این شد که قلم و کاغذ را برداشت و نوشت: «وقتی صحبت از پول میآید، همه یک مذهب دارند». همین شرایط هم برای رولان پیش آمد. جملة قصارِ به یادگار ماندة رولان هم این بود: «ازدواجی که به خاطر پول صورت گرفته، به خاطر پول هم به هم میخورد.»
این روزها که نزدیک جشن نیمة شعبان است، تب عروسی بالا رفته است. از عروسیهای سادة ساده بگیر تا مجالسی که مسلمان نشنود، کافر نبیند و از آنهایی که به خواب هم نخواهی دید! راستی اینها که نوشتم، چه ربطی به جملههای قصار داشت؟ نمیدانم. به هر حال یک جوری میتوان ربطش داد دیگر.
درشکه سواری دولادولا
پیدا کردن کسانی که دستی در عروسیهای پر خرج دارند، کار زیاد سختی نیست. کافی است نیازمندیهای روزنامهها را مقابلتان بگذارید و ورق بزنید تا آنچه را که باید بدانید، بدانید.
چهار پنج صفحة اشغال شده از نیازمندیها، یعنی که بازار خوبی دارد این چیزها. یعنی که مردم، هنوز هم آنقدرها دستشان به دهنشان میرسد که بخواهند از این ولخرجیها کنند. اولین آگهیای که توجهمان را جلب میکند، مربوط به چهل مورد باغ و ویلای مجلل در شمال، شمال غربی و شرقی تهران است. سایت هم دارد. سایتی که عکس صاحب مؤسسه را زده و به دو زبان انگلیسی و فارسی، اطلاعرسانی میکند. قیمت باغها، از هفتاد، هشتاد هزار تومان شروع میشود تا ده میلیون تومان. اگر هم میل داشته باشید که باغی با قیمت مناسب و متوسط بگیرید، دست کم نزدیک دو میلیون تومانی باید کنار بگذارید! «گلآرایی و شمع آرایی با فرفورژه (مسیر ورود مهمانان و عروس و داماد و میزها)، جایگاه مخصوص عروس و داماد به همراه تاق گل و تاق بادکنک، ریسه کشی و تزئینات برق به همراه نورپردازی و برنامة آتشبازی، فیلمبرداری و عکاسی با مجهزترین و بهروزترین سیستمهای فیلمبرداری، ویدئو پروجکشن (پخش زنده و کلیپهای پشت صحنه و طنز)، اجارة هلیکوپتر و انواع ماشین عروس و تزئین ماشین عروس و درشکة مخصوص حمل عروس و داماد» از خدمات قابل توجه این مؤسسه است. قیمتها؟ ما که نمیخواهیم عروسی کنیم که، از کجا بدانیم. (همینقدر که درشکة عروس و دامادش سیصد هزار تومان میشود را بدانید، بقیه پیشکش!)
تعیین تاریخ عروسی با هواشناسی
لعنت به این تکنولوژی که شمارة پایین شهر را میاندازد و آدم را مجبور میکند کمتر دروغ بگوید. مگر اینکه ادعا کنی طرف عروس، مایهدار است و نمیخواهی کم بیاوری. ما قیمت چهار پنج میلیونی میدهیم برای کرایة باغ و باقی قضایا. مسؤول مؤسسه، آقایی میکند و راست و حسینی میگوید که چون گواهینامة این کار را دارد و کارش نباید از سطح مشخصی پایینتر بیاید، شش میلیون میگیرد و عروسیای راه میاندازد که در این 28 سالی که عمر کردهایم، ندیدهایم! چون عروسیمان احتمالا اولهای پاییز است، و احتمال دارد باد و باران برای مهمانیهای داخل باغها مشکل ایجاد کند، از طریق آشناهایی هم که در هواشناسی دارد، خیالمان را راحت میکند. چون بچة پایین شهریم، هلیکوپتر را پیشنهاد نمیکند. (نباید هم پیشنهاد کند. یک ساعته، ششصد هزار یا یک میلیونمان کجا بود؟)
کالسکه هم پیشنهاد نمیکند، چون خیلی ضایع است. عوضش به حساب بچه محلی، یک کادیلاک قدیمی شیک تزئین شده کرایه میکند که در خواب هم ندیده باشیم!
ویلا و مکان رایگان
این یکی نوشته است که ویلا و مکان رایگان! تعجب کردید؟ هفت نوع غذا، 70 درصد جوجه، سه سالاد، پنج دسر، قهوهخانه سنتی، تشریفات و تزیینات و ... البته نفری میشود 12500 تومان. اینکه میگویند ویلا و مکان رایگان هم یک کلاه گشاد تبلیغاتی است. تمام هزینهها از جمله مکان عروسی بر روی تعداد افراد سرشکن شده است. توجه داشته باشید که 12هزار تومان ارزانترین قیمتی است که توی منو ی این میتوانید پیدا کنید. بعضیهای دیگر هزینههای ماشین و فیلمبرداری و گروه موسیقی و... را هم سرشکن میکنند. آنوقت یک قیمت عجیب و غریبی ازتویش درمیآید. گاهی اوقات این قیمت به 130هزار تومان هم میرسد. نکتة جالب این آگهی، در قهوهخانة سنتیِ آن است. تماس میگیریم تا ببینیم چه خبر است. آنها قهوهخانة سنتی را، جدا در نظر گرفتهاند. البته اگر سفارش بدهیم، میتوانند در باغی که کرایه میکنیم، یک قهوةخانه سنتی دست و پا کنند. (لابد اسمش میشود قهوةخانه صحرایی!) باغها و ویلاهایشان هم طرفهای سعادتآباد، میرداماد، پونک و نیاوران است. البته ماشین و فیلمبرداری ندارند، اما میتوانند بگیرند. ما که داریم، همین جوری ولخرجی میکنیم، میگوییم تا دویست هزار تومان برای ماشین کنار میگذاریم و طرفمان هم میگوید بله، همین قدر میشود. شنیدهایم که بین 300 تا 500 هزار تومان میگیرند، برای اینکه مراسم عروسی را، به صورت دیجیتالی ثبت کنند. عکاسها را میگوییم. البته کار داریم تا کار، و به همین خاطر هم قیمت داریم تا قیمت. همه جور قیمتی پیدا میشود. البته فیلمبرداری را هم باید در کنارش حساب کنید. از 80 هزار تومان تا 510 هزار و 645 هزار تومان. خب این قسمت گزارش، مثل این که نکتة جالبی برای کشفکردن ندارد. عکس است و فیلم، این که دیگر مشخص است.اما گروههای موسیقی حکایت دیگری دارند. کم خرجترینشان400-300هزار تومان برایتان آب میخورد. اگر دنبال گروههای معروف هستید باید فی را بالاتر ببرید؛ یعنی برو بالای 2میلیون!
از کالسکه تا لیموزین
لیموزین شش در، بنزهای آخرین مدل، ماشین کلاسیک قدیمی شیک و ... دلتان آب افتاد؟ دوست دارید شب عروسیتان، با این ماشینها بوق بزنید؟ پس یک نگاهی به قیمتها بیندازید: بنز، بامو 150 هزار؛ رونیز، ماکسیما، پرادو 75 هزار؛ پرشیا لیموزین نقرهای 80 هزار تومان و ... این مؤسسه در صادقیه مستقر است. کالسکه هم دارد، با کرایة 150 هزار تومان. خودشان هم حمل و نقل آنرا انجام میدهند. ماشینهای قدیمی خوشگل هم دارد، تا ساعتی 15 هزار تومان. خود مؤسسه هم ترتیب گل و دسته گل را میدهد. از 10 هزار تا 90 – 80 هزار تومان. کافی است سری به برج گلدیس بزنیم و آلبوم ماشینها را خوب تماشا کنیم و یکی را انتخاب.
از هلیکوپتر عروس چهخبر؟
تماس میگیریم، با خبرساز این روزهای مجالس و مراسم عروسی. مردی که هلیکوپتر کرایه میدهد، تا عروس و دامادها بروند آن بالا بالاها و به جای بوق، دودهای مداوم از هلیکوپتر بدهند بیرون. میگویند همة گفتنیها را گفته است. از مشتریهای این روزهایش میپرسیم. بر خلاف تصور ما که فکر میکنیم باید بیشتر شده باشند، کمتر شدهاند. مثل اینکه مصاحبههای او، کار دستش داده است. تذکر دادهاند. گوش شیطان کر، ولی حتی احتمال تعطیلی این سوژة خبری این روزهای مطبوعات و خبرگزاریها هم هست. البته اینها که نوشتیم، مصاحبه نبودها؛ توجیههای آقای جعفری بود برای توضیح علت مصاحبه نکردنش.
اما ما از جای دیگری، ته و توی قضیه را در آوردیم. گویا این ماجرای هلیکوپتر سواری بعد از مراسم عروسی، سابقهای دو سه ساله در ایران دارد. هلیکوپترها هم از 4 نفره هست تا 6 نفره، 8 نفره و 12 نفره. قیمتهایشان را هم که دیگر نپرس. بسته به ظرفیت هلیکوپتر و مسافتی که طی میکند، از 600 هزار تومان هست تا دو میلیون و پانصد هزار تومان.
قربان آدم راستگو!
حالا حوصلة دو کلام حرف حساب را دارید؟ پس خوب گوش کنید. بله، این روزها که نیمة شعبان نزدیک است، تب عروسیها بالا گرفته. از آنچنانیاش بگیر تا غیر آنچنانی. اما فکرش را کردهاید ما که اعیاد دینیمان را به عنوان روز برگزاری جشنها و مراسم مردمی انتخاب میکنیم، چقدر به سفارشهای رهبران دینیمان برای سهل و آسان گرفتن ازدواج پایبