مادر، پدر، خواهر، برادر، پدربزرگ و مادربزرگ، خاله و عمو و عمه و دايي يا دخترخاله و پسرعمه و زنعمو و زندايي؟
ممكن است همهي اين آدمها برايتان مهم و قابل احترام باشند و شايد فقط بعضي از آنها مهم باشند. من آدمها را اينطور دستهبندي ميكنم؛ مهمترينها، مهمها، بياهميتها.
مثلاً مادر و پدر در دستهي مهمترينها قرار ميگيرند. اگر خواهر يا برادر داريد، ممكن است آنها را در دستهي اول قرار بدهيد، اما بعيد ميدانم! چهطور برادربزرگتر حق دارد از صبح تا شب بخورد و بخوابد و دستور بدهد، اما شما كه خواهر كوچكتر هستيد، بايد بشوييد و جارو بكشيد و گردگيري كنيد و مرتب كنيد و... اينجاست كه دستهي آخر هم از سرشان زياد است!
دستهي دوم مهمها هستند. اما كلاً دوست داشتن آدمها دمدمي است. مثلاً چون پريروز با دخترخالهام قهر كردهام، در دستهي سوم قرارش ميدهم و چون ديروز به من يك جعبهي مدادرنگي داد، در دستهي اول جا دارد! براي همين خودتان هم نميدانيد بالأخره دستهي اول يا دستهي سوم! به نظر من بهتر است هيچوقت آدمها را بهخاطر كارهايشان مسافر دستهها نكنيد. دخترخاله چون از قهر كردن با من ناراحت بوده، برايم مدادرنگي خريده است. اگر با اين ديد نگاه كنيم، جاي او از اول هم در دستهي اول بوده، اما من به آن بيتوجه بودهام.
حالا جايدادن بقيهي فاميل در دستهها به عهدهي خودتان. فقط منصف باشيد و زود قضاوت نكنيد كه كار دستتان ميدهد!
فاطمه لاجوردي
14 ساله از تهران
نظر شما