عروسكها روي ميز، مرتب و به نظم نشستهاند، انگار آنها هم ميدانند كجا ميخواهند بروند. برقي در چشمهاي پلاستيكيشان ديده ميشود. اينجا مهرباني را هديه ميدهند تا مهرباني ميان همه تقسيم شود. خيرين اين گروه، كودكاني هستند كه از دلخوشيها و دلبستگيهايشان ميگذرند تا لبخندي را به لبي بياورند. نخستينبار است، گويا سنتشكني شده است. معلوم نيست چه خبر شده كه بچهها از هم سبقت ميگيرند تا اسباب بازيهايشان را هديه دهند؛ تنها سرمايههاي زندگيشان را كه در ازاي خوب بودنشان، كار خوب انجام دادنشان و... به آنها هديه داده شده، بدون هيچ چشمداشتي ميبخشند؛ به كساني ميبخشند كه نه آنها را ديدهاند و نه حتي اسمشان را ميدانند. اين همه، طي جشنوارهاي چندروزه اتفاق ميافتد كه براي اهداي اسباببازيها و عروسكها به بچههاي نيازمند برگزار شده است؛ جشنوارهاي به نام «بازهم بازي» كه در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان طي 3 روز دل بسياري از بچههاي اين سرزمين را شاد كرد.
- اهداكنندگان كوچولو
دست تكان دادنهايشان به منزله خداحافظي است؛ بوسيدنشان و به خدا سپردنشان دل را به لرزه درميآورد. آنها از چيزي دلميكنند كه تنها سرمايهشان است آن هم بهخاطر يك انسان؛ انساني كه نه ميشناسند و نه خواهند شناخت. لبخند آنها در دوردستها براي اين كودكان ارزشي وصفناپذير دارد. كودك 4ساله، شايد نخستين فردي است كه توجه را بهخود جلب ميكند. او اسباببازياش را به مسئولان هديه ميكند، قبل از رفتن ميگويد: «نگران نباشيد صاحبان جديدتان از من مهربانتر هستند، آنها بيشتر از من به شما احتياج دارند». بعد رو به پرسنلي كه آنجا هستند ميكند و ميگويد:«اين اسباببازي را مادربزرگم به من داده است. خيلي دوستش داشتم اما ديدم بچههاي ديگر بيشتر از من به آن نياز دارند». او اسباب بازيهايش را ميبوسد و با تكتك آنها خداحافظي ميكند.
- در بيمارستانها اسباببازيها تكرارياند
محمد نويد، كودكي است با بيماري قلبي؛ كودكي كه به تازگي از بيمارستان مرخص شده و حالا اينجاست تا اسباببازيهايش را به كودكاني مثل خودش هديه دهد؛ «من خيلي معروف هستم و همه مرا ميشناسند. يك روز، زنگ ورزش از ما عكس گرفتند و عكسم در يكي از روزنامهها كار شد. براي همين معروف هستم و خيليها مرا ميشناسند. ديواره قلبم سوراخ است و مجبور شدم 2بار در بيمارستان بستري شوم. زماني كه در بيمارستان هستم و يكي از اقوام يا دوستانم اسباب بازي برايم ميآورد خيلي خوشحال ميشوم. بستري شدن در بيمارستان حس بدي به آدم ميدهد؛ حس خفگي؛ نميتواني نفس بكشي و مدام دلت ميگيرد. حوصلهام سر ميرود، در تمام مدت روي تخت مينشستم و با تبلت بازي ميكردم، آخر مگر چقدر ميشود با تبلت بازي كرد. با هزار التماس و خواهش اجازه ميگرفتيم چنددقيقه بيرون برويم، اما از زماني كه برايم اسباببازي آوردند حوصلهام كمتر سر ميرفت. البته يكي از اسباب بازيهايي كه پدرم آورده بود را نميتوانستم استفاده كنم چون سر و صدا داشت و پرستارها اجازه نميدادند. خودم هم وقتي اسباببازي براي اهدا انتخاب كردم توجه كردم كه وسيلهاي باشد كه بچهها بتوانند از آن استفاده كنند. اگر بيمارستانمان اتاق بازي داشت، بيشتر سرگرم ميشديم. اتاق بچه داشت اما اسباببازيهايش خيلي كم بود. يا به ما نميرسيد و يا تكراري بود.
