یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۶:۴۰
۰ نفر

مهدا شادمان: این روزها جمله «آب هست؛ ولی کم است» را همه جا می‌توانیم ببینیم.

آب واقعا کـم است

قرار است با فرهنگسازي‌ و تغيير سبك زندگي و جلوگيري از اسراف حتي از هدر رفتن يك ليوان آب هم جلوگيري كنيم اما هنوز هم عده زيادي از ما نتوانسته‌اند از برخي عادات كوچك كه مصرف آب زيادي به همراه دارد دست بكشند. برخي از ما گاهي يادمان مي‌رود كه موقع مسواك زدن شير آب را باز نگذاريم و يادمان مي‌رود كه مي‌شود با يك سطل آب ماشين را به‌طور كامل شست و عده‌اي هنوز به عادت چندين ساله، هر روز صبح جلوي خانه يا مغازه‌شان را با شيلنگ، آب پاشي مي‌كنند. باور كنيد عده زيادي فكر مي‌كنند بحران آب يك بازي است، در حد گفتن يك جمله وكليك كردن در كمپين صرفه‌جويي در آب و شايد به فكر هيچ كدام‌مان خطور نكند كه يك جايي، همين حوالي، زير گوش تهران يك سدي هست كه آب تهران را تأمين مي‌كند ولي شايد فقط تا چند سال ديگر آب داشته باشد. اين يك گزارش از حال و هواي سد لتيان است و مردم بومي آنجا كه از كم آبي و نگراني‌شان براي خشك شدن سد لتيان مي‌گويند.

  • باغ‌هاي خشك

چله تابستان هم اگر دلتان هواي لواسان را بكند همه مي‌گويند برويد كه خوب جايي را دلتان هوس كرده است. خوش آب و هوا و سرسبز. كنار سد لتيان جان مي‌دهد براي اتراق كردن. فقط بايد يا مسافر هفتگي لواسان باشيد و يا قبل از رفتن مسير را به خوبي از روي نقشه حفظ كرده باشيد. وگرنه وقتي داخل مسيرهاي پرپيچ و خمش شويد، راه را گم مي‌كنيد و هركسي به شما يك مسيري را آدرس مي‌دهد. ولي براي رسيدن به پاي سد لتيان همه متفق القول يك مسير را پيشنهاد مي‌كنند؛ مسيري كه 2كيلومتر اول آن خاكي و سربالايي است ولي 2كيلومتر بعدي آن آسفالت و سرپاييني. ما هم چله‌تابستان، وسط گرماي مرداد عزم سفر به سد لتيان كرديم.در پيچ و خم‌هاي جاده با چشم‌هايمان سد را دنبال مي‌كنيم و مي‌خواهيم تخمين بزنيم چقدر آب سد كم شده است ولي اين باعث نمي‌شود تا درخت‌هاي صنوبر را كه از گرما و كم آبي خشك شده‌اند را ناديده بگيريم. باغ‌هايي كه به‌طور كامل خشك شده‌اند و ميان برگ‌هاي زرد سوخته، تنها گاهي چند برگ سبز به چشم مي‌خورد. آنچه در تصورمان نقش بسته بود لواسان يك جاي خوش آب و هوا و سرسبز است اما آنچه در واقعيت مي‌بينيم بيشتر به يك منطقه كويري شباهت دارد. در مسير، ساختمان‌ها و ويلاها بيشتر از هرچيزي توجهمان را جلب مي‌كند؛ ساختمان پشت ساختمان و ويلاهاي رنگارنگي كه حتي بعضي از آنها از حريم ساخت خود هم بيرون رفته‌اند. به‌خاطر ساخت‌وسازهاي زيادي كه آنجا انجام مي‌شود بيشتر افراد حاضر افغان هستند و اين، كار را براي گپ زدن با يك بومي آنجا برايمان سخت مي‌كند و مجبور مي‌شويم به تك‌تك مغازه‌ها سر بزنيم تا بتوانيم از ميان چندين نفر يكي دوتا بومي پيدا كنيم.

  • ماشينم را تا به حال نشسته ام

ساعت نزديك‌هاي 2بعد از ظهر است و تقريبا تمام مغازه‌ها بسته‌اند و تك و توك از جاده ماشين رد مي‌شود؛ بيرون يك مغازه كوچك كه تمام محصولاتش به هندوانه و طالبي ختم مي‌شود پيرمردي صندلي گذاشته و زير سايه يك درخت كهن نشسته است. وقتي مي‌پرسم بومي اينجا هستيد باخنده مي‌گويد: از آن قديمي‌هايش. از او اجازه مي‌گيريم تا چند كلمه‌اي هم كلامش شويم. مي‌گويد: با اينكه سد لتيان كنار گوشمان است ولي 7سالي است كه كنار سد نرفته‌ام اما در مسير خانه‌ام هميشه چشم‌ام به سد مي‌افتد و با دست مسير هر روزه‌اش را به ما نشان مي‌دهد. وقتي از كم‌آبي و كم شدن آب سد مي‌پرسيم، سرش را با افسوس تكان مي‌دهد و مي‌گويد: يك زماني به اين كوه كه نگاه مي‌كردي پر از برف بود اما حالاچه؟ به كوه نگاه مي‌كند و زيرلب مي‌گويد: آدم دلش مي‌گيرد. كنار مغازه‌اش روي يك بلندي مي‌رود و به سد نگاه مي‌كند. حالا كه آب سد خوب است. پاييز بايد بياييد. نصف مي‌شود. دريچه‌هاي سد را هم براي آبياري زمين‌ها باز مي‌كنند. فكر نكنيد همه اين سد آب است. نه. نصف بيشتر زير آن لجن است. پيرمرد به ما ميوه تعارف مي‌كند و مي‌خواهد برايمان هندوانه قاچ كند. مي‌پرسم پدرجان از كي اينجا زندگي مي‌كنيد؟ جواب مي‌دهد از وقتي متولد شدم. شروع مي‌كند از خاطرات بچگي‌اش مي‌گويد: قديم آنقدر خشكسالي نبود. ما اينجا مدرسه نداشتيم. بايد تا روستاي پايين مي‌رفتيم. آن زمان تا كمرمان برف مي‌آمد و هميشه يكي جلوتر مي‌رفت تا راه را باز كند و ما پشت سر آن اما حالا چه؟ پارسال 15سانتي‌متر برف آمد كه ديگر فردايش خبري از آن نبود.آب و هوا عوض شده است. ما اينجا بيشتر كم آبي را احساس مي‌كنيم. چشم‌مان هر روز به اين سد است و هر روز كه آبش كم مي‌شود قلبمان مي‌گيرد. مردم تهران راحت‌تر زندگي مي‌كنند و از همه جا بي‌خبرند. آنها فقط از اخبار شنيده‌اند كه آب كم است. اما اين زمين‌هاي كشاورزي هر روز جلوي چشمان ما خشك مي‌شود. با دست وانت آبي خود را نشان مي‌دهد. من تا به حال ماشينم را نشسته‌ام. هروقت باران بياييد ماشين من هم تميز مي‌شود. ما اينجوري در مصرف آب صرفه‌جويي مي‌كنيم.

  • فقط دوگل آفتابگردان

تقريبا تمام مغازه‌ها بسته‌اند. براي اينكه بتوانيم با چند بومي ديگر صحبت كنيم فكري به ذهنمان مي‌رسد. چشم‌مان به يك تاكسي مي‌خورد كه از پايين جاده به سمت ما مي‌آيد. برايش دست تكان مي‌دهيم تا بايستد. پيرمرد ميوه فروش راننده تاكسي را مي‌شناسد و مي‌گويد:« اكبر مي‌خواهند مصاحبه كنند» و از اكبر آقا مي‌خواهد با تمام خستگي‌اش چند دقيقه‌اي براي ما وقت بگذارد.اكبر آقا 2سالي است راننده تاكسي شده است. ما را مي‌برد داخل كوچه ابهري. اواسط كوچه باغش را به ما نشان مي‌دهد. فقط دوتا گل آفتابگردان داخل آن باغ، جان سالم به در برده برده‌اند. در همين حين يك ماشين آتش‌نشاني از جاده رد مي‌شود. اكبر آقا مي‌گويد: تقريبا يك روز در ميان اين ماشين از اينجا رد مي‌شود. فكر مي‌كنيد براي چه؟ زمين‌ها آتش مي‌گيرند. از اين گرما آتش هم نگيرند بارندگي و آبي هم وجود ندارد كه زنده بمانند. من هم براي همين راننده تاكسي شده‌ام وگرنه تا ديروز روي همين زمين كار مي‌كردم. البته آنقدر جمعيت در لواسان زياد شده است كه خدا را شكر بيكار نمي‌مانم.

  • آب زمين‌ها دقيقه‌اي شده است

مرد ميوه فروش احمد را از آن طرف خيابان صدا مي‌زند. احمد پسر جواني است كه صورتش زير آفتاب سرخ شده است. پيرمرد ميوه‌فروش رو به ما مي‌گويدكه احمد هم از بومي‌هاي اينجاست. اين بيشتر از من به سد سر مي‌زند. از احمد مي‌پرسم آخرين بار كي كنار سد رفته‌اي؟ با خنده مي‌گويد: اتفاقا همين فردا مي‌خواستم بروم. احمد كارش كشاورزي است و به قول خودش كمبود آب را با گوشت و پوستش درك مي‌كند. آب دادن زمين‌هاي اينجا قبلا روزانه بود. مي‌گفتند روزانه. اما حالا آنقدر آب كم شده كه به دقيقه و ثانيه هم رسيده است؛ يعني فقط يك دقيقه مي‌توانيم زمين‌مان را آب دهيم. با اين شرايط گاهي ديدن بعضي صحنه‌ها اذيتمان مي‌كند. مثلا يكي از مهاجراني كه اينجا ساكن شده‌اند، پسرشان تازه ماشين خريده است، روزي نيست كه ماشين‌اش را با شيلنگ آب نشويد. چيزي هم نمي‌شود به آنها گفت. تا حرف از كم آبي بزني مي‌گويند ‌اي بابا! سد كه پر از آب است. تو هم ما را خنگ گير آورده‌اي؟! از احمد مي‌خواهم تا به من نشان دهد كه دو‌ ماه پيش آب سد تا كجا بوده است. يك نگاه به سد مي‌اندازد و مي‌گويد: باور كن هيچ تغييري نكرده است. اصلا اين سد گنجايش بيشتر از اين را ندارد. بيشتر كه باشد سرريز مي‌شود و بيشتر اوقات دريچه‌هاي آن را باز مي‌گذارند و آب‌ها مي‌رود به سمت زمين‌هاي جاجرود. بيشترفضاي پشت سد لجن است.‌ماه پيش چندين نفر داخل سد غرق شدند. همه فكر مي‌كنند سد عمقي ندارد اما چون زيرش باتلاق مانند است توي آن گير مي‌كنند. يكي از دوستان خودم كه از مسئولين سد است برايم تعريف كرد يك جنازه را ما بعد از 2روز پيدا كرديم. چون زير آب لجن است جنازه گير كرده بود. چند سالي است آب سد رسوباتش زيادشده است. من يادم است 6سالم بود يعني 20سال پيش، دايي‌ام عرض سد لتيان را شنا كرد. الان هركس مي‌رود داخل آب مي‌گويد مثل استخر نيست كه شفاف باشد و زيرش پيدا باشد آدم زير آب كاملا كور مي‌شود از بس رسوب و املاح وجود دارد.

  • منطقه توريستي

مسير را گم مي‌كنيم و آخر هم كنار سد نمي‌توانيم برويم. اما يك جايي كاملا مشرف و نزديك به سد مي‌ايستيم. منطقه كاملا ساكت است و دوتا اسب در يك فضاي حصاركشيده شده راه مي‌روند. فقط گاهي سر و صداي چكش كاري مي‌آيد؛ ويلايي در حال ساخت كه پنجره‌اش كاملا رو به سد باز مي‌شود بدون هيچ منظره اضافي. همان منطقه را كمي چرخ مي‌زنيم تا ببينيم كسي هست يا نه. فقط چشم‌مان به مرد ميانسالي مي‌افتد كه لباس نگهباني به تن دارد. وقتي از آب سد و كم آبي سوال مي‌پرسيم سفره دلش را باز مي‌كند. مي‌گويد: مردم چه مي‌دانند؟ براي تفريح مي‌آيند كنار سد. مي‌بينند سد پر است از آب و پيش خودشان مي‌گويند پس اين همه مي‌گويند آب كم است همش الكي است. مردم نمي‌دانند كه اين سد بيشتر از اين گنجايش ندارد. اين سد كلا ساختش ايراد دارد. يك پروژه‌اي بود كه مي‌خواستند آنطرف سد لتيان هم يك سد ديگر درست كنند فعلا كه پروژه خوابيده است. مرد نگهبان بعد از حرف‌هايش از زمين 2هزار متري مي‌گويد كه براي فروش گذاشته‌اند و شروع مي‌كند براي ما بازاريابي كردن. مي‌گويد قرار است اين منطقه توريستي شود. الان زمين اينجا قيمتي ندارد. اما وقتي به يك منطقه توريستي و گردشگري تبديل شود ده برابر الان ارزش پيدا مي‌كند. دست از بازاريابي‌اش برنمي‌دارد. مي‌گويد اگر از اين منطقه خوشتان نيامده يك جاي ديگر را معرفي كنم كه دوربين عكاسي‌مان را نشانش مي‌دهيم و مي‌گوييم: عموجان ما براي كار ديگري به اينجا آمده‌ايم.

  • كم‌آبي را جدي بگيريم

هشدارها جدي است. درتهران فقط سد لتيان نيست كه با مشكل كم‌آبي مواجه است. سد اميركبير و سدهاي ديگر هم با چنين مشكلي روبه‌رو هستند. البته فقط تهران نيست كه با مشكل كم‌آبي روبه‌رو است. وزارت نيرو اعلام كرده است 520شهر كشور با بحران جدي كم آبي مواجه هستند؛ بحراني كه آينده فرزندانمان را هم به خطر خواهد انداخت. پس برگرديم به همان شعاري كه اين روزها خيلي مي‌شنويم:«آب هست، ولي كم است» و لطفا جدي بگيريمش.

کد خبر 304727

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار محیط زیست

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha