خانه از نگاه مادرم
ديدنيست موقع نماز
روي مثل ماه مادرم
رو به قبله ايستاده است
موقع اقامه و اذان
فكر ميكنم شبيه اوست
شاخهي درخت بيدمان
شب رسيدهست و ديدنيست
نور دلپذير در حياط
ماه سر به مهر
بيد سر به زير در حياط
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ظهر تابستان
گاهي از دور، گاهي از نزديك
حركات تو مثل شاپرك است
وقت آتشگرفتن از گرما
خندهات مثل بستني خنك است
توي ذهنم زلال ميچرخي
مثل يك چشمه، پاي كوهستان
من تو را جرعهجرعه مينوشم
وسط ظهر داغ تابستان
خاطرات تو هم شبيه خودت
مثل يخ در بهشت دلچسبند
داستانهاي كودكانهي ما
كوچهي تكرارياند... ميچسبند
نظر شما