او كه از نويسندگان موفق تئاترامروز ايران است، بعد از «آسمان و زمين»، «كابوس شب نيمه آذر»، «تمام سربهاي زمين» و «فصل خون» در حوزه دفاعمقدس، سراغ زندگي يك شهيد نامدار رفته و «تكههاي سنگين سرب» را از 12شهريور در تالار چهارسو اجرا ميكند. به اين بهانه پاي حرفهاي آقاخاني نشستهايم.
- هميشه نوشتن، فيلم ساختن يا اجراي نمايش از شخصيتهاي بزرگ تاريخي سخت است. چطور شد به فكر نگارش نمايشنامه براساس زندگي شهيد چمران افتاديد؟
مصطفي چمران بيش از آنكه شخصيت جنگي باشد، يك چهره ملي است كه براي انتخاب اين شخصيت ميتوانم دلايل زيادي بياورم. چمران در تاريخ معاصر ايران بهعنوان فردي كه حفاظت از كيان كشور برايش مهم بوده قابل اعتناست. ما چهرههاي زيادي داريم كه در تاريخ جنگ افرادي مؤثر، مهم و معتبرند اما كمتر كسي را به اندازه شهيدان چمران، بابايي و كشوري و... ميتوان از اين منظر قابل درنگ و تامل دانست؛ افرادي كه تركيبي از دانش، منطق، قدرت استدلال رزمي و جنگي و صاحب ذوقهاي ويژه محسوب ميشوند و چمران اين ويژگي آخر را بسيار داشت.
- از واكنش منتقدان يا دوستان و مدعيان نگران نيستيد؟
جنگ ما سرشار از مواد خامي است كه ميتواند به درامهاي زيبا و مؤثر تبديل شود اما متأسفانه افرادي كه در تئاتر و سينما حضور دارند بيشتر سراغ وجوه سطحي، هيجاني و رزمي اين پديده جهانشمول ميروند. تكههاي سنگين سرب يك مكث انساني و روانشناختي روي لايههاي ديگر يك شخصيت تاريخي است. براي نگارش نمايشنامه از همه منابع تأييد و منتشرشده و البته منابع متفرقه مورد تأييد استفاده كردهام و هيچ نگراني از واكنشها ندارم. همانطور كه گفتم، مكث من در اين نمايش بر نگاه انساني روي شخصيت چمران است. اگر قرار باشد نقدي شود، اين نقدها بايد بر آثار منتشرشده باشد.
- چرا آنچه ما از اين شخصيتها در آثار ادبي و نمايشي ميبينيم، بيشتر اغراق است؟
شخصيتي كه از شهيد چمران در تكههاي سنگين سرب روي صحنه ميرود، سر در آسمان و پا روي زمين دارد. هرگز دوست ندارم به شخصيتهاي ملي طوري كار كنم كه سر و پا در آسمان داشته باشند. من در اين نمايش برههاي از زندگي شهيد چمران را روايت كرده و درامي نوشتهام كه ميخواهم ادعا كنم از بهترين نمايشنامههايم است و نسبتي معقول ميان آن و كارنامه من وجود دارد. اين نمايشنامه نهتنها از ديگر آثارم جدا نيست بلكه تكامليافته آنهاست. من بهعنوان يك درامنويس نگاه اجتماعي معاصر خودم را در نمايش متجلي ميبينم و اميدوارم مخاطبان هم آن را ببينند.
- پيام دهكري را به لحاظ شباهت ظاهري به شهيد چمران انتخاب كرديد؟
در تعامل ميان بازيگر و كارگردان اين سومين همكاري من با دهكردي است. اين بار ويژگيهاي ظاهري و چهره پيام اين امكان را ايجاد كرد كه بار ديگر با هم همكاري كنيم. او شباهت زيادي به چمران دارد و علاوه بر شباهت، آنچه براي من اهميت دارد، توانايي دهكردي در بازي است. اسفندماه گذشته قول همكاري را از او گرفتم و دهكردي در نهايت سخاوت همكاري كرد.
- در تكههاي سنگين سرب تنها 2بازيگر داريد؟
تلاش من اين بود كه سنت نهچندان دوستداشتني همكاران را در اجراي نمايشهاي جنگي تكرار نكنم. براي انجام يك كار در حوزه جنگ نياز به لشكركشي روي صحنه نيست. بهنظرم همين كار باعث ميشود مخاطب از تماشاي نمايشهاي جنگي فراري شود. بهعنوان نويسنده و كارگردان بايد براي خودمان مجالي براي مكثهاي انساني و موقعيتهاي جنگي ايجاد كنيم. هميشه در اين سالها سعي كردم نمايشنامههايي را كه مينويسم در همين مسير باشد و بهنظرم از ميان همه كارها، بالغترين نمايشنامهام در حوزه جنگ تكههاي سنگين سرب است.
نظر شما