تحليل نرخ رشد جمعيت و زاد و ولد نيز نشان ميدهد در آينده نه چندان دور به علت افت تمايل به ازدواج و فرزندآوري در نسل جوان دهه گذشته و حال، يكي از كهنسالترين كشورهاي جهان خواهيم شد.
فارغ از اينكه براي جلوگيري از افتادن به اين ورطه چه بايد كرد، يكي از موضوعات مهم اين است كه اكنون بايد در راستاي ايجاد بسترهاي لازم براي ارائه خدمات حتي حداقلي به جمعيت سالمند آينده برنامهريزيها و اقدامات متناسب انجام بگيرد تا اين نسل كه به علل مختلف دوران كودكي، جواني و ميانسالي دشواري را پشت سر گذاشته در كهنسالي نيز گرفتار مشكلات عديده نباشد. براي دستيابي به تصويري درست از آنچه بايد انجام دهيم، استفاده از تجارب موفق دنيا بسيار مفيد خواهد بود؛ مروري بر آمار سالمندان نشان ميدهد رشد جمعيت سالمندان در جهان بهگونهاي است كه در ساليان آتي بهويژه كشورهاي در حال توسعه با معضلي به نام «انفجار جمعيت سالمندان» روبهرو خواهند شد. امروزه بيش از 600ميليون نفر از جمعيت جهان را افراد بالاي 60سال تشكيل ميدهند و براساس پيشبينيها اين رقم تا سال 2020 ميلادي به يك ميليارد نفر و تا سال 2050 به حدود 2ميليارد نفر خواهد رسيد و پيشبيني ميشود كه در اين سال براي اولينبار در طول تاريخ بشر تعداد افراد بالاي 60 سال با تعداد كودكان برابري خواهد داشت.
در ايران به مدد افزايش شاخصهاي بهداشتي و درماني، اقتصادي و اجتماعي، شاخص اميد به زندگي به 74 سال رسيده و پيشبيني ميشود جمعيت بالاي 60 سال ايران در سال 2021 ميلادي يعني كمتراز 6 سال ديگر به بيش از 10 درصد جمعيت كل كشور و در سال 2050 ميلادي به بيش از 20 درصد اين جمعيت بالغ ميشود. به عبارت ديگر تا سال 2050 ميلادي جمعيت سالمندان كشور ايران به بيش از 26 ميليون نفرافزايش مييابد. شدت سالمندي جمعيت كشور ايران از سال 1415 به بعد خودنمايي خواهد كرد. در اين مورد افزايش نسبت سالمندان 60 سال و بالاتر از حدود 7 درصد در حال حاضر، به 14 درصد در سال 1415 و 22درصد در سال 1425 خواهد رسيد.
واقعيت اين است كه درگيري روزمره با مشكلات نسل جوان و ميانسال فعلي براي مسئولان كشورهاي در حال توسعه يا كشورهايي مانند ايران، چالشهاي فراواني بر سر راه برنامهريزي و ايجاد زيرساختهاي لازم براي رفاه همين نسل در آينده سالمندي بهوجود ميآورد. به همين خاطر نيز مسئولان در اين قبيل كشورها معمولا به بررسي مسائل مرتبط با پير شدن جمعيت نميانديشند در نتيجه براي آينده پيشبينيهاي لازم بهعمل نياورده و به طور ناگهاني با پديده سالمندي جمعيت و دشواريهاي آن روبهرو خواهند شد.
از سوي ديگر در كشوري مانند ايران نظامهاي حمايت اجتماعي آنقدر وسيع نيست تا همه سالمندان را پوشش دهد و خانواده مهمترين پشتوانه و بهترين منبع حمايت مالي و اجتماعي و معنوي براي سالمندان محسوب ميشود در حالي كه براي بسياري از خانوادهها فراهم آوردن حداقل نيازهاي سالمندان نيز با دشواريهاي زيادي همراه است.
به همين خاطر نيز كارشناسان تاكيد دارند سالمند شدن جمعيت در ايران يكي از اساسيترين چالشهاي نظام تاميناجتماعي است چراكه با سالخورده شدن جمعيت، بار مالي آن بر اين نظامها نيز افزونتر شده و بايد براي آن تدبيري جدي انديشيده شود.
يكي ديگر از چالشهاي بسيار مهم در مورد سالمند شدن جمعيت در ايران، «زنانه شدن» سالمندي است. بررسيها نشان ميدهد در سال 1430 زنان سالمند 34 درصد جمعيت ايران را تشكيل ميدهند و مردان سالمند 31 درصد.
برهمين اساس اصليترين دليل زنانه شدن سالمندي توسعهيافتگي است چرا كه در كشورهاي توسعه يافته اميد زنان به زندگي بيش از مردان است و با اينكه نسبت مردان از بدو تولد به زنان بيشتر است اما اين نسبت با گذشت سن به سمت زنان تغيير مييابد. اين شرايط كه تا حدود زيادي محصول پيشرفت در شاخصهاي توسعهيافتگي و افزايش اميد به زندگي در زنان است به نوبه خود پيامدهايي نيز به دنبال دارد و بايد در برنامهريزيها مورد نظر، توجه ويژهاي به آن داشت.
ضرورت توجه به اين برنامهريزيها از آن رو بيشتر است كه بررسي قانونهاي 5 ساله توسعه كشور نشان ميدهد آنچنان كه شايسته است به موضوع سالمندان در كشور توجه نشده و با آنكه شوراي ملي سالمندان در ايران تشكيل شده فعاليت خاصي را انجام نداده است.
نظر شما