حلاوت تمام شدن سرِ وقت يك پروژه شخصي يا كاري، هميشه ماندگار است اما امان از كارهاي عقبافتاده، پروندههاي بستهنشده، پروژههاي نيمهتمام، تماسهاي معطل مانده، كتابهاي نيمهكاره! اضطراب كارهاي نيمهتمام و حسرت راههايي كه ميتوانست به موفقيت بينجامد اما قرباني تنبلي، توجيه، عجله، بينظمي يا هر دليل ديگري شده، تا هميشه كام آدم را تلخ ميكند. موفقيت، به هيجان اوليه براي شروع كار ربط دارد اما وابستگياش به پشتكار و ثبات، بيشتر است. برخي از افراد آنقدر همهچيز را نيمهكاره رها كردهاند كه اعتماد به نفس شروع كار جديد را از دست دادهاند و مُدام از سوي خود و ديگران سرزنش ميشوند كه «اينم مثل بقيه كارات، رهاش ميكني». كارهاي نيمهتمام نياز به يك برنامهريزي جدي و دقيق و يك همت عالي براي به سروسامان رسيدن دارند. اگر شما هم جزو مالكان هميشه غمگين پروژههاي نيمهتمام و مضطربان دائمي كارهاي عقبافتاده هستيد، با ما همراه شويد تا دلايل و راهكارهاي سروسامان دادن به اين تجربه كم و بيش شايع را با هم مرور كنيم.
- چرا كارها نيمهتمام رها ميشوند؟
اول بايد بدانيم كه چرا برخي از ما كارهايمان را نيمهتمام رها ميكنيم يا آنقدر آن را عقب مياندازيم تا تبديل به معضل شوند. پيدا كردن چرايي هر مشكل، راهي است به سوي بهتر حل كردن آن. دلايل مختلفي ميتواند باعث عقب انداختن يا نيمهكاره رهاكردن كاري باشد.
حالا كه چي؟
ازجمله مهمترين دلايل رهاكردن كار، بيانگيزهشدن در ميانه كار است. بيانگيزگي و ترس از بيفايده بودن تلاش، باعث ميشود خيلي زود آن كار را رها كنيد. اگر از همان ابتدا انگيزهتان قوي نباشد، همه جوانب را نسنجيده باشيد و به اندازه كافي مطمئن و علاقهمند نباشيد، در ميانه راه كمميآوريد. پس خوب است كه از همان ابتدا محكم و قوي و با دليل و علاقه كار را شروع كنيد.
من بايد بهترين باشم
اينكه بخواهيد بهترين باشيد و بهترين كار را ارائه دهيد اصلا بد نيست، حتي خيلي هم خوب است، اما اگر همين كمالگرايي باعث شود كه نسبت به تواناييهاي خودتان نااميد شده و از خير كاري كه شروع كردهايد بگذريد، آسيب ميبينيد. برخي از افراد با اين بهانه كه نتيجه، آنچه ميخواهند از آب در نميآيد و شرايط طوري نيست كه پروژه، چيزي كه دلشان ميخواهد بشود، از ادامه كار منصرف شده و رهايش ميكنند. اين نوع كمالگرايي افراطي هم ناشي از بيتوجهي به شرايط، امكانات و تواناييهاست؛ همان صدايي كه مُدام از شما ميخواهد بهترينها را از بهترين راهها برويد بدون اينكه به محدوديتهاي متفاوت شما توجه كند. متأسفانه آدمهايي كه با كمالگرايي افراطي خود منطقي روبهرو نشده و به حالش فكري نكردهاند، عموما دچار نارضايتي بوده و طعم خوب موفقيت را نميچشند.
همه هندوانهها با يك دست
هزار ايده جذاب گوشه ذهنتان خاك ميخورده و شما هر هزار ايده را ميخواهيد با هم پيش ببريد. مطمئن باشيد كه بلند كردن اين همه هندوانه يكجا، مجبورتان ميكند يا برخي را زمين بگذاريد يا از دستتان ليز ميخورد و متلاشي ميشود. بهتر است تمركزتان را به يك يا چندكار مرتبط معطوف كنيد و اولويتها را بشناسيد.
