25 آبان ماه دختر 26سالهاي با سر و صورتي كبود و زخمي همراه پدرش به اداره پليس رفت تا پرده از راز يك آدمربايي بردارد. او در توضيح ماجرا گفت: سوار ماشين نامزدم بودم كه موبايلش زنگ خورد. از آنجا كه پشت فرمان بود كنار يكي از اتوبانهاي غرب پايتخت توقف كرد. درحاليكه مشغول صحبت بود ناگهان مردي به شيشه كوبيد، نامزدم شيشه ماشين را پايين كشيد كه در آن لحظه مرد ناشناس با عصبانيت از ما پرسيد كه چه نسبتي با هم داريد.
به تصور اينكه مأمور است حلقههاي نامزديمان را به او نشان دادم و گفتم كه به تازگي با هم نامزد كرديم اما او به زور مرا از داخل ماشين بيرون كشيد. وقتي نامزدم ميخواست از ماشين پياده شود مرد جوان با چاقو نامزدم را تهديد كرد و گفت اگر جلو بيايد مرا به قتل ميرساند. او با تهديد مرا به زور سوار ماشين پژوي خود كرد و بهراه افتاد. من كه بهشدت ترسيده بودم به او التماس كردم كه رهايم كند اما او مرتب بد و بيراه ميگفت و تهديد ميكرد كه اگر سكوت نكنم با چاقو به من ضربه ميزند. من هم ناچار به سكوت شدم و حرفي نزدم.
وي ادامه داد: مرد جوان پس از چند دقيقه وارد گاراژي در جنوب تهران شد و در آنجا مرا به بادكتك گرفت. پس از آن باچاقو دستانم را مجروح كرد. هنوز نميدانستم اين مرد كيست و چرا مرا ربوده است. درحاليكه از شدت درد بهخود ميپيچيدم، مرد آدمربا موبايلش را برداشت و با شخصي تماس گرفت و به او چنين گفت:« ماموريتي كه به من سپردي را به خوبي انجام دادم.
خودت را سريع برسان تا او را ببيني!». دقايقي بعد از اين تماس دختر جواني وارد كارگاه شد و آدمرباي خشن جاي زخم هايم را به او نشان داد. هرچند در آن لحظه متوجه شدم دختر جوان اين آدمربا را اجير كرده تا مرا شكنجه كند اما آن دختر را نه ميشناختم و نه ميدانستم كه انگيزهاش از اين كار چيست. آنها پس از 3ساعت مرا رها كردند و من هم براي شكايت راهي اداره پليس شدم.
- تصادف در شب گروگانگيري
با اين شكايت، تيمي از كارآگاهان پليس آگاهي با دستور قاضي بستانزاده، بازپرس شعبه دوم دادسراي امور جنايي تهران تحقيقات خود را در اين خصوص آغاز كردند. آنها در نخستين اقدام به بررسي دوربينهاي مداربستهاي كه در حوالي محل آدمربايي بود پرداختند تا اينكه موفق شدند شماره پلاك خودروي متهم را بهدست آورند.
با اين سرنخ، آدمرباي 28ساله در عملياتي غافلگيرانه دستگير شد. در ادامه معلوم شد كه وي شب حادثه پس از رها كردن گروگانش در خيابان تصادف كرده و مجروح و راهي بيمارستان شده بود. او كه بعد از دستگيري چارهاي جز اقرار نديد، گفت: چند روز پيش يكي از آشنايانم به نام نسترن به مغازهام آمد.
او خيلي ناراحت بود. وقتي علتش را پرسيدم مدعي شد كه پسرموردعلاقهاش كه تا پيش از اين به او وعده ازدواج داده بود فريبش داده و بدون اطلاع او با دختر ديگري ازدواج كرده است. وي ميگفت كه اين پسر مدتي پيش با او قهر كرده و ديگر جواب پيامك و تماسهايش را هم نميداده تا اينكه به او پيغام فرستاده كه ازدواج كرده است. او با پرداخت مبلغي از من خواست تا نامزد آن پسر را دزديده و شكنجهاش كنم تا بترسد و نامزديشان را بههم بزند و من هم قبول كردم اما فكرش را هم نميكردم كه آن دختر شكايت كند و گير بيفتم.به گزارش همشهري، آدمرباي اجير شده پس از اقرار با قرار قانوني روانه زندان شد و تحقيقات درخصوص دستگيري دختر جواني كه طراح اين نقشه بود ادامه دارد.
نظر شما