دوشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۴ - ۰۵:۰۰
۰ نفر

یک زمانی دچار سندرم ببخشید شده بودم! خودم برایش این اسم را گذاشته‌ام!

يك‌سره توي مدرسه يا توي خانه و البته بيش‌تر مدرسه مي‌گفتم ببخشيد. به‌خاطر كارهاي مختلف، حتي كارهايي كه ببخشيد لازم نداشت. بچه‌ها از دستم كلافه شده بودند و مي‌گفتند اين‌‌قدر نگو ببخشيد. اما اين كلمه افتاده بود سر زبان من و ول‌كن نبود! بعدها فهميدم عذرخواهى همه‌جا هم به كار نمي‌آيد و نبايد زياد از آن استفاده كرد و استفاده‌‌ي بيش از اندازه‌اش نشان‌دهنده‌ي ضعف اعتمادبه‌نفس است.

آن سال حتي اگر يك سال اولي هم به من تنه مي‌زد، پيش از آن‌كه حرفي بزند، سريع پيش‌دستي مي‌كردم و مي‌گفتم ببخشيد. او هم با تعجب نگاه مي‌كرد و انگار نه انگار خودش به من تنه زده، با غرور از كنارم رد مي‌شد، بدون شرمندگي!

چه‌قدر خوب است آدم تجربه‌اي را با بقيه در ميان بگذارد. از بچه‌هاي دوچرخه‌اي بخواهيد تجربه‌هايي را كه در برخورد و گفت‌وگو و ارتباط با ديگران به دست آورده‌اند، بنويسند. شايد خيلي تجربه نداشته باشيم، ولي همان‌هايي هم كه داريم، ممكن است براي بقيه مفيد باشد.

سارا عيش‌آبادي 15 ساله  از بم

کد خبر 307364

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha