در چنين زمانهاي كمتر فيلمسازي را ميبينيم كه بهطور اخص براي مخاطب عام فيلم بسازد. عدهاي دنبال اين هستند كه ذهنيات خود را به تصوير بكشند و برخي ديگر با بودجه دولتي فيلمهايي ميسازند كه اگر مدتي طولاني هم اكران نشوند، كك كسي نميگزد. در اين ميان، فيلمي مثل «پدر آن ديگري» اثري است كه ما را اميدوار ميكند كه سرانجام قرار است فيلمي براي مخاطب در سينماها به نمايش درآيد. فيلم يدالله صمدي اثري نيست كه بهراحتي بشود آن را رد كرد. فيلم سر و شكلي معقول دارد، تمام عزمش را جزم كرده تا با مخاطب ارتباط برقرار كند و تقريباً با افت و خيزهايي به اين مهم نائل شده است.
فيلم البته كمبودهايي دارد كه اگر از كنارشان عبور كرده و به آنها اشاره نكنيم، حق مطلب در موردش ادا نشده است. بهنظر ميرسد موضوع حرف نزدن شاهين چنانكه بايد توان تبديل شدن به يك اثر سينمايي را نداشته است. براي همين داستانهايي فرعي مانند داستان شهرزاد و بلايي كه سرش ميآيد در فيلم برجسته شدهاند. درحاليكه نبودن آن هيچ صدمهاي به ساختار و روايت فيلم نميزند.
از سوي ديگر، اين پرسش هرگز ما را رها نميكند كه مادربزرگ چرا نبايد خيلي زودتر وارد فيلم شود و شاهين را نجات دهد؟
آن پيرزن و پيرمرد مهربان اگر نبودند، چه اتفاق خاصي در فيلم رخ ميداد؟ چرا پدر شاهين اينقدر نامهربان است؟ او كدام ويژگي را دارد كه باعث ميشود اينطور رفتار كند؟ چرا پسر عموي شاهين با او بد است؟ آيا دليل خاصي وجود دارد؟ فيلم به اين پرسشها پاسخ نميدهد و البته بهنظر ميرسد اين چراها بيشتر به فيلمنامه ربط پيدا ميكند تا كارگرداني. يدالله صمدي فيلمسازي كهنهكار است و هنوز «مردي كه زياد ميدانست»، «اتوبوس» و «ايستگاه» او را در ذهن داريم.
فيلمساز در اتوبوس نشان داده بود كار كردن با خيل بازيگران را بلد است كه در پدر آن ديگري شمهاي از آن را شاهديم. فيلم كمي تا قسمتي توانسته با تماشاگران ارتباط برقرار كرده و توجه آنها را به فرزنداني كه دچار مشكل هستند جلب كند اما اين موقعيت را با داستانكهايي تركيب كرده كه قرار است حرفهاي مهم فيلم تلقي شوند و داستان شاهين را به حاشيه بردهاند. ساختن فيلم تربيتي و آموزشي در سينماي ما دشوار است و ايكاش صمدي از اين فرصت براي ساختن فيلمهايي از اين دست استفاده بهينهتر كرده بود.
- منتقد سينما
نظر شما