ماجرا از اين قرار بود كه چند روز پيش مرد جواني كه مقيم كشور آلمان است نزد مأموران پليس پايتخت رفت و خبر از ناپديد شدن پسر 3سالهاش داد. وي گفت:
سالها قبل براي زندگي به كشور آلمان رفتم و مدتي بعد در آنجا با يك دختر آلماني ازدواج كردم. زندگي نسبتا خوبي داشتم و درآمدم بد نبود بهطوريكه توانستم با پولي كه پس انداز كرده بودم آپارتماني در شمال تهران بخرم. وي ادامه داد: معمولا هر سال براي اينكه به خانوادهام سر بزنم به ايران ميآمدم. چند وقت پيش همراه پسر 3سالهام كه در آلمان به دنيا آمده به تهران آمدم اما اتفاق غيرمنتظرهاي برايم افتاد. پسرم به طرز مرموزي ناپديد شده است و احتمال ميدهم او را ربودهاند.
- گروگانگيري
اين شكايت كافي بود تا تيمي از مأموران با دستور قاضي حسينپور بازپرس دادسراي جنايي تهران مأمور رسيدگي به اين پرونده شوند. درحاليكه مأموران سرگرم تحقيق بودند شاكي بار ديگر به اداره پليس رفت و سرنخي را پيش روي تيم تحقيق قرار داد. او گفت كه پسرش را پدرش ربوده است.
شاكي در توضيح ماجرا گفت: وقتي پسرم ناپديد شد همه جا را بهدنبالش گشتم اما اثري از او نبود و از همه عجيبتر اين بود كه همزمان با گم شدن پسرم، پدرم هم ناپديد شده بود. تا اينكه ساعتي قبل پدرم با من تماس گرفت و مدعي شد كه پسرم را ربوده است.
او گفت در قبال آزادي پسرم بايد ملك ميليارديام را به نام پدرم بزنم. من كه حسابي تعجب كرده بودم از او خواهش كردم كه پسرم را برگرداند چون بليت برگشت به آلمان داشتيم و اگر همسرم وبستگان ديگرمان اين موضوع را متوجه ميشدند حسابي آبروريزي ميشد اما پدرم گوشش به اين حرفها بدهكار نبود و اصرار داشت كه سند آپارتمانم را به نام او بزنم من هم چارهاي جز شكايت نديدم.
وقتي راز ناپديد شدن پسر 3ساله فاش شد، مأموران از شاكي خواستند تا به بهانه سند زدن خانه با پدرش در دفترخانه قرار صوري بگذارد اما پدرزيركتر از اين حرفها بود. وقتي پسر چنين موضوعي را مطرح كرد پدر مدعي شد كه شخصي را بهعنوان پيك موتوري به محضر ميفرستد تا وكالت به نام زدن آپارتمان را از او بگيرد و بعد نوهاش را تحويل بدهد.
- رهايي گروگان
5روز گذشت تا اينكه پدربزرگ كه نوهاش را به اسارت گرفته بود وقتي از طريق يكي از بستگانش متوجه شد كه پسرش شكايت كرده و پليس در تعقيب اوست تصميم گرفت نوه خود را رها كند. او وي را به خانه يكي از آشنايان خود برد و فراري شد. پس از آن شاكي كه بليت برگشت خود را چند روز قبل كنسل كرده بود پسرش را تحويل گرفت و پس از اطلاع ماجرا به پليس مجددا بليت گرفت و به آلمان بازگشت.
در چنين شرايطي كارآگاهان همچنان در جست و جوي پدربزرگ گروگانگير بودند تا اينكه او روز گذشته به اداره پليس رفت و خود را معرفي كرد. وي اما منكر آدمربايي بود و در بازجوييها گفت: من دلتنگ نوهام بودم و 3سال بود كه حسرت ديدنش را داشتم. در اين مدت فقط او را در اسكايپ و دنياي مجازي ديده بودم.
بارها از پسرم خواستم او را به ايران بياورد تا اينكه بالاخره بعد از 3سال او را ديدم. او اصلا بلد نبود فارسي صحبت كند من هم براي اينكه در اين مدت كوتاهي كه ايران بود با او باشم و فرهنگ ايراني را به نوهام آموزش بدهم بدون اينكه پسرم را در جريان قرار دهم نوهام را به ويلاي يكي از دوستانم در لواسانات بردم و اصلا ماجراي آدم ربايي براي سند زدن خانه پسرم را قبول ندارم.به گزارش همشهري، هماكنون اين پدربزرگ با قرار وثيقه 50ميليوني بازداشت شده است و تحقيقات در اين زمينه همچنان ادامه دارد تا ابعاد پنهان ماجرا آشكار شود.
نظر شما