازد؛ کار اصلیاش شده سریسازی؛ هرچند پای دستگاه ایستادن در خونش نیست؛ «کارهای سریسازی را قبول ندارم. از همان موقع که تصمیم گرفتم سریسازی کنم، به فکر تحول در سریسازی بودم. سالها صحافی کردهام و به زیر و بم کار آشنا هستم.
دلم نمیآمد همه این تجربهها را کنار بگذارم و یکدفعه بایستم پای دستگاه». این شد که استاد تصمیم عجیبی گرفت؛ «تصمیم گرفتم اصول تک جلدسازی را در سریسازی پیاده کنم. کار بسیار دشواری شد اما میارزید؛ هیچکس در صنعت صحافی و جلدسازی چنین کاری نکرده بود. نمیتوانستم کیفیت فعلی کتابها و جلدها را تحمل کنم. همه چیز سرسری شده بود. این شد که کار را شروع کردم و قواعد صحافی را که یک عمر آموخته بودم وارد کار سریسازی کردم».
استاد مجبور شد روی تکتک کتابهایی که سفارش میگرفت با دست کار کند؛«در روش من 60درصد کار با دست انجام میشد؛ یعنی مثلا اگر 5هزار جلد از یک کتاب سفارش میگرفتیم، 60درصد جلد هر کدام از این کتابها را باید با دست میساختیم». و اینچنین کارگاه سریسازی استاد متین، اولین کتابهای مخصوص خودش را بیرون داد.
آدمهای خاص،کتابهای خاصتر
مشتریان استاد متین آدمهای معمولی نیستند؛ آنها آدمهای متفاوتی هستند با کتابهایی عجیب؛ کسانی که حاضرند برای جلد کتابشان 3برابر قیمت معمولی پول بپردازند و چند برابر زمان معمولی وقت صرف کنند تا کتابی تک داشته باشند؛ کتابی که مانند همه چیزهای دستساز، نسخهها و نمونههایش علاوه بر شباهت به یکدیگر، هر کدام ویژگی منحصر به فردی دارند؛ نسخهای که به خاطر دستی که آن را ساخته، با نسخههای دیگر متفاوت است؛ 5هزار نسخه از یک کتاب با ویژگیهای منحصر به فرد؛ «جلد کتابها همه چرم خالصند و به جز برش کاغذها و مقوا و چند کار جزئی دیگر، بقیه کارها با دست انجام میشود. زمانی که برای تهیه جلد کتابها به این روش صرف میشود، چند برابر روش سریسازی ماشینی است.
از طرف دیگر هزینه ساخت هم بالاتر است چون نیروی انسانی بیشتری داریم؛ نیروی انسانی ماهری که مدتها کارآموزی صحافی کرده باشد».
با همه این حرفها، کتابهایی که به روش استاد متین صحافی شدهاند، با کتابهای عادی قابل مقایسه نیستند؛ به طوری که غیر از استحکام و دوام بالا، زیبایی جلد این کتابها وصفناشدنی است.
وسیلهای برای کار روی چرم
چرمهای کار شده را خیلی وقت است در بازار میبینیم؛ جلدهای چرمیای که بدون نقش و نگارهای اضافی و طلاکوبی، به صورت ساده و با گلهای چرمی زیبا روی قرآنها و کتابهای نفیس خودنمایی میکند. استاد متین به کار روی چرم نیز علاقه نشان داد؛ «دستگاهی را از صنعت سراجی وارد صنعت چاپ کردم.
کار این دستگاه را قبلا روی کیفهای چرمی دیده بودم. این دستگاه از طریق سوزاندن چرم، شکلهایی را روی آن ایجاد میکرد. فکر کردم این دستگاه در صنعت چاپ هم جواب میدهد. یک نمونه از آن را خریداری کردم و به کارگاه آوردم. نتیجه بسیار جالب بود. دستگاه جواب داد و به کمک آن توانستیم طرحهای بسیار زیبا و منحصر به فردی روی جلدهای چرمی بزنیم».
روزی روزگاری استاد متین
استاد متین قرار نبود صحاف شود. صحافی اصلا در خانواده آنها سابقه نداشت. پدرش کارگر شرکت نفت بود و چون خانوادهای مذهبی داشت، بعد از تمام کردن دوران ابتدایی، پدر او را به حوزه علمیه فرستاد تا طلبه شود؛ «در زمان جنگ جهانی دوم بود. صنعت چاپ در ایران بسیار نوپا بود. برای پیدا کردن کتاب «جامع المقدمات» تمام تهران را زیر پا گذاشتم تا بالاخره یک نمونه چاپ سنگیاش را پیدا کردم.
کتاب دست دوم بود و پاره؛ جلد درست و حسابیای هم نداشت. نمیتوانستم توی دست بگیرمش. این شد که بردمش خانه، در را روی خودم بستم و شروع کردم به ترمیم کتاب. هیچ آموزشی هم ندیده بودم. روش کارم آزمون و خطا بود. بعد از چند روز به هر ضرب و زوری بود کتاب را ترمیم کردم. تازه آن موقع بود که فهمیدم چقدر به صحافی علاقه دارم. شروع کردم به مطالعه صحافی؛ به معدود کتابخانههای آن دوره تهران (سال 1320) میرفتم. کتابهای لاتین را که صحافی خوبی داشتند میگرفتم، به خانه میآوردم و روی صحافیشان کار میکردم، جلدشان را باز میکردم و میبستم.
کتابهای پاره اساتید را امانت میگرفتم، ترمیم میکردم و دوباره پسشان میدادم. این شد که کمکم وارد بازار کار شدم و درس حوزه را کنار گذاشتم. البته مطالعاتم را همیشه ادامه میدادم اما دیگر کلاس نمیرفتم».
فرزندان استاد متین
استاد 4 پسر و 2 دختر دارد؛ «هر 4 پسرم راه خودم را ادامه میدهند؛ دو تایشان همینجا با خودم کار میکنند، دوتایشان هم کارگاه جداگانه دارند. پسر بزرگم شبیه خودم است و کارش حرف ندارد؛ هم روش کار مرا در کارگاهش پیاده کرده و هم برای خودش نوآوریهایی دارد». یکی از دختران استاد هم راه پدر را ادامه میدهد؛ «دخترم چیزی از پسرانم کم ندارد؛ صحاف ماهری است، الان هم سرپرست کارگاهم است و به کارگرانام آموزش میدهد».
تابلوهای منحصر به فرد استاد
«بعد از اینکه سوزاندن چرم را امتحان کردم، کمکم به این فکر افتادم که میشود از طریق سوزاندن چرم، به جز جلد کتاب، آثار هنری دیگری هم پدید آورد؛ این شد که تابلوهای چرمیام را درست کردم».
تابلوهای چرمی در اندازههای متفاوت و رنگهای متفاوت، با نمایی زیبا دفتر کار استاد را پوشاندهاند؛ «چون رنگ چرمها متفاوت است، با استفاده از این تفاوتها میتوان آثار هنری متفاوت خلق کرد؛ مثلا رنگ چرم قهوهای سوخته را کنار قهوهای روشن و زرد قرار داد».
روی این تابلوها، آیههایی از قرآن، اشعاری از حافظ و... هستند که استاد آنها را به سلیقه خودش و با خط استادان مطرح خطاطی، روی چرمها به شیوه مخصوص خود سوزانده است؛ «هر کدام از این تابلوها برای من یک نماد است، یک شعار. آدمها باید این شعارها را همیشه پیش رویشان بگذارند و از آنها غافل نشوند».