صبا صائمي كه كارش را با طراحي و دوخت پيشبندهاي رنگي شروع كرده براي ما از اين تجربهاش ميگويد؛ تجربهاي كه از يك كار خانگي شروع شده و امروز به يك منبع درآمد جدي براي او تبديل شدهاست. او تعريف ميكند كه چطور در عرض 2 سال، با دوختن يك پيشبند به نقطهاي رسيده كه حالا در 6 فروشگاه كارهايش به فروش گذاشته ميشوند.
- هر قصهاي شروعي دارد
من چند سال معماري و دكوراسيون داخلي خواندم اما پس از مدتي كه احساس كردم اين رشته، رشته من نيست آن را رها كردم. پس از آن بهمدت 2 سال به سراغ شيرينيپزي رفتم كه در آن هم خودم را پيدا نكردم . در اين زمان دوستي كه بسيار روي زندگي من تأثير گذاشت، ايدهاي درباره طراحي لباس در سرم انداخت. از آنجا كه لباس و رنگ را خيلي دوست داشتم و مادرم از بچگي برايم خياطي ميكرد، تقريبا با پارچه آشنا بودم و اين آشنايي باعث شدهبود در مورد اين ايده خيلي فكر كنم. من حس خوبي در آشپزخانه داشتم، فكر كردم چه لباسي براي آشپزي از همه جذابتر است؟ پيشبند. پس دست بهكار شدم. چند روزي دنبال طرح و ايده گشتم و از مادرم خواستم در دوختن پيشبندها كمكم كند و او هم بيچون و چرا پذيرفت. نكته جالبش اين است كه من اصلا خياطي دوست ندارم و در شروع كار اگر مادرم نبود بايد مدتي هم صرف پيدا كردن خياط ميكردم. الگوها را به كمك هم درآورديم، من برش دادم، مادرم تكههاي پارچه را به هم دوخت و در نهايت نخستين پيشبند متولد شد.
- دنبال بازار بگرد
پيش از شروع كارم به بازار فروش آن فكر چنداني نكرده بودم. مغازهاي بود پر از كالاهاي رنگي و دستساز كه من عاشقش بودم. گاهي پيش ميآمد كه قصد خريد هم نداشتم اما به آنجا سر ميزدم. پس از دوختن نخستين پيشبند، آن را برداشتم و به همان مغازه بردم. خانمي كه صاحب مغازه است خيلي تشويقم كرد و از من خواست پيشبندهاي بيشتري بدوزم. هيجانزده شدهبودم. كمكم پارچههاي بيشتري خريدم و اقلام بيشتري دوختيم؛ چيزهايي مثل دستگيره، دستكش و جعبههاي پارچهاي كه باز هم به آشپزخانه مربوط ميشدند. جنسهاي دوخته شده را به كمك دوستم برميداشتيم و به فروشگاههاي مختلف ميبرديم و پس از معرفي كالا از آنها ميخواستيم دستسازههاي من را براي فروش در فروشگاهشان قرار دهند. راستش من خيلي سر و زبان نداشتم و در اين كار هم يكي از دوستانم خيلي كمكم كرد. پس از آن تصميم گرفتم كمكم از كارها عكس بگيرم و براي تبليغ و آشنايي مردم با محصول آن را در شبكههاي اجتماعي قرار دهم اما فروش بهصورت اينترنتي مدنظرم نبود و تا امروز هم به آن فكر نكردهام.
- خودت را باور كن
يك مؤسسه خيريه بازارچهاي راهانداخته بود كه من تصميم گرفتم هم براي كار خير و هم براي تبليغ در آن شركت كنم. بايد براي اجاره غرفه، مبلغي را ميپرداختيم كه من آن را از پدرم خواستم، با اينكه او هم مثل خودم هنوز كار را باور نداشت، نه نگفت چرا كه او هميشه حامي من بوده. پيش از آنكه كارها را ببريم دوستم به من گفتهبود صبا حداقل ۱۰۰ جعبه پارچهاي درست كن، اما من با خودم فكر كردم كه اين مقدار زياد است و بهنظر غيرممكن ميآيد كه من اين تعداد فروش داشتهباشم، پس حدود40-30 جعبه پارچهاي و 10 پيشبند حاضر كردم و در غرفه گذاشتم. بازارچه از ساعت ۱۰ صبح تا ۹ شب برپا ميشد. روز اول ساعت 4 بعدازظهر تمام پيشبندها و جعبههاي پارچهاي من فروش رفته بودند و من هنوز باور نكردهبودم. آن شب به خانه كه رفتم تا 4-3 صبح به همراه مادرم بيدار مانديم تا كارها را فردا به غرفه برسانيم. 3-2 ساعت خوابيدم و بعد باز تا ساعت 12ظهر كه كارها را ببرم كار كردم. اتفاق جالبي كه در آن روزها براي من افتاده اين بود كه براي نخستين بار پشت چرخ خياطي نشستم؛ چون سنگيني كار بيش از روزهاي قبل بود و بايد كارها را به بازارچه ميرساندم. بعد از اين خيريه، اتفاقهاي خوب ديگري هم براي من افتاد؛ اوليناش اين بود كه نهتنها من، بلكه پدر و مادرم نيز كمكم كارم را باور كردند. بعد از آن از فروشگاههاي مختلف با من تماس ميگرفتند و سفارش كار ميدادند و كمكم طوري شد كه من ديگر براي معرفي كارهايم از اين فروشگاه به آن فروشگاه نميرفتم و فقط منتظر گرفتن سفارش بودم.
- آيندهات را تصور كن
از زماني كه كارم را شروع كردم، به فكر اسمگذاري و طراحي لوگو براي دستسازههايم بودم، آيندهاي را در ذهنم تصور ميكردم كه فروشگاهي با همين نام داشته باشم كه انواع محصولاتم را براي فروش و نمايش آنجا بگذارم. نكته ديگري كه هميشه برايم مهم بوده اين است كه اگر مشغول به كاري هستم، آدمهاي ديگر را نيز در آن شريك كنم. يادم ميآيد از همان بچگي دلم ميخواست جاي بزرگي داشتهباشم كه خانمهاي خانهداري را كه هنري دارند اما جايي براي كار كردن ندارند در آن جمع كنم و همگي با هم مشغول شويم و يك خروجي داشتهباشيم. حالا هم كه 2 سال از شروع كارم ميگذرد همين تصور را دارم؛ آرزو دارم به جايي برسم كه بتوانم جوانها را دعوت بهكار كنم و به آنها كار ياد بدهم، چه با من بمانند و همكاري كنند، چه بروند و كسب و كار خودشان را راه بيندازند.
- از كارهاي مشابه نترس
رفتهرفته كار سنگينتر شد و من هم براي سرعت بخشيدن به آن و هم براي اينكه مادرم احساس خستگي نكند از آدمهاي ديگر براي همكاري دعوت كردم كه بعضيشان تا به حال كار خياطي انجام ندادهبودند و كنار من و مادرم ياد گرفتند. بعد از مدتي هم از پيش ما رفتند.خيليها به من ميگويند از اينكه اين آدمها از تو ياد بگيرند و بعد كار مشابه تو را بهطور مستقل انجام بدهند نميترسي؟ من ميخواهم اين را خطاب به همه آدمهايي كه اينگونه كارهاي دستي انجام ميدهند و اين دغدغه را دارند بگويم، بهنظرم دنيا خيلي وسيع است، مثل دريايي ميماند كه اگر هر كس كاسهكاسه هم از آن آب بردارد تمام نميشود. اگر فردايي برسد و من متوجه بشوم كه كسي كار دوختن پيشبند را در پيش گرفته، خوشحال هم ميشوم زيرا فكر ميكنم حتما اين كار خواهان زيادي دارد كه افراد ديگر هم به سراغش رفتهاند. از طرفي مطمئن باشيد كه آدمها هر چقدر هم تلاش كنند نميتوانند كپي موفقي از يكديگر باشند، در نتيجه نگراني از اين بابت بيمورد است.
- در مورد كيفهاي پارچهاي
صبا صائمي ميگويد هميشه روي مصرف كيسههاي پلاستيكي حساس بوده و به آسيبي كه اين كيسهها به محيطزيست ميزنند فكر ميكرده. همين باعث شده فكر توليد كيفهاي پارچهاي يا بهتر بگويم كيسههاي پارچهاي به سرش بيفتد و آن را عملي كند. اين كيفها در واقع جايگزين كيفهاي اصلي كه در دست ميگيريد نيستند، بلكه آنها را ميتوان تا زد و در كيف گذاشت و موقع خريد از آنها استفاده كرد. طرحهاي گلدار و چهارخانه آنها هر آدمي را وسوسه ميكند كه يكبار هزينه كند و دست رد به سينه همه كيسههاي پلاستيكي بزند. مبلغي كه سالانه براي بازيافت و جمعآوري اين كيسههاي پلاستيكي از سطح شهرها پرداخت ميشود بسيار زياد است و براي كم كردن آن، ميشود از چنين كارهايي شروع كرد.
- اگر از تجربه من بخواهيد...
براي شروع چنين كارهايي نيازي به يك سرمايه بزرگ نيست. من ابتداي كار نيممتر، نيممتر پارچه ميخريدم و حالا اين ميزان به چيزي حدود 30متر رسيدهاست. پس نگران هزينه اوليه نباشيد. شما ميتوانيد با پولي حدود ۵۰۰ هزار تومان تا يك ميليون هم شروع كنيد، يا حتي كمتر.
از ابتداي كار، نوع فروش خود را مشخص كنيد. منظور از نوع فروش، حضوري يا اينترنتي بودن آن است. در خريد و فروش آنلاين شما مستقيما با مشتري طرف ميشويد و هزينه كار را دريافت ميكنيد اما در نوع حضوري، محصولات خود را بسته به تعداد سفارش فروشگاه در اختيار آنها ميگذاريد كه در اين حالت حدود ۳۰ درصد از فروش شما به آن فروشگاه تعلق ميگيرد كه اگر خوش قول باشند معمولا در پايان هرماه به شما پرداخت ميشود.
دنبال كارهاي جديد باشيد، اين درست است كه بايد بهدنبال علاقهتان برويد، اما درنظر داشتهباشيد كاري كه احساس ميكنيد دوستش داريد متاثر از فضايي كه در آن قرار گرفتهايد نباشد. همواره يادتان باشد شروع كارهاي مشابه ترس ندارد. مثلا ممكن است دوخت مانتو يا كيف زياد باشد اما دقت كنيد كه كارتان به اصطلاح امضاي خودش را داشتهباشد، به اين معني كه بشود آن را از بين محصولات مشابه شناخت. در كنار اينها فراموش نكنيد كه به كيفيت بيشتر از كميت اهميت دهيد.
در مورد خريد پارچه از من زياد سؤال ميكنند كه البته بهنظرم در كار ما اين سؤالها شكستن حريم شخصي افراد است. اما در اين مورد بايد بگويم كه من شخصا هم از پارچههاي ايراني و هم از خارجي استفاده ميكنم. توجه كنيد قيمت پارچههاي خارجي چه يك متر بخريد چه يك طاقه پارچه فرقي نميكند، مگر آنكه فروشنده شما را بهعنوان مشتري دائمياش شناخته باشد اما مثلا در مورد پارچه متقال اگر يك طاقه بخريد، قيمت نهايي براي شما ارزانتر تمام ميشود.
نظر شما