شيعيان بايد عشق را ببينند كه در مسلخ است و قرباني ميشود و سرش بر نيزهها ميرود. صبح خونين تمام زمانها دوباره از راه ميرسد و هر ثانيه عنقريب كه قلبها از جا كنده شود. پاكترين مردمان به سوي پروردگارش پر ميكشد و به مقام راضيه مرضيه ميرسد. و چه كسي اندوهناكتر و ماتمزدهتر از فرزندش در اين روز؟ عليبنموسيالرضا، خود غريبالغرباست اما انگار اين لقب بيشتر براي جدش حسين، خون خدا بوده است كه به او به ارث رسيده است؛ او كه بين مردمان بيوفا و پيمانشكن كوفه غريبالغربا بود؛ همانها كه حرمت اهلبيت پيامبرشان را شكستند و هتاكيها كردند و از هيچ خباثتي فروگذار نكردند. شيعيان هم امامشان را تنها نميگذارند؛ به سر و سينه ميكوبند و به ديدارش در حرمها ميروند و مرهم زخم هميشه تازه جد او- اگر بتوانند- ميشوند.
در مشهد هيئتها كه از راه دور و نزديك ميآيند به حرم كه ميرسند همهچيز را دم در جا ميگذارند. 2دسته ميشوند و دم ميگيرند «عزا عزاست امروز/ روز عزاست امروز...» و زنها پشت سر مردان خون گريه ميكنند و ضجه ميزنند.
همه وارد صحن كهنه ميشوند. رو به امام و ضريحش ميايستند و سلام و تسليت ميگويند. محكمتر به سر و سينه ميكوبند. درونشان غوغايي برپاست. دلشان درياست و درياها در اين روز همه توفاني است و موج در موج اندوه و سياه. كبوترهاي حرم روي سقف سقاخانه كز كردهاند و تواني براي بالزدن ندارند. انگار تشنهاند و دل نوشيدن قطرهاي آب را هم ندارند. دلشان پيش حسين و كودك ششماههاش است. بلندگوها خاموش است. همه بلند بلند ميخوانند. ميايستند روبهروي ضريح. سكوت ميكنند و بعد در لحظهاي بغض همه يكباره ميتركد و دستها به نشانه شرم روي چشمهاي پر اشك را ميپوشانند كه چرا در كربلا نبودند تا امامشان بييار و ياور و تنها نباشد.
دلهايشان رو به ضريح بارها ميلرزد و دوباره دم ميگيرند و راه ميافتند. عدهاي هم پشت ميلهها ايستادهاند و رفتن دستههاي عزاداري را ميبينند و با هر بار توقف هيئت رو به ضريح ضجه ميزنند و اشك ميريزند و امامشان علي بن موسي الرضا را در غم جدش تنها نميگذارند. غريبي انگار تنها زيبنده حسين است و بس!
نظر شما