شاعري كه در هجوم دشمن، براي دفاع قدعلم كرده بود گاهي در كنار گلوله، سخنانش را شليك ميكرد و گاهي در كنار برادر رزمندهاش، گلوله را.
شعر دفاع مقدس امروز به درياي بيكران شعر پايداري و مقاومت پيوسته است. در فرايندهاي اجتماعي و دفاع مقدس، هيچكس پيشروتر از شاعران و هنرمندان نيست.
شعر پايداري بايد ادامه پيدا كند؛ مثل جنگ فقر و غنا، مثل جنگ بين مظلوم و ظالم. در پاسداشت هفته دفاع مقدس و يادمان شهدا، جانبازان و ايثارگران، نشستي داشتهايم با آقايان سيدضياءالدين شفيعي، دكتر صابر امامي، رضا اسماعيلي و رحيم زريان، كه با موضوع بررسي فرايند و اهميت شعر دفاع مقدس كه ادامه ميخوانيد.شفيعي: موضوع بحث ما بررسي فرايند شعر دفاع مقدس است.
اولين نكته كه بايد روشن شود، اين است كه آيا اصلا ما ميتوانيم عنوان شعر دفاع مقدس را به شعرهاي اينسالها اطلاق بكنيم يا نه؟
به نظرمن براي روشن شدن اين قضيه، بايد يك پيگيري تاريخي درباره اين ماجرا صورت پذيرد. آقاي دكتر امامي بفرماييد كه وقتي ميخواهيم نگاهي بكنيم به آنچه كه امروز مشهور است به شعر دفاع مقدس، فكر ميكنيد بايد از كجا شروع كرد؟
صابر امامي: واقعيت همين است كه آقاي شفيعي فرمودند. بعد از گذشت 27سال از دفاع مقدس، با اين شرايطي كه در جامعه ما هست
بايد دوباره بازنگري شود كه شعر دفاع مقدس يعني چه؟ يا آن روايتي كه زماني به اسم دفاع مقدس مشهور بود، آيا اكنون هم اصلا ميتواند شعر دفاع باشد و اگر قرار باشد شاعران در آن روايت باقي بمانند، آيا اين وضعيت، درجا زدن محسوب نميشود؟ و غوغا كردن درخصوص 8سال جنگ و باقي ماندن در آن فضا، خودش نوعي جمود نيست؟ نوعي تجمد نيست؟ نوعي يخ زدن نيست؟ و اين با شان شاعري و هنر شعر، كه هميشه در همه جوامع پيشرو بودهاند و ديگران بايد دنبال آنها بروند
همخواني دارد؟ به نظر من هم، بايد اين موضوع را بازنگري كنيم.
در وهله اول بگوييم زماني كه انقلاب و حركت اجتماعي يا ديني و ملي ما، با يك رويارويي بهنام جنگ و يا تحميل يك جبهه كاملا مادي روبهرو شد و مردم ما با جبههاي در خط مرزي بهنام جنگ روبهرو بودند، چيزي بهنام سنگر ميشناختيم از شن، كيسههاي شني، خندقها و ابزاري به نام تفنگ، گلوله،آرپيجي.
شاعري كه پيشاپيش اين هجوم نظامي، براي دفاع، قدعلم كرده بود، گاهي در كنار گلولهاش، سخنانش را شليك ميكرد و گاهي در كنار برادرش، با گلوله جواب ميداد.
او با سخنانش، با شليك ابيات شعر خودش، از مرز و كيان و هستي و فكر و انديشه و حركت خودش دفاع ميكرد. اسم اين را گذاشته بوديم شعر دفاع مقدس.
جنگ تمام شد و بعد از آن در جامعه ما، چندين حركت و چندين نقطه عطف ديگر در اين چندسال پيش آمده است. آيا بازهم ما بنشينيم درخصوص شعر دفاع مقدس، حرفهاي گفته شده را تكرار كنيم يا نمونههاي شعرهاي گفتهشده را بازخواني كنيم؟
آيا اين ميتواند حق آنسالها را ادا كند؟ من فكر ميكنم نه و بايد بازنگري كرد و بايد تعريفهاي ديگري داد.
اسماعيلي: همانطور كه دوست شاعرم آقاي دكتر صابر امامي اشاره كردند، بعد از گذشت بيش از دودهه از دوران دفاع مقدس و جنگ تحميلي، امروز اگر بخواهيم در مورد شعر دفاع مقدس صحبت كنيم، بايد متناسب با شرايط و مقتضيات روز درمورد اين شعر صحبت كنيم
ببينيم آيا ادامه حيات اين شعر امكانپذير هست يا نه؟ من فكر ميكنم شعر دفاع مقدس، امروز به جريان شعر مقاومت و پايداري پيوسته است؛ به اين درياي بيكران شعر پايداري و ارزشهايي مثل ظلمستيزي، عدالتخواهي، حقجويي و... كه در دوران دفاع مقدس وجود داشت.
درواقع ما بايد امروز دنبال اين ارزش در جهان باشيم و با شعر پايداري و حنجرههايي كه در عرصه شعر پايداري، عليه ظلم و زشتي فرياد ميكنند، همنوا شويم.
از يك منظر ديگر، شعر دفاع مقدس شاخهاي است از شعر اجتماعي و شعر اجتماعي يكي از وجوه باارزش اعتراض است؛ اعتراض به ناهنجاريهاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي كه در جامعه وجود دارد.
طبيعتا شاعر انقلاب هم به حكم اينكه شاعر انقلاب است و رسالتش را امروز هم نميتواند بر زمين بگذارد؛ از اينروي اگر احساس كند كه در جامعه ناهنجاري وجود دارد و تبعيض يا فاصلههاي اجتماعي ايجاد شده و ظلم و ستم در جامعه وجود دارد، طبيعتا بايد همچنان بر عليه اين زشتيها و پلشتيها فرياد بكشد و بيدارگري كند.
بايد سعي كند كه براي محو و نابودي ظلم و ستم، قيام كند و جامعه را بيدار كند. از اين منظر ما ميتوانيم شعر دفاع مقدس را ادامهبدهيم.
در واقع براي آنكه ژانر شعر اجتماعي، دوام و قوام بيشتري پيدا كند، بايد با جريان شعر پايداري و مقاومت جهان پيوند بخورد.
امروز هم رسالت شاعران ايراني دفاع مقدس اين است كه اين شاخه را به جريان شعر پايداري و مقاومت، وصل كنند و همچون شاعران عرب، شاعران فلسطيني و شاعراني كه در جهان عليه ظلم و ستم مبارزه ميكنند، در اين مسير روشن حركت كنند
چنانكه خانم دكتر صفارزاده، پيش از انقلاب اسلامي كه در ايران نه انقلابي بود و نه جنگي، نسبت به ظلمي كه بر مردم جهان ميرفت، حساس بود و آن شاخكهاي حسياش فعال بود و عليه ظلم و ستم، شعر ميگفت و با مردم مظلوم جهان، همنوايي و همآوايي ميكرد.
امروز هم اين رسالت بر دوش شاعران دفاع مقدس هست كه در اين مسير حركت كنند.
شفيعي: معمولا نامگزاريها بعد از تولد اتفاق ميافتد نه قبل از تولد. درباره همه پديدهها اينگونه است؛ يعني ما اول يك موجوديتي داريم، بعد براي اين موجوديت، اسم ميگزاريم.
آنچه كه امروز، شعر دفاع مقدس خوانده ميشود، در زمان جنگ، اسمش شعر جنگ بود نه شعر دفاع مقدس؛ همچنانكه دفاع مقدس، موجوديتي است بعد از جنگ؛ يعني در زمان جنگ كسي نميگفت ما داريم دفاع مقدس ميكنيم.
ما داشتيم ميجنگيديم. ديگران يا كساني كه خودشان در آن تولد نقش داشتند و در واقع سهمي دارند، اين نامگذاريهايي كه ميكنند، گاهي درست است گاهي نادرست!
اصلا براي آن در اين ماجرا هيچ جزميتي حاكم نيست؛ به همين دليل هم هست كه برجستهترين و تاثيرگذارترين آثاري كه الان بهعنوان شعرهاي دفاع مقدس ميشناسيم، در زمان تولد و در زمان اثرگذاري، اسمشان شعر دفاع مقدس نبود.
اين اسمگزاري، در واقع پس از تولد بوده است و بعد از سال67 كه شور جنگ فروكش كرد.
نكته دوم اينكه ما بحث مهمتري داريم و آن دغدغه پيشين و ديرين تئوريسينهاي ادبي، يعني سفارشپذيري هنرمند از جامعه و از هر موجوديت بيرون از خود است؛ يعني سفارشپذيري موضوعي است كه سالها دغدغه تئوريسينهاي ادبي شده است.
اين سفارشپذيري گاهي ازسوي يك آرمان اتفاق ميافتد؛ يعني يك آرمان به صاحب هنر سفارش ميدهد. آن آرمان، گاه يك خوشآيند عاشقانه است
كما اينكه شعرهاي عاشقانه ما، فرمانشان را از عشق ميگيرند، يعني سفارشدهنده به شاعر، معشوق يا عشق است.
حال، موضوع يا مضمون و آرمانخواهي در دورههاي مختلف، تغيير ميكند، بههمين دليل هم هست كه سفارشدهنده تغيير ميكند.
در زمان قبل از انقلاب، سفارشدهنده، آرمانهاي اجتماعي بودند. به برخي از شاعران سفارش ميدادند و شاعران اين سفارش را در آثار خودشان بازميتاباندند.
شايد اين آرمانخواهي در سالهاي جنگ بهواسطه درشتتر شدن هويت سرزميني، يك سفارش بيروني براي شاعران شد و برخي به آن پاسخ مجذوب دادند.
من فكر ميكنم آنهايي كه پاسخ مجذوب دادند، بعدها اسمشان شد شاعران جنگ يا شاعران دفاع مقدس. برخي ديگر هم اين سفارش را درك كردند، اما به او پاسخ مجذوب ندادند.
اگر شعر را به چندمقطع يا چندفراز تقسيم كنيم، از 59 تا 64 يك فراز باشد و از 64 تا پايان جنگ هم يك فراز ديگر و از پايان جنگ تاكنون فراز سوم، ما از همان آغاز جنگ تاكنون، كساني را داشتهايم كه موضوع شعر آنها جنگ بوده ولي لزوما مجذوب نبودند.
برخي تنها آن را وصف كردند و قضاوتي نكردند، برخي هم قضاوت كردند، آيا ما ميتوانيم اين دسته را شعر جنگ ندانيم؟ اگر چه مجذوبانه نباشد.
از نخستين مجموعه شعرهاي جدي در اين عرصه يعني از «در سوگ سپيدان» اكبر اكسير، كه تقريبا همزمان با آغاز جنگ و پيش از بسياري از مجموعه شعرهايي كه بعدها از صاحبنامان شعر جنگ شنيديم منتشر شده، پيشنهادهايي داده شده است
چه در هرآنچه ما بهعنوان مطلوب در شعر دنبالش هستيم و چه از جهت قالب، يعني غزلهايي مانند «در سوگ سپيداران» كه بعدها هرگز شايد از نامداران شعر ما به آن قوت اثري خلق نشده باشد. در شعر سپيد و قالبهاي ديگر هم همينطور.
منبع:همشهري پايداري
نظر شما