(بهخاطر آنکه خروج بذر توت و نوغان از چین ممنوع بود) و به خانه شوهر میآورد و از آن به بعد پرورش کرم ابریشم و کشت درخت توت در ایران بزرگ رواج پیدا میکند و ایران میشود کارخانه تولید پارچههای حریر و مخمل برای بازار جهانی.
بدین ترتیب حدود 2 هزار سال ابریشم خام از شرق وارد این کارخانه میشده است و پارچههای زری و مخمل، تولید و به غرب صادر میشده است. تا صحبت از صنایع دستی میشود صنایعی ابتدایی و بدوی یادمان میآید ولی با دیدن یک دستگاه ابریشمبافی میفهمید که تمام تصورات شما اشتباه بوده و اینکه ما قبل از غربیها یک جامعه صنعتی و تولیدکننده بودهایم.
بیشترین کارگاههای ابریشمبافی در ایران، به ترتیب در شهرهای کاشان، یزد، اصفهان، هرات، تبریز، رشت و مشهد بودهاند که امروز از آن همه کارگاه بافندگی، فقط 9 دستگاه زریبافی و 3 دستگاه مخملبافی در کارگاههای میراثفرهنگی کاشان و اصفهان و تهران و 20 دستگاه شعربافی در کوچهپسکوچههای کاشان باقی مانده که همه بافندگان آنها هم بالای 70 سال دارند.
خدا کند بهزودی زود و قبل از درگذشت این استادکاران، ثروت نفت تمام شود تا ما سراغ ثروتهای دیگر این سرزمین برویم؛ آمین یا ربالعالمین.
بد نیست بدانید
فردوسی مخترع ابریشمبافی را جمشید میداند و میگوید:
ز کتان و ابریشم و موی قز / قصب کرد پرمایه دیبا و خز
و مردم را بیاموختشان رشتن و تافتن به تار اندرون پود را بافتن
به قول تاریخنویسان یونانی، آماستریس – ملکه خشایارشا – بافنده پارچههای جامههای شاه بوده و همچنین در افسانههای چینی آمده که اولینبار زن امپراتور افسانهای چین «هوانگ تی» معروف به «روح توت» پرورش کرم پیله و بافتن پارچههای ابریشمی را باب کرد.
داراییبافی نیز نوع دیگری از شعربافی است که در لاتین به آن «ایکات» میگویند. از دارایی به عنوان پرده استفاده میشده و میگویند به خاطر رنگهای شفاف و تند قرمز و سبزش ضدحشره بوده است.
با ارزشترین سوغاتی که یک غربی میتوانسته با خود به کشورش ببرد تکهای از همین پارچهها بوده است؛ پارچه ابریشمی، پارچه ابریشم زربفت و مخمل ابریشمی
در عصر صفوی فقط در کاشان 30 کارخانه در کار تهیه خلعتها و پارچههای گرانبها بودهاند و در آران فقط هزار نفر ابریشم میبافتهاند.
هرودوت – مورخ یونانی – میگوید: رومیان به خاطر زیبایی زربفتهای ایرانی همهساله مبالغ هنگفتی میپردازند. و ادیب بیضایی شاعر قرن اخیر میگوید:
نساج اروپایی در پرده دل پیچد/ زین شهر به دست آرد گر پارچه خلقان
مخمل، نوعی پارچه ابریشمی پرزدار و نوع پیشرفتهتر و پرکارتر آن، مخمل برجسته است که از زری هم قیمتیتر است.
استاد سیدخلیلالله یکی از چند مخملباف باقیمانده در ایران است که در کارگاه میراث فرهنگی کاشان 2 دستگاه مخملبافی دارد؛ میگوید: «تا 60 سال پیش در همین محله «دروازه اصفهان» کاشان حدود 800کارگاه مخملبافی بود. من شاگرد محمدصادق بوستانی بودم و خارجیهایی که میآیند اینجا، به من تعظیم میکنند؛ به من که نه، به قدمت چندهزارساله مردم هنرپیشه ایران».
تقریبا یکسوم مردم کاشان در سالهای نهچندان دور، شعرباف بودهاند. شعر به معنای مو است و به خاطر شباهت تارهای ابریشم به مو این اسم را رویش گذاشتهاند.
شعربافی بعد از قالیبافی رایجترین حرفه در کاشان بوده است و هنوز کارگاههایی در محلات قدیم باقی مانده که پیرمردها در آنها پشت دستگاههای شعربافی تارها را میبافند و هرچندبار که شکل کار دستگاه را توضیح میدهند کمتر میفهمی؛ دستگاهی به ظرافت یک دستگاه پیانو و پیچیدگی دستگاه چاپ. به هر دستگاه شعربافی یا مخملبافی کارخانه میگفتند. مصرفکننده فعلی این پارچهها کردهای ایران و عراق هستند که به عنوان سربند یا کمربند از آن استفاده میکنند.
این هم عکسی است از استاد حبیبالله طریقی- استاد زریبافی- که در سال 1309 به همراه شاگردانش از کاشان به تهران فراخوانده شده بودند. استاد طریقی در سال 1308 شمسی برای رضاشاه یک پارچه زری بافت خود را میفرستد و رضاخان خوشاش میآید (جدش استاد محمدتقی نقشبند هم برای فتحعلیشاه پارچهای زربفت فرستاده بود و توجه شاه را جلب کرده بود و زری بافی را از انقراض نجات داده بود).
بعد از آن استاد طریقی با شاگردانش به تهران احضار میشوند. او ابتدا در کاخ گلستان 4 دستگاه زری راه میاندازد و بعد به اداره صنایع قدیمه میرود و 18 دستگاه زریبافی را راه میاندازد. بعد از او هم پسرش استاد محمد طریقی راهش را ادامه میدهد.
پارچه زریبافت آدم را یاد موسیقی ایرانی میاندازد. هماهنگی رنگها و ترکیب گلابتون و ابریشم مثل گوشهها و نغمههای موسیقی ایرانی است. برای بافت یک پارچه زری، یک استاد نقشبند و یک بافنده و یک شاگرد گوشوارهکش که بالای دستگاه مینشیند لازم است. نقشبند نقش را روی کاغذ پیاده میکند و چگونگی بافت را به بافنده میگوید و گوشوارهکش نقشه را جابهجا میکند.
در سال 1809 شارل ماری فرانسوی دستگاه ژاکارد را به جای شاگردی که بالای دستگاه باید مینشست اختراع میکند. با این همه نمیشود روزانه از 6 سانتیمتر بیشتر زری بافت.
قیمت پارچه زری تا متری یک میلیون تومان است و دلیل بالابودن قیمت آن هم بیشتر از آنکه به خاطر نخ گلابتون باشد به دلیل دقت و حوصله زیادی است که صرف بافتن آن میشود. این پارچهها برای تنپوش درباریان به کار میرفته و همچنین هدیه همیشگی پادشاهان ایران برای نمکگیرکردن پادشاهان دیگر کشورها بوده است.
این زربفت احتمالا در کارگاه غیاثالدین نقشبند بافته شده و الان در موزه واشنگتن است. غیاثالدین نقشبند از یزد و محمدتقی نقشبند از کاشان 2 استاد عمده زریباف ایران بودهاند؛ اولی در زمان شاهعباس و دومی در دوره فتحعلیشاه برای دربار کار میکردهاند و هر دو احیاکننده این هنر بعد از رکودی چندیندههای بودهاند.
از دیگر استادان این هنر خواجه بهاءالدین نقشبند مؤسس فرقه نقشبندیه است. همیشه در تاریخ ایران استادان نقشبند طبقهای ممتاز و شاعر مسلک بودهاند و این شعری است از غیاثالدین نقشبند که وقت تمامشدن پارچه زربفتی که برای شاهعباس آماده کرده بوده سروده است:
ای شاه سپهرقدر خورشیدلقا / خواهم ز بقا ز قدعمر تو قبا
این تحفه به نزد چون تویی عیب من است / خواهم که بپوشی ز کرم عیب مرا
دستگاه گلابتونسازی: چله یا تار پارچه زربفت از ابریشم خالص است و پودهای آن از ابریشم رنگی. یکی از پودهای این نوع پارچه نخ گلابتون است که نخی ابریشمی است که با طلا یا نقره روکش میشود. گلابتونسازی برای خودش کاری است که در 2 نوع زرین و سیمین و با دستگاه جالب گلابتونسازی انجام میگیرد.
آقای غفار سردابی، زیلوباف کارگاه میراث فرهنگی کاشان است. او میگوید: «من از 5سالگی زیلوبافم. زیلو چون از پنبه است برای آب و هوای گرم شهرهای کویری مناسب است چون هیچوقت بید نمیزند؛ یعنی مثل قالیهای پشمی نمیپوسد. من در کارگاه آقای زیلوباف که یکی از بزرگترین کارگاههای زیلوبافی ایران بوده است و الان تعطیل است کار میکردم». مرکز زیلوبافی، میبد یزد است.