در گذر اين سالها همه رقم فيلم در اين ژانر پرمخاطب ساخته شد كه برخي حتي به رغم پرفروش بودن جز سطحينگري كاري در اين عرصه نكردند و توليدات ديگر نيز به تبع ساختار ضعيف نه ديده شدند و نه به ياد ماندند. سينماي دفاع مقدس روايت تاريخ است و در جمع با گونههاي حماسي و تريلر ميتواند بسيار پرمخاطب باشد. با اينهمه نگاه به آثار اخير سينماي ايران در اين ژانر ثابت ميكند حال و هواي سينماي جنگي اصلا خوب نيست.
اين چند فيلم دفاع مقدسي را به ياد بياوريد: عاشقها ایستاده میمیرند،رنج و سرمستی، شیار 143، میهمان داریم، پنجاه قدم آخر،معراجیها، خانه ای کنار آب! حالا دلتنگيهاي عاشقانه را نيز در كنار آن قرار دهيد. به غير از شيار 143 بقيه اين فيلمها چقدر در ذهن تماشاگر خواهند ماند؟ شيار 143 نيز به دليل حمايتها و اكران ويژه به موفقيت رسيد. دلتنگيهاي عاشقانه نيز متاسفانه يكي از ضعيفترين فيلمهاي يكي دو سال اخير سينماي دفاع مقدس است. و حيف كه كاراكتر اصلي آن شهيد والامقام سيد منوچهر مدق است.
چهارمين ساخته سينمايي رضا اعظميان بر اساس روايتي از فرشته ملكي همسر شهيد مدق؛ به نام اينك شوكران اقتباس شده است. اين روايت نحوه آشنايي اين دو نفر از ابتداي انقلاب تا زمان پيروزي آن و اعزام شهيد مدق به جبهه و جراحت وي و سپس دوران درمان و نقاهت او را در بر ميگيرد. داستان از آنجا آغاز ميشود كه سيد منوچهر مدق و همسرش فرشته ملكي در سال 59 در حالي از سفر ماه عسل بازگشتهاند كه ايران درگير جنگ با عراق شده است...
ايده اصلي ساخت فيلم دلتنگيهاي عاشقانه بسيار شاخص است. در واقع روايت زندگي يادگار دوران جنگ با جلوهگري بخش عاشقانه زندگي او قطعا ميتواند تماشاگر پسند باشد. اما آنچه در عمل مشاهده ميكنيم يه فيلم عقب مانده و سراسر باسمهاي با كارگرداني سطحي و بازيهاي بسيار ضعيف است.
استفاده از سوپر استارهايي مانند محمدرضا فروتن و ميترا حجار نه تنها پيشبرنده فيلم نيستند كه سطح توقع را به جا و به حق براي تماشاگر عام بالا بردهاند اما هيچ استفادهاي از ظرفيت آنان نشده است.
از ديگر سو در يك فيلم مربوط به دفاع مقدس بحث ديالوگ و گفتگوهاي زن و شوهري و بخش هاي مربوط به جبهه و جنگ كداميك بايد غالب باشند؟ به اينها دوران انقلاب را نيز اضافه كنيد كه ابتداي فيلم را تشكيل ميدهند. در دلتنگيهاي عاشقانه حتي در حد يك تله فيلم نيز سكانس جذاب و استاندارد مشاهده نميكنيم. ديالوگها در حد يك نمايش تلويزيوني سطحي و نازل هستند و شخصيتها به امان خدا رها شدهاند.
به راستي در بحث فيلمنامهنويسي و يا لوكيشن هنوز سينماي دفاع مقدس بايد از همه چيز محروم باشد؟ معراجيها و امثال آن ربطي به سينماي حقيقي جنگي ندارند اما با لوكيشن پروپيمان توليد ميشوند اما ديگر آثار واقعا بي هيچ بيبضاعت به وادي توليد ميرسند. دلتنگيهاي عاشقانه حتي در زمينه لوكيشن نيز داراي مشكلات جدي است.
نظر شما