دوشنبه ۹ آذر ۱۳۹۴ - ۰۶:۱۳
۰ نفر

همشهری آنلاین: عدالت آموزشی، تأثیر برجام بر صنعت نفت و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله‌های برخی از روزنامه‌های دوشنبه-۹ آذر- به آنها پرداخته شد.

newspaper

دکتر منصور معظمی عضو هیأت علمی دانشگاه نفت در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر«آثار درخشان برجام بر صنعت نفت» نوشت:

روزنامه ایران؛۹ آذر

بعد از شدت گرفتن تحریم‌ها از سال 90 به بعد، اقتصاد ایران و به دنبال آن صنایع کشور دچار چالش‌های جدی شدند. در بین صنایع مختلف، صنعت نفت به دلیل کاهش سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی و در پی آن کند شدن ظرفیت تولید نفت و گاز، با بحران‌هایی روبه‌رو شد که این امر موجب تضعیف جایگاه ایران در بازار جهانی انرژی گشت. آمارهای منتشر شده نشان می‌دهد که در بازه زمانی و بعد از تحریم (ژانویه 2011 تا مه 2014) روند واردات نفت کشورهای چین، ژاپن، هند، ترکیه، کره جنوبی که از خریداران سنتی نفت ایران بودند، نسبت به سال قبل تقریباً نصف شد. چراکه تشدید تحریم‌ها از سال 2012 محدودیتهایی را برای خرید و انتقال نفت و گاز به اروپا به وجود آورد که بخش نفت ایران را بشدت تحت تأثیر قرار داد و در عرض یک سال صادرات نفت ایران از 8/2 میلیون بشکه در روز در جولای 2011، به زیر یک میلیون بشکه در جولای 2012 کاهش شدید یافت. نیمی از کاهش صادرات نفت ایران از منع شرکت‌های اروپایی از واردات نفت ایران بود و نیمی دیگر نیز کاهش خرید کشورهای آسیایی را شامل می‌شد. همچنین ممنوعیت شرکت‌های اروپایی از بیمه محموله‌های نفتی ایران مانع از فروش نفت خام ایران به همه مشتریان خود شد. بنابراین با تشدید تحریم‌ها، تولید و صادرات نفت باکاهش جدی روبه‌رو شد.

از طرف دیگر جریان سرمایه‌گذاری خارجی به ایران نیز در اثر اعمال تحریم‌ها کاهش شدیدی یافت. به طوری که قبل از سال 2011 سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در ایران به طور متوسط، در حدود 4 میلیارد دلار در سال بود که صنعت و نفت و گاز سهم زیادی از سرمایه‌گذاری خارجی را به خود اختصاص می‌داد. بعد از اعمال شدید تحریم‌ها در سال 2012 تا 2014 هیچ گونه سرمایه‌گذاری در صنعت نفت و گاز ایران صورت نگرفت و در سال 2015 میزان آن اندک بود. بنابراین یکی دیگر از دلایل کاهش تولید نفت ایران، کاهش سرمایه‌گذاری خارجی بعد از شدت گرفتن تحریم‌ها بود. با توجه به اینکه اقتصاد ایران وابستگی زیادی به نفت دارد و بخش عمده‌ای از صادرات نیز مربوط به نفت است، بدیهی است که تحریم‌ها هم بر اقتصاد کشور و هم بر صنعت نفت تأثیر گذاشته است. هر چند که تأثیر مثبت تحریم بر صنایع از بعد خودکفایی صنایع مطرح است، اما تأثیر منفی آن نیز بر صنایع و بخصوص صنعت نفت کاملاً مشهود است.

لذا اثرات برداشتن تحریم و اجرای برجام از کانال‌های مختلف می‌تواند بر اقتصاد و صنعت نفت تأثیر‌گذار باشد. از منظر برونو ورسیلز، اقتصاد دان صندوق بین‌المللی پول با برداشته شدن تحریم‌ها ایران از نقش مهمتری در اقتصاد جهان برخوردار می‌شود. خوشبختانه از سال 2014 صادرات نفت ایران به کشورهای غیر از اتحادیه اروپا بهبود یافته و کشورهایی نیز حاضر به پوشش بیمه شدند. برخی از کشورهای آسیایی نیز تضمین مستقل برای کشتی‌های حامل نفت و میعانات گازی ایران را صادر کردند.