اگه نشه چي؟
دليل بعدي، ترس از شكست است. نداشتن اعتماد به نفس كافي و انگيزههاي پيشبرنده باعث ميشود كه مُدام به نشدن و نتوانستن فكر كنيد و نهايتا كار را نيمهكاره رها كرده و از خيرش بگذريد. ترسها را بايد از همان ابتدا شناخته و به جنگشان برويد كه در ادامه زمينگيرتان نكند. كاري را شروع نكنيد كه ميدانيد از پس آن برنميآييد و شرايط و تواناييتان در آن زمينه به قدر كافي نيست. اگر ديد واقعي نسبت به محدوديتها و امكانات خود داشته باشيد و مطابق آنها دست به انتخاب بزنيد، هرگز اسير عدماعتماد به نفس نخواهيد شد.
تنبل هميشه خوابه
بله! سادهترين و شايعترين دليل نيمهكاره رها شدن كارها، تنبلي است. به همين سادگي، امروز و فرداكردنهاي بيدليل سبب ميشود آش از دهان بيفتد و طعم اوليهاش از دست برود و گاهي هم كلا ترشيده شود و به درد استفاده نخورد و فقط حسرتش باقي بماند.
- بهخودتان وفادار بمانيد
اينكه بهخودتان و برنامهاي كه درنظر گرفتهايد وفادار بمانيد مستلزم آموختن چند مهارت ديگر است. مثلا شما بايد بدانيد كه چه كساني يا چه چيزهايي باعث ميشوند شما به كارهايتان نرسيد؛ اينها قاتلين وقت شما هستند. از اسارتشان رها شويد. يكي از قاتلين بسيار پركار و بيرحم زمان، در اين روزها، شبكههاي اجتماعي هستند. براي اينكه از پس قاتلين وقت برآييد بايد «نه» گفتن را بلد باشيد. نه گفتن بهخودتان و ديگران. اگر مهارت «نه»گفتن را نياموختهايد خيلي زود به تمرين آن بپردازيد، در غيراين صورت اين شما نيستيد كه مالك وقت و عمرتان هستيد بلكه آن را به ديگران بخشيدهايد تا حيف و ميلش كنند. به جز اينها بايد بهانهتراشي و پرداختن به حاشيه و امروز و فردا كردن را تمام كنيد. وقتي قرار است كاري را طبق برنامه انجام دهيد در زمان تعيين شده، بدون بهانه و امروز و فردا كردن و بدون پرداختن به حواشي سراغش برويد.
- با قلم و كاغذ و چك ليست آشتي كنيد
با قلم و كاغذ آشتي كنيد. آدمهاي موفق طبق برنامه از پيش تعيينشده پيش ميروند و حافظه بيچارهشان را مجبور نميكنند هر چيز كماهميتي را بهخاطر بسپارد. حق بدهيد كه در اين شلوغي معاصر هر ذهن نابغهاي هم دستآخر كم ميآورد و به نشانه اعتراض برخي را فراموش كرده و برخي را دير به خاطرتان ميآورد. پس نخستين كار اين است كه يك قلم و كاغذ برداريد و ليست كارهاي عقب مانده را ريز تا درشت، كم اهميت و مهم، فوري و غيرفوري يادداشت كنيد. اين كار باعث ميشود بخش قابل توجهي از فضاي ذهنتان خالي شده و فرصت درست انديشيدن و آرامش مطلوب براي پيداكردن راهحلها را به شما بدهد. يادداشت كردن كارهاي نيمهتمام كه سردرگم و كلافهتان كرده، باعث ميشود كارايي ذهنتان تا 80درصد بالا برود. ممكن است در پروسه يادداشت كردن، چيزهايي از زواياي تاريك مغزتان بيرون كشيده شود كه خودتان هم متحير بمانيد. درست مثل يك ويروس مخفي كه سرعت رايانه را ميگيرد.
- دسته بندي كنيد
ليست كارهاي كه يادداشت كردهايد را دستهبندي كنيد. دستهبنديتان بهتر است اينگونه باشد:
كارهاي مهم و فوري: اين كارها فوري است و اگر خيلي زود انجامشان ندهيد، از وقتش ميگذرد و ممكن است مشكلي بزرگ ايجاد كند. رفتن به جلسه كاري پيشبيني نشده كه ساعت 10صبح قرار است برگزار شود، هم مهم است و هم فوري.
كارهاي مهم و غيرفوري: اين كارها معمولا بيشتر از بقيه دچار بيمهري ميشوند چون براي انجام دادنشان زمان داريد؛ ميدانيد مهم هستند و بايد به سرانجام برسند اما بهخاطر فوري نبودنشان، قرباني امروز و فرداكردن ميشوند و روزي ميرسد كه تبديل بهكار فوري شده و برنامهريزي زندگي و قدرت انتخاب را از شما ميگيرند. بارزترين مثال اين دسته كارها، امتحانات پايان ترم است؛ امتحان كه مهم است اما تا پايان ترم برايش زمان باقي است، پس رهايش ميكنيم تا دقيقه 90 و معمولا هم نتيجه رضايتبخشي عايدمان نميشود.
كارهاي غيرمهم و فوري: اين دسته از كارها ممكن است چندان مهم بهنظر نيايند اما فوري بايد انجام شوند، مثل بنزينزدن. يا پرداخت اقساط وام. بنزين زدن كار مهمي نيست اما فوري است چون اگر به موقع انجامش ندهيد، لنگ ميمانيد. شركت در مهماني دوستانه و فاميلي يا مراسم عروسي و عزا هم از اين دستهاند؛ اين كارها ظاهرا چندان مهم نيستند چون انجام ندادنشان ظاهرا مشكلي ايجاد نميكند.اما فورياند و ارتباط ما را با جامعه دوستان و آشنايانمان حفظ ميكنند.
كارهاي غيرفوري و غيرمهم: اين كارها همانطور كه گفته شد نه فورياند و نه مهم و بهتر است به آخر ليست منتقل شوند و زمانهاي مرده را به آنها اختصاص داده يا بر حسب زمان، حذفشان كنيد؛ مثل وقتگذراني در اينترنت و شبكههاي اجتماعي.
- كارهاي بزرگ را قطعهقطعه كنيد
ايده بزرگي در ذهنتان پرورش داده و انگيزه كافي براي انجامش داريد، حتي تحقيق هم كردهايد و تواناييهايتان را هم سنجيدهايد و همهچيز همانقدر عالي است كه شما ميخواهيد، فقط مانده كه پروژهتان كليد بخورد و شروع شود. ما توصيه ميكنيم قبل از شروع كارهاي بزرگ، آن را ريز كنيد؛ يعني به بخشهاي كوچكتر تقسيمش كنيد تا بهتر از پس آن برآييد. با اين كار بعد از پايان يافتن هر بخش كوچك، انرژي مثبت آن به شما منتقل ميشود و تجربه موفقيت به شما انگيزه ادامه ميدهد.
- وقتش را معين كنيد
بايد دقيقا بدانيد كه كدام كار در چه سالي، چه ماهي، چه روزي و چه ساعتي قرار است انجام شود. اين دقت در برنامهريزي به كارهايتان نظم بيشتري ميدهد. به جز اين، بايد زماني كه براي انجام آن كار نياز داريد را هم محاسبه كنيد. بهطور مثال اگر قرار است در يك مهماني شركت كنيد كه غيرمهم و فوري است، زماني كه قرار است در آن مهماني بمانيد را بهدست قضا و قدر و هر چه پيش آيد خوش آيد نسپاريد.
نظر شما