- دلم براي اسباببازيهايم تنگ ميشود اما...
حنانه 11سال دارد. با حوصله اسباببازيهايش را از كيسه نايلوني بيرون ميآورد و در كنار عروسكهاي ديگر ميچيند. هر كدامشان را كه روي زمين قرار ميدهد دستي روي سرشان ميكشد و لبخندي به آنها ميزند و دوباره دستش را در كيسه عروسكها ميكند و به سراغ عروسك بعدي ميرود. در ميان اين عروسكها پازل و بازيهاي فكري هم قرار دارد؛ «مادرم به من گفته غرفهاي درنظر گرفته شده و اسباببازيهاي دست دوم را براي كودكان بيمار جمعآوري ميكنند. من هم يكسري از اسباببازيهايي كه استفاده نميكردم را جمع كردم و با خودم به اينجا آوردم. زماني كه آنها را در ميان عروسكهاي ديگر ميگذاشتم حس خوبي داشتم. از اينكه بچههاي ديگر از اسباببازيهايي كه من دوست دارم استفاده ميكنند، احساس خوبي به من دست ميدهد. فكرش را بكنيد بچههايي كه با بيماري دست و پنجه نرم ميكنند از اسباببازيهايي كه من خاطره خوبي دارم استفاده كنند. دلم براي اسباببازيهايم تنگ ميشود اما چون حس خوشحالي از اين كار به من دست داده زياد ناراحت نميشوم. چند سالي ميشد كه از اسباببازيهايم استفاده نميكردم اما احساس خيلي خوبي كه به آنها داشتم هنوز در وجودم هست.»
مهراد، پنجم دبستان است، خجالت ميكشد با ما حرف بزند، به آهستگي ميگويد: «من نميخواهم مصاحبه كنم. آدم نبايد درباره كار خوبي كه ميكند حرف بزند. فقط براي اينكه ديدم بچههاي مريض به اسباب بازي نياز دارند تصميم گرفتم اسباببازيهايم را اينجا بياورم. آخر آنها در بيمارستان تنها هستند. اگر اسباببازيها نباشند روزهايشان را چطور سر كنند. حس خوشحالي آنها را من به حس دلتنگيام و از دست دادن اسباببازيهايم ترجيح ميدهم».
آرتميس ميخواهد به يكي از كشورهاي خارج برود. او همه اسباببازيهايش را دوست دارد و نميداند كدام را هديه بدهد؛«اصلا دلم نميخواست كه از اسباببازيهايم جدا شوم. اما حالا كه ميبينم بعضي از بچهها مثل من قادر به داشتن اسباببازي نيستند و زماني كه ميخواهند سِرُم بزنند دوست دارند يك اسباب بازي را در آغوش بگيرند، تصميم گرفتم كه من هم از يكسري از اسباببازيهايم دل بكنم.»
- اسباببازيها در خانهمان خاك ميخورد
اهداكنندگان اين جمع تنها كودكان نيستند بلكه پدرها و مادرها هم به اين محل آمدهاند تا علاوه بر انجام كار خير درس بخشش را از همين دوران كودكي به بچههايشان ياد بدهند؛«كتاب كودك براي سن نوپا نياز داريد؟ البته جاهايي از آن را كه بچهها پاره كرده بودند سعي كردم تعمير كنم. اينها را براي بچههايم خواندهام، مگر چندبار ميشود يك كتاب را خواند! وقتي از يك كتاب چندين كودك ميتوانند استفاده كنند چرا آنها را در زيرزمين خانهام انباشته كنم. البته قبلا من اسباببازي و كتاب را به جاهاي ديگر ميدادم اما اينجا چون متمركز است براي من راحتتر است. اي كاش زماني برسد كه ما با بچههايمان بيايم و وسايل نو خريداري كرده و آن وسايل را اهدا كنيم و اي كاش كه اين نمايشگاهها دورهاي باشد نه يكبار.»
- نمايشگاهي به نام قلب
اكيپي، هدايت و مديريت اين كار را بهعهده گرفتهاند. دكتر نيما رضايي، مسئول و مجري اين طرح ميگويد:«گروهي به نام سلامت و هنر (healt and art) كه مخففش به انگليسي به معني قلب است اين كار را بهعهده گرفتهاند. هدف ما از اين پروژه بهبودكيفيت زندگي بيماران در يك فضاي آرام و ايجاد شادي و اميد در مراكز بهداشتي- درماني در سراسر جهان بود. ما معتقديم كه هنر و سلامت در يك راستا قرار دارند و هنر به سلامت رواني بيمار كمك ميكند. پيش از اين نيز ما برنامههاي مختلفي با اين هدف اجرا كرده بوديم. نخستين برنامه ما در تالار ابن سينا دانشكده پزشكي بود، دانشكده پزشكي و پرديس هنرهاي زيباي دانشگاه تهران تفاهمنامهاي را امضا كردند تا به اصل سلامت كودكان بيمار كمك كنند. برنامه بعدي كه ما آن را اجرا كرديم مسابقهاي به نام جام جهاني كوچك بود؛ مسابقهاي بين تعدادي از فوتباليستها با كودكان بيمار و امسال در سالگرد اين مسابقه، مستندي تهيه شده كه در حضور اساتيد و ورزشكاران از اين مستند رونمايي شد».
- نقاشي كودكان بيمار از سراسر دنيا
معاون بينالملل دانشگاه علوم پزشكي تهران ادامه ميدهد: «نمايشگاه اسباببازي با هدف استفاده از اسباببازيهايي كه ديگر مورد استفاده نيستند برگزار ميشود. كودكان، شركتكنندگان اصلي در اين كار خير هستند و بسياري از آنها تا الان كمكهاي خودشان را ارائه كردهاند. اين اسباببازيها پس از جمعآوري به اتاق بازي كودكان در بيمارستانها فرستاده ميشود تا اين اتاقها از نظر اسباببازي تجهيز شوند. بعضي از اتاقهاي بازي در بيمارستانها با كمبود اسباببازي مواجه هستند. البته بعد از برگزاري اين نمايشگاه ما تصميم داريم نخستين جشنواره بينالمللي نقاشي كودكان بيمار را در مهر امسال همزمان با روز كودك برگزار كنيم. فراخواني به بسياري از كشورهاي دنيا ارسال كردهايم تا كودكان سراسر دنيا در اين جشنواره شركت كنند. شركتكنندگان ما كودكان زير 18سال هستند كه يكبار يا بيشتر در بيمارستان بستري شده باشند. 200نقاشي برتر در كتابي كه براي اين كار درنظر گرفته شده چاپ خواهد شد و در موزهاي كه كنار جشنواره است به نمايش گذاشته ميشود و به 10شركتكننده از سراسر جهان هديه نفيس داده ميشود.»
- استقبال بينظير مردم
« نمايشگاه از 12مرداد آغاز و تا جمعه 16مرداد در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان واقع در خيابان حجاب برگزار شد. برخورد مردم بسيار خوب بود و پوسترهاي اين نمايشگاه چندين بار بهدست من رسيد و اين امر گستردگي انتشار پوسترها را نشان ميداد. استقبال از اين كار بسيار زياده بوده و باورش براي ما بسيار سخت است. خيلي از اسباببازيهايي كه هديه شده نو است. اين اسباببازيها به دلايلي خريداري شده ولي استفاده نشده اند. البته يكسري از آنها دست دوم هستند و از نظر نظافت احتياج بهكار دارند. پس از جمعآوري آنها، اسباببازيها را به محلي كه يكي از دوستان در اختيار ما قرار داده ميبريم. آنها را نظافت كرده و بعد از بستهبندي بهصورت كاملا استريل در اختيار بيمارستانها قرار ميدهيم. بعضي از آنها قابليت استفاده در بيمارستانها را ندارند و ما بعد از تعمير درصورتي كه بهزيستي نياز داشته باشد آنها را در اختيار اين سازمان قرار ميدهيم. اسباببازيها در گروههاي سني متفاوت هستند و ما بيشك به اين مسئله نيز توجه كرده و با درنظر گرفتن اين موارد در اختيار كودكان بيمار قرار ميدهيم.»
- خندههايشان حس قشنگي را هديه ميكند
چند خانم و آقا مجريان اين طرح هستند. آنها از 10صبح تا 8شب به استقبال مهمانهاي كوچكشان ميروند و از حس قشنگ آنها قدرداني ميكنند. هر زمان كه كودكي اسباب بازياي اهدا ميكند آنها برايش دست ميزنند و از او بهخاطر حس قشنگي كه دارد تشكر ميكنند. مدير اجرايي اين طرح ميگويد: «خيلي حس قشنگي است. امروز كه داشتم به اينجا ميآمدم، وقتي به اين كار زيبا فكر كردم گريهام گرفت. اينجا مهرباني تقسيم ميشود، آن هم با يك چيز ساده كه هزينهاي ندارد. بچههايمان دارند مهرباني را ياد ميگيرند. آنها با اسباببازيهايشان خداحافظي ميكنند. وقتي ميخندند، خندهشان يك دنيا ارزش دارد چون واقعا خالص است و اين خندههاست كه خستگي كار ما را به در ميبرد. اين كار به قدري حس قشنگي به ما هديه ميدهد كه اگر به جاي 5روز بگويند 50روز بياييد با جان و دل در نمايشگاه شركت ميكنيم. اگر من دست همنوعم را نگيرم چطور توقع داشته باشم كه كسي دست مرا بگيرد. ما مهرباني را داريم به هم ياد ميدهيم. حرفمان اين است؛ ميتوانيم مهربان باشيم. بيشك اين خوبيها از بين نميرود، كودكي كه امروز در بيمارستان است و اسباببازي دريافت ميكند، فردا زماني كه همنوعش با مشكل مواجه شود به او كمك ميكند، چون با اين حس بزرگ شده است. اميدوارم اين كار مدوام باشد. امروز اسباب بازي، فردا لباس و روزهاي بعد لوازمالتحرير و... . ما حمايت مردم را ديدهايم و آنها ثابت كردهاند كه هستند. اگر غرفههاي دائمي در اختيار ما بود، كارهاي بزرگتري ميشد انجام داد». اينجا اسباببازيهاي نو و دست دوم در 2گروه متفاوت تقسيمبندي ميشوند. اما اين پايان كار نيست، چرا كه با پايان نمايشگاه، اسباببازيها به محلي برده ميشوند و از نظر جنس تفكيك ميشوند. اسباببازيهاي پوليشي در يك گروه و پلاستيكي در يك گروه. ماشينها كنار هم قرار ميگيرند و عروسكها در گروه ديگر. حيوانات نيز گروه خاص خود را دارند. خلاصه بعد از تفكيك، آنها بايد تميز شوند. هنوز گروه فكر اساسياي براي اين كار نكرده است. ميگويند اگر اسباببازيها خيلي زياد نباشند مسئوليت شستوشويش را خودشان بهعهده ميگيرند اما اگر زياد باشد آنها را به خشكشوييهاي بيرون تحويل ميدهند. بعد از استريل شدن اين اسباب بازيها و احتمالا تعميرات آنها، در اختيار كودكان در بيمارستانها قرار ميگيرند. بازديد از كودكان بيمار، مخصوصا سرطاني كار هر هفتهشان است.
- نقاشي با دستهاي سِرُمدار
روي ديوارهاي غرفه نقاشيهايي در كنار هم قد علم كردهاند؛ نقاشيهايي كه حكايت از دستان كوچكي دارند كه آنها را روي صفحه سفيد كاغذ طراحي كردهاند. يكي از افراد اين غرفه ميگويد:«نقاشيهاي روي ديوار از بچههاي سرطانياي هستند كه دكترها آنها را جواب كردهاند. ما هر هفته به مركز طبي كودكان ميرويم و آنها با دستان سِرُمزده برايمان نقاشي ميكشند. آنها از محيط بيمارستان خستهاند و باسختي تمام اين نقاشيها را براي ما ميكشند تا كمي شاد شوند. پارسال عيد برنامهاي داشتيم و اين نقاشيها را روي تخته چاپ كرده و به فروش رسانديم. فروش آنها با استقبال زيادي مواجه شد. نقاشي كودكاني كه شايد تنها دلخوشيشان كشيدن اين نقاشيهاست از 10هزار تومان تا 300هزار تومان فروخته شد.»
- شما چه ميكنيد؟
تـعدادي از كودكـان، اسبـاببـازي و عروسكهاي خود را به كودكان سرطاني بخشيدند. شما براي كودكان بيمار و سرطاني چه ميكنيد؟
پيشنهادها و نظرات خودرا به 30003344 پيامك بزنيد يا با شماره تلفن 23023676 تماس بگيريد.
نظر شما