بعد از 2 آوریل 2015 که چارچوب توافقنامه هسته‌ای مورد قبول طرفین قرار گرفت، شرکت‌های چند ملیتی و بین‌المللی علاقه‌مندی خود را به سرمایه‌گذاری در صنعت نفت و گاز اعلام کردند. طبق اعلام مقامات ایران نیاز صنعت نفت به سرمایه‌گذاری تا سال 2020 به میزان 130 تا 140 میلیارد دلار است و حوزه گازی پارس جنوبی به به تنهایی به 30 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری نیاز دارد. بانک جهانی نیز برآورد کرده است که پس از اجرای برجام ایران به میزان 2/3 -3 میلیارد دلار در سال 2016 و 2017 نیازمند سرمایه‌گذاری خارجی است تا به رشد 5/5 درصد در سال 2017 برسد.

با توجه به اینکه راهبرد اقتصاد مقاومتی تکیه بر توانمندی‌های داخلی است و نفت یکی از مؤلفه‌های اقتصاد است، برجام فرصتی ایجاد می‌کند تا با استفاده از پتانسیل‌ها و ظرفیت‌های درونی صنعت نفت به اهداف اقتصاد مقاومتی نزدیک شویم. این مهم بدین صورت تحقق می‌یابد که اقتصاد مقاومتی که تکیه بر اقتصاد دانش بنیان دارد، باید درون زا و برون نگر باشد. بدین معنا که ظرفیت‌های داخلی خود را قبول و باور کرده، از پتانسیل‌ها و فرصت‌های داخلی استفاده کند و روی آن سرمایه‌گذاری نماید. همچنین لازمه برون نگر بودن آن است که باور کند که دنیای اقتصاد محدود به مرزهای جغرافیایی ایران نیست. برجام این فرصت را برای صنعت نفت ایجاد می‌کند تا به این هدف اقتصاد مقاومتی نزدیک شود. در واقع برجام فرصتی است برای اینکه اقتصاد ایران با اقتصاد جهان پیوند بخورد و حتی ایران برای رقابت با اقتصادهای برتر جهانی آماده شود.

  • رسانه‌ها و نابرابری آموزشی

مهدي رحمانيان . صاحب‌امتيازومديرمسئول روزنامه شرق در سرمقاله امروز اين روزنامه نوشت:

روزنامه شرق؛۹ آذر

چشمانِ نگران ایران‌زمین و دل‌های پرجوش و سرشار از همت و حمیت و اندیشه توسعه‌خواه و پرفروغ از عدالت‌طلبی و اخلاق‌مداری جوانان عزیز ایران اسلامی در دبیرخانه دائمی کنفرانس توسعه و عدالت آموزشی، با دو سال تلاش و تکاپوی ناایستا، دیدگان زیادی را به بخشی از مسائل و مصائب نازیبا و ناموجه جامعه؛ یعنی فقر و نابرابری آموزشی گشود؛ چه آنجا که با اعداد و ارقامی هرچند تقریبی، برآوردی از بازماندگان از آموزش همگانی، مدارس غیراستاندارد، کمبودهای کلاس، مدرسه، معلم و تجهیزات نشان می‌دهد و چه آنجا که بازماندگی از مدرسه را زیر فشار سخت زندگی و ناتوانی خانوارهای روستایی و شهری برای تأمین هزینه‌های تحصیل به رخ می‌کشاند و چه آن‌گاه که کار در خیابان، مزرعه، کارخانه و کوره‌پزخانه امان و فرصت آموزش و فراگرفتن را از بخشی از فرزندان این مرزوبوم می‌ستاند و چه هنگامی که نامهربانی معلم و مدرسه یا حادثه‌ای طبیعی یا رخدادی از سر بی‌تدبیری، مدرسه‌رفتن و آموختن را سخت و گاهی حتی غیرممکن می‌کند و چه در مناطقی از این سرزمین که هموار‌نبودن راه آموختن با زبان مادری و با الزام به آموزش‌های قالبی یکسان، آموختن را دشوار و کم‌ثمر و کوتاه می‌کند؛ همه جلوه‌ها و چهره‌هایی از خروج و بلکه اخراج کودکان این مرزوبوم از نظام آموزش‌وپرورش و بیگانه‌سازی و به‌حاشیه‌راندن آنها در نظام اقتصادی و اجتماعی است و بدون هیچ تردید و تأملی، همه ما در این بیگانه‌سازی و محرومیت و هم در پیامدهای بلندمدت و بین‌نسلی آن شریک و مسئولیم.

