آیتالحق، سالک واصل، مردم دوست حق مدار، مجاهد خستگی ناپذیر حضرت آیتالله شیخهادی مروی اعلیالله مقامه که از تقویت لطف، عرض را جوهر مینمود، تنها نه به سخن، که به عمل پیر ره بود.باری سطوری چند با قلمیگریان بر صفحه از خاطرات آن ساکن عرش در دوران اقامت بر فرشِ زمین را برای تذکار خود و یاران مینگارم.
1 - سیره عملی او یادآور اعتذار غزالی از پذیرش تصدی تدریس جامعه بغداد، پیشنهادی از سوی سلطان سنجر بود که در جواب نوشت:چون برسر تربت خلیلالله علیهالسلام رسیدم سه نذر کردم: یکی آنکه از هیچ سلطان و سلطانی هیچ مالی قبول نکنم. دیگر آنکه به سلام هیچ سلطان و سلطانی نروم. سیوّم آنکه مناظره نکنم، اگر درین نذر نقض آورم دل در وقت شوریده گردد.
2 - هیچگاه از فردی چیزی حتی کتاب که عزیزترینها نزد او بود قبول نمینمود ولو از خلّص اصحاب و یاران و در صورت اصرار و الحاحِ دهنده جز با پرداخت بهای آن نمیپذیرفت و میفرمود هدیه دادن به قاضی حرام لیکن اخذ از وی مباح است.
3 - افتخارش آن بود که مصیبت خوان سالار آزادگان سیّدالشهداء علیهالسلام بوده است. منبرهایی که این جثّه رهیده از خاک و برکشیده بر افلاک را در بر میگرفت چشمه جوشان و سیّال حکمت و ادب و اخلاق بود و چون گاه مرثیه فرا میرسید زمین و زمان با او میگریست و همنوایی میکرد.
4- مردم را صاحبان حقیقی واجد استحقاق در بیتالمال میدانست لذا هرگز حقوق دریافتی از عدلیه را در زندگی خویش وارد و هزینه ننمود همان را به طرق مختلف به مردم خستهدل دردمند بر میگرداند.
5 - در حوزة دانش از جامعالاطراف بودن و سماحتی برخوردار بود که اولاً تمامیاصحاب فکر و نظر او را چون نگینی در بر میگرفتند و او ایشان را استمالت مینمود و ثانیاً در سیطرة پهناور کتب مؤلَف دونِ تعصبات بی پایه و خشک، از خرمن هر دانشوری خوشهها چیده و اُنظر اِلی ما قال را مبنای اخذ علم قرار میداد.
6- ایشان قضات مکلاّ ! - غیر روحانی- را چون بعض از آقایان به مثابة لنگ کفش در بیابان و یا از باب ضرورت أکل میته محسوب نمینمود.
7- ظواهر اشخاص، تخالف فکری و دگر اندیشی را مبنای مفاهمه و مرابطه قرار نمیداد. از همین رو گونهگون اشخاصی که در یک خصلت اشتراک داشتند و آن همانا فضیلت مداری و اخلاق گرایی بود، ایشان را چون نگین دربر میگرفتند و عزیز میداشتندش. او به راستی ملتزم عملی به کرامت بنیآدم که موهوب بلاقید الهی است بود.
8 - او که خود سالکی و اصل و به حقیقت رسیده بود و مورد عنایت و التفات خاصّ آیاتی چون بهاءالدینی، کشمیری، معلّم دامغانی اعلیاله مقامهم و نیز حضرت آیتالله العظمیوحید خراسانی دامت برکاته بود،هیچگاه آن را وسیله تفاخر در نزد دیگران قرار نداد و با فروتنی ویژة خود از بازگویی آن طفره میرفت.
9- بیش از آنکه بگوید با بردباری ویژة خود میشنید ولو آنکه گفتار گوینده با مبانی ایشان سازگاری نداشت، همواره اُذُن خیر بود. هیچگاه دیگران را چه در خلوت یا جلوت تحقیر نمینمود، اهل مجادله نبود سخن خویش را با مبانی حکمت عرضه میداشت و اصرار به پذیرش یا تحمیل آن بر شنونده نداشت.
10 - حافظة بی مانند او نزد همگان مثال زدنی بود خصوصیات فردی ـ شغلی تمامیقضات را ولو آنکه سالها آنها را ندیده بود در آنی به بیان درمیآورد و آن را برکت موهوب الهی میدانست.
11 - دفتر کار ایشان و نیز مسجد محل اقامة جماعت همواره کانون حضور غمگنان و بی پناهانی بود که جز او ملجأ و تکیهگاهی نمییافتند ساعاتی متوالی با خستگی توأم با غمخواری پس از نماز مغرب و عشاء جلوس نموده بَثُّ الشکوی و تظلم خواهی آنان را به گوش جان مینیوشید و با دریافت عرضحال آنان مجدانه پیگیری مینمود .
12 - تعفّف در کلام و هیمنة معنوی ایشان آنچنان حرم و حریمیبه جای گذارده بود که دیگران ولو بزرگان خُلّص محّب ایشان به خود مجال مزاح غیر محفوف به کلمات و عبارات مؤدبانه نمیدادند.
13 - هماره آرزوی بازگشت به محیط علمیحوزه را با حسرتی وصف ناپذیر بیان مینمود لیکن معتقد بود تا زمانی که وجود ایشان در دستگاه عدالت باعث رفع و دفع ظلم ولو از یکنفر باشد ارجح از پرداختن به کمالات علمیـ هرچند که او لبریز از آن بود ـ است.