داور اولین دوره جایزه داستان تهران در گفتوگو با ستاد خبری این جایزه گفت: بسیاری از داستانهایی که پارسال به دست ما رسید، نشان میداد که نویسندگانشان نگاهی سردستی و توریستی به تهران دارند؛ یعنی هیچکدام جان و روح تهران را درک نکردهاند. به همین خاطر شاید بهتر باشد که این جایزه نه فقط درمورد تهران، بلکه با موضوع کلی شهر برگزار شود.
نویسنده رمان «بازی آخر بانو» از جایزه «داستان تهران» به عنوان یکی از رویدادهای خاص فرهنگی سال گذشته نام برد و افزود: اگرچه تجربه زیستن در کلانشهری مثل تهران از شهرهای دیگر متفاوت است، اما اغلب داستانهای این جایزه دارای موضوعاتی بودند که میتوانست در هر شهر دیگری اتفاق بیفتد.
وی با اشاره به فرهنگ قبیلهای مردم در شهر بزرگی مثل تهران گفت: این چندپارگی باعث شده است که این شهر و مردمانش هنوز در قرن بیستویکم آنگونه که باید فرهنگ شهری و روح شهری را با جان و دل نپذیرفته باشند.
سلیمانی افزود: همه ما به عنوان شهروندان تهران زیست دوپارهای داریم، یعنی بخشی از عمرمان را درشهرهای دیگر، شهرستانها و روستاها گذراندهایم و بخشی از آن را در تهران. این زیست دوپاره به خود تهران نیز منقل شده است؛ درواقع تهران هویت واحدی ندارد و از خردهفرهنگهای مختلفی تشکیل شده است که ما در کوچه پس کوچههایش میبینیم. این همان موضوعی است که من آن را در رمان روز خرگوشی دستمایه کارم قرار دادم.
نویسنده کتاب بازی عروس و داماد با اشاره به قدمت نه چندان زیاد تهران به نسبت شهرهایی مثل استانبول که حوادث بسیاری را از سرگذراندهاند، افزود: شهرهایی مثل پاریس و یا لندن دست کم دویست-سیصد سال در ادبیات تبلور پیدا کردهاند و سابقه طولانیتری از تهران دارند، به همین خاطر میتوان حدس زد که چرا شهر تهران در ادبیات تنها به تهران قدیم و روزگار گذشته خلاصه میشود که آدمهایش لهجه، مراسم و آداب و رسوم خاصی دارند و نویسندگان ایرانی آنگونه که باید تصویر درستی از این شهر ارائه ندادهاند.
نظر شما