همه شواهد موجود حاکی از آن است که ما با مسئله بغرنج و وخیم فقر و نابرابری آموزشی مواجهیم. نه آن را باید در حد یک آسیب اجتماعی تنزل داد و نه با مفاهیم خنثی، از آن حساسیت‌زدایی کرد. محرومیت از آموختن امروز و خروج از مدرسه و کوتاه‌کردن یا دشوار‌کردن آن در هرکدام از چهره‌های پیش گفته‌، در آینده‌ای بسیار نزدیک، با گسترش فقر، بیماری، تکدی‌گری، خشونت و کژرفتاری، دستیابی همه ما نه‌تنها به توسعه بلکه امنیت انسانی و اجتماعی را دشوار و دست‌نیافتنی می‌کند.

با همه تلاش گرانسنگ و ارزشمند دبیرخانه دائمی کنفرانس عدالت و توسعه آموزشی و بازتاب رسانه‌ای مطالعات و پژوهش‌های رسمی و غیررسمی، روشن است که فقط رخنمونی از نابرابری آموزشی هویدا شده و بسیار نگرانیم که کوه بزرگی از نابرابری در زیر آن پنهان مانده باشد که البته مقابله و مبارزه با آن را ضروری‌تر، پیچیده‌تر و دشوارتر می‌کند.

به گواهی همه تجارب روشن جهانی و ملی و دستاوردهای معتبر نظری، برای برپایی عدالت و مبارزه با نابرابری، به‌شدت به مداقه و تأکید و التزام به چهار اصل محوری و غیرقابل انکار نیازمندیم:

  • عدالت در بستر آزادی تحقق می‌یابد و روش‌های محدودکننده، عدالت‌سوز و فسادگستر است.
  • عدالت با روش‌های اخلاقی ممکن است. روش‌های غیراخلاقی مبتنی بر اجبار، تهدید یا تخریب سرمایه‌های اجتماعی و انسانی، عدالت را دست‌نیافتنی و بی‌اعتمادی و دشمنی را توسعه داده و آن را تعمیق می‌كند.
  • عدالت، با کارایی در بهره‌گیری از منابع و ظرفیت‌ها ممکن است و تخریب و اتلاف و ضایع‌کردن منابع و ثروت ملی به نام عدالت، جز فقر و تباهی نتیجه‌ای ندارد.
  • ‌ عدالت باید منجر به پایداری و امنیت انسانی شود.

كوتاه سخن اينكه در مسئله نابرابری آموزشی، به جهاد دائمی و فراگیری گفت‌وگوی همگانی و به تعبیری نهضت گفت‌وگو نیازمندیم.

گفت‌وگو برای طرح و واکاوی عمق و ابعاد فاجعه نابرابری، گفت‌وگو برای تبیین و ریشه‌یابی واقع‌بینانه و مبتنی بر شناخت مقرون‌به‌واقع، گفت‌وگو برای شناسایی راه‌حل‌ها و سهم هریک در آن و... و البته این مسئولیت مهم فقط از رسانه‌های مسئول، حساس و زمان‌شناس و برخوردار از بینش و دانش اجتماعی برخواهد آمد. مسئله‌شناسی و حساس‌سازی افکار عمومی از طریق ارائه یک گزارش رسانه‌ای، مصاحبه با مقام‌های مسئول یا اقداماتی شبیه به این روی نمی‌دهد. حتی اگر اقناعی هم روی دهد، متکی بر تبلیغات و سطح عاطفی و هیجانی خواهد بود و به همین دلیل، متزلزل و ناپایدار است. افکار عمومی محصول جریان مباحثه و گفت‌وگوی فراگیر و مستمر اجتماعی است. از فضای رسانه‌ها می‌توان به عنوان یک فضای گفت‌وگو استفاده کرد نه به عنوان فضایی برای تبلیغات رسمی دستگاه‌ها و دولت و فضا‌هایی که تصمیم‌های ابلاغ‌شده را به‌صورت تزریقی اعمال می‌کند. هدف این است که عرصه عمومی وسیع‌تر شود، صداهای ناشنیده به گوش برسد، مشارکت همگانی بیشتر شود و نظاره‌گرهای این حوزه به مشارکت‌کننده‌ها تبدیل شوند. چشم‌ها و گوش‌ها باز و واقعیت‌های تلخِ نادیده، دیده و سخن‌های ناگفته، گفته و ناشنیده‌ها شنیده شوند.

بحران نابرابری آموزشی قطعا در جامعه ایرانی مسئله دیرپایی است؛ مسئله اصلی، چگونه گفت‌وگوکردن است؛ چگونه گفت‌وگوکردن برای تعیین‌تکلیف و سهیم‌کردن است، البته نه برای یافتن مقصر، چراکه اگر دنبال مقصر بگردیم، به قول مولانا: هیچ‌کس بی‌دامن‌ِ تر نیست لیکن پیش خلق/ باز می‌پوشند و ما بر آفتاب افکنده‌ایم. پیش‌‌نیاز و تعریف اولیه‌ گفت‌وگو این است که مفهوم مشترکی با همدیگر خلق کنیم، نه اینکه کسانی مفهومی خلق کنند و بخواهند به دیگران آن را احاله دهند. روزنامه «شرق»، یک رسانه مستقل، مسئول و متعهد به عدالت، دموکراسی و امنیت انسانی و اجتماعی‌ است که تاکنون همه تلاش خود را در بسط فضای گفت‌وگوی منصفانه و فراگیر اجتماعی و انعکاس حرفه‌ای و عادلانه تلخی‌ها و واقعیت‌ها به ‌کار بسته و خود را در طرح و بررسی فاجعه نابرابری، فقر و محرومیت آموزشی متعهد می‌داند و در کنار سایر نقش‌آفرینان از هیچ تلاشی برای بسط، توسعه و تعمیق عدالت آموزشی فروگذار نخواهد کرد.

  • جایی نرو تا طناب بیاورم

حسين شريعتمداري در ستون سرمقاله كيهان آورد:

روزنامه کیهان؛۹ آذر

1- می‌گویند درویش دوره‌گردی به حمام رفته بود و پس از استحمام، در حالی که «تک پیراهن» خویش را پوشیده و آماده خروج بود، متوجه شد که رندان، «لُنگ» او را ربوده‌اند. درویش دست از دهان کشید و فریاد برآورد که ایهاالناس! لنگ حمام و فرش زیرپایم و پرده اتاقم و سفره نانم و رواندازم و زیراندازم و...  همه را دزدیده و با خود برده‌اند! جامه‌دار به ملامت گفت؛ درویش! خجالت بکش!... فقط یک لنگ ناقابل از تو ربوده‌اند، این همه که ادعا می‌کنی کجا بود؟ و کی با خود به حمام آورده بودی؟ درویش گفت؛ آن لنگ، همه آنچه را که گفتم به جای می‌آورد و آن را در همه کارهایی که برشمردم به کار می‌گرفتم!...

2- چند ماه مانده به انتخابات اسفند ماه و در حالی که برخی از دست‌اندرکاران واقع‌بین جبهه اصلاحات، نگرانی عمیق خود را از آشفتگی و سردرگمی حاکم بر این اردوگاه پنهان نمی‌کنند، برخی دیگر از مدعیان اصلاحات، اصرار دارند دست‌های خالی از دستاورد خود را با توسل به لاف‌های گزاف، پر و پیمان نشان بدهند! وجیزه پیش روی اشاره‌ای گذرا، اما مستند به این ترفند است و در آن فقط به رخدادهای محسوس و غیرقابل انکار و اظهارات و اعترافات آشکاری استناد شده است که مدعیان اصلاحات، خود بر زبان آورده‌اند. بخوانید!

3- مدعیان اصلاحات که سردمداران اصلی آن سابقه سیاه وطن‌فروشی در فتنه88 را با خود داشتند و طشت رسوایی آنان در ایفای نقش پیاده نظام برای مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس با سر و صدا از بام فریب افتاده بود، در جریان انتخابات ریاست جمهوری یازدهم- 24 خرداد 92- نه فقط کمترین امیدی به پیروزی نداشتند، بلکه حضور در انتخابات را نقطه ایده‌آل خود می‌دانستند و بر این باور بودند که حضور آنان در انتخابات می‌تواند، سابقه وطن‌فروشی آنها در فتنه 88 را در افکار عمومی کمرنگ کند و نشانه‌ای- هر چند بی‌رمق- از بازگشت آنان به نظام باشد. بازگشت کسانی که در ماجرای فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 آشکارا و بی‌پرده با تمامی گروه‌ها و جریانات ضد انقلاب، از منافقین و بهایی‌ها و سلطنت‌طلب‌ها و مارکسیست‌ها گرفته تا عبدالمالک ریگی‌ها علیه مردم وطن خود ائتلاف کرده بودند، تا آنجا که نتانیاهو با صراحت و ذکر نام و نشان، از آنها به عنوان بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران یاد کرد و سران و اصحاب فتنه که انتقاد بخشدار فلان نقطه دور افتاده کشور را بی‌پاسخ نمی‌گذاشتند در مقابل اظهارات صریح نتانیاهو، اوباما و ملک عبدالله، حسنی مبارک و بقیه اراذل و اوباش مانند آنها، سکوت کامل اختیار کردند و لام تا کام زبان به اعتراض و یا انکار باز نکردند. ضمن آن که برخی از سران داخلی فتنه- به نوشته و اظهار نظر صریح مدعیان اصلاحات- کلید رمز فتنه یعنی «تقلب در انتخابات» را در جلسات خصوصی انکار کرده بودند و... حالا باید پرسید آیا یکی از مدعیان اصلاحات- تاکید می‌شود که حداقل یکی از آنها- می‌تواند این کارنامه سیاه و ننگین وطن‌فروشی را انکار کند؟! پاسخ تاکنون کاملاً منفی بوده است، شب تاریک و ظلمت گرفته را که نمی‌شود با «چراغ موشی» به روز تبدیل کرد!

4- با سابقه سیاهی که مدعیان اصلاحات در کارنامه خود داشتند و مردم نیز با حضور چند ده میلیونی خود در حماسه بی‌نظیر 9 دی بر نفرت خویش از این جریان تأکید ورزیده بودند، بدیهی بود که جریان یاد شده نه فقط کمترین امیدی به پیروزی در انتخابات نداشته باشد بلکه اعلام حضور در فعالیت‌های انتخاباتی- ولو به صورت جانبی و چسبیده به دیگران- را «ایده‌آل» خود تلقی کند. آیا غیر از این است؟!

5- اردوگاه اصلاحات با شرایط شکننده یاد شده به فعالیت انتخاباتی خرداد 92 وارد شد و بعد از رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی که امیدوار بودند صلاحیت وی بنا به برخی ملاحظات تأیید شود - که نشد- برزخ بی‌کاندیدایی را تجربه کردند. در این حال و هوا آقای محمدرضا عارف مقدمات نامزدی خود را فراهم آورده بود، ولی مدعیان اصلاحات که نگاهشان به هاشمی و امیدشان به تائید صلاحیت وی بود، حمله به عارف را تدارک دیدند. سایت «انتخاب» وابسته به اردوگاه اصلاحات (91/9/14) اعلام کرد «اصلاح‌طلبان تمایلی به حضور او در قامت کاندیدای ریاست‌جمهوری ندارند» و از قول قدرت علیخانی، مشاور هاشمی رفسنجانی نوشت «آقای عارف خودش برای ورود به عرصه انتخابات تصمیم گرفته و جبهه اصلاحات روی افراد دیگری تمرکز دارد»!

سایت «دانشجو» وابسته به گروهک نهضت‌آزادی و حزب منحله مشارکت، عارف را برآمده از نهادهای امنیتی و فاقد صلاحیت برای نامزدی اصلاح‌طلبان معرفی کرد. سایت «کلمه» وابسته به فتنه‌گران و نزدیک به حزب مشارکت از زبان رجب مزروعی و اردشیر امیرارجمند (دو فتنه‌گر فراری و پناهنده به غرب) هجوم سازمان‌یافته‌ای را علیه عارف کلید زد و مدعیان اصلاحات در مخالفت با عارف تا آنجا پیش‌ رفتند که وی را «اصلاح‌طلب بدلی»! نامیدند.

6- بعد از رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی، مدعیان اصلاحات که پروژه «حضور فرعی» و «چسبنده» خود در انتخابات را در بن‌بست می‌دیدند، اهانت‌های گسترده قبلی به عارف را که تا چند روز پیش از آن با شدت ادامه داشت، نادیده! گرفتند و به گونه‌ای که عادت این جریان آلوده است با چرخش یکصد و هشتاد درجه‌ای به حمایت از عارف روی آوردند!

اما، نظرسنجی‌های پی‌درپی حاکی از آن بود که عارف در خوشبینانه‌ترین حالت، فقط می‌تواند 8 درصد آراء مردم را کسب کند. این درصد بعد از اعلام حمایت اصلاح‌طلبان از عارف به سرعت رو به کاهش نهاده بود.

همه موارد یاد شده که فقط اندکی از بسیارهاست مستند به سایت‌ها و رسانه‌های مدعی اصلاحات است که به یقین قابل انکار نیست.

7- درصد پایین آرای عارف بار دیگر مدعیان اصلاحات را به چرخش واداشت و در حالی که تا چند روز قبل، آقای روحانی را نامزد جبهه اصلاحات نمی‌دانستند، چاره‌ای جز رویکرد به ایشان ندیدند، چرا که با گره زدن طناب پوسیده اصلاحات به روحانی می‌توانستند آراء وی را که اگر پیروز انتخابات نبود هم آراء مطرحی بود، به خود و یا به حمایت خود از ایشان، نسبت دهند! دقیقا از همین هنگام است که رسانه‌های زنجیره‌ای در داخل و سایت‌های اینترنتی فتنه‌گران از خارج یک حرکت دو شاخه را آغاز می‌کنند، حمله به عارف که شایسته نامزدی نیست! و فشار بر او که باید به نفع روحانی انصراف بدهد. این دو محور تبلیغاتی را با مراجعه به رسانه‌های یاد شده به وضوح می‌توان دید. نهایتا آقای عارف تحت این هجوم پرحجم و دوگانه مجبور به انصراف می‌شود ولی برخلاف اصرار مدعیان اصلاحات، انصراف خود را به نفع روحانی اعلام نمی‌کند و پس از انصراف نیز به حالت قهر خانه‌نشین می‌شود.

تا اینجا به وضوح ملاحظه می‌شود که مدعیان اصلاحات «دست خالی» هستند و هیچ امتیازی که حاکی از پایگاه مردمی آنان باشد، ندارند. این نقطه را در نظر داشته باشید و بعد...

8- بعد از انصراف عارف تمامی رسانه‌ها و افراد وابسته به مدعیان اصلاحات به حمایت از نامزدی آقای روحانی برمی‌خیزند و برخلاف گذشته، که ایشان را نامزد اصلاحات نمی‌دانستند، در تبلیغات خود تاکید می‌کنند آقای روحانی کاندیدای اصلاح‌طلبان است! و یا کاندیدای آنها نیز هست!

نهایتا در انتخابات خرداد 92 آقای روحانی با کسب 18 میلیون رأی، یعنی 50/7 درصد آراء، پیروز انتخابات می‌شود و مدعیان اصلاحات در بوق و کرنا می‌دمند که حمایت آنان از دکتر روحانی عامل پیروزی ایشان بوده است! و هرگز به روی مبارک خود نمی‌آورند که «اگر موز قوت داشت کمر خودش را راست می‌کرد»! و از کجا معلوم که حمایت آنان از دکتر روحانی باعث ریزش آراء ایشان نشده باشد!

9- مدعیان اصلاحات امیدوار بودند که در ادامه راه، موفقیت‌های دکتر روحانی را به حساب خود فاکتور کنند! و برای این که مقدمات این جابجایی حساب را فراهم آورند، حجم انبوهی از تبلیغات را با این مضمون سامان دادند که موفقیت‌های روحانی مدیون دستورالعمل‌های خاتمی و هاشمی است. اما متأسفانه، دولت آقای روحانی موفقیت قابل‌توجهی نداشت و در بسیاری از عرصه‌ها، مخصوصاً دو عرصه سیاست خارجی و اقتصادی که در تبلیغات انتخاباتی ایشان پررنگ‌تر از سایر عرصه‌ها بود، دستاورد قابل ارائه‌ای به دست نیاورد. تا اینجا به وضوح مشاهده می‌کنید که مدعیان اصلاحات بدون برخورداری از «امتیاز اولیه» خود را به دولت یازدهم گره زدند و دولت یازدهم نیز دستاورد چشمگیری نداشت که مدعیان اصلاحات بتوانند در پوشش «امتیاز» به حساب خود فاکتور کنند!

10- نارضایتی‌های گسترده ناشی از عملکرد ضعیف دولت یازدهم در بسیاری از عرصه‌ها و مخصوصا دو عرصه سیاست خارجی و اقتصادی، مدعیان اصلاحات را به یک چرخش یکصد و هشتاد درجه‌ای دیگر واداشت و این جریان که تا چند ماه قبل خود را بخش جدانشدنی از دولت آقای روحانی معرفی می‌کرد، برای آن که ناکامی‌های یاد شده به حساب اردوگاه اصلاحات نوشته نشود، دنده عقب گرفت و در مواردی با ادبیات زشت و پلشت به دولت روحانی حمله کرد تا آنجا که دولت روحانی را با کمال وقاحت و بی‌تربیتی «رحم‌ اجاره‌ای اصلاحات» نامید و... که بماند.

11- حالا به گنده‌گویی‌ها و لاف‌های گزاف مدعیان اصلاحات که این روزها بر زبان و قلم دارند توجه کنید! می‌گویند؛ «جبهه اصلاحات نباید از اعتدال جدا شود»!  و توضیح  نمی‌دهند، مگر می‌تواند جدا شود؟! حکایت کسی است که پسرش درون چاه افتاده بود و به او می‌گفت؛ جایی نرو تا طناب بیاورم و نجاتت بدهم! و پسر به طعنه جواب داده بود، مگر می‌توانم جای دیگری بروم؟!

و یا ادعای پر سر و صدای آنها که قرار است از میان اصولگرایان سربازگیری کنیم! و با شخصیت‌های معتدل جبهه‌ اصولگرایی ائتلاف کنیم! و یا؛ آقایان لاریجانی و ولایتی می‌توانند به ائتلاف با جبهه اصلاحات امیدوار باشند! و... بخوانید!

12- شرایط کنونی مدعیان اصلاحات با شرح مستندی که گذشت، به مراتب بدتر و دست آنها، بارها خالی‌تر از هنگامی است که وارد انتخابات 92 شدند. آیا غیر از این است؟ و آیا هیچیک از موارد یاد شده قابل تردید است؟! بنابراین به آسانی می‌توان نتیجه گرفت که ادعای پیوند آنان با بخشی از اصولگرایان فقط به فقط - تاکید می شود فقط به فقط - برای کسب وجهه از اصولگرایان است. به بیان دیگر، قصد دارند دست خالی از دستاورد مدعیان اصلاحات (اعم از اصلاحاتی‌ها و کارگزارانی‌ها و اعتدالی‌ها)  در انتخابات پیش‌روی را با گره زدن خود به اصولگرایان، پُر و پیمان نشان بدهند! و از این رهگذر برای خود کسب وجهه و آبرو کنند.

و اما، اکنون نوبت اصولگرایان - به معنی واقعی کلمه و نه این یا آن سلیقه - است که به مدعیان اصلاحات اجازه ندهند با اعلام نزدیکی به اصولگرایان، بدنامی بارها تجربه شده خود را به اصولگرایان نیز نسبت بدهند.

و دراین‌باره گفتنی‌های مستند و فراوان دیگری نیز هست که به بعد موکول می‌کنیم.

کد خبر 315581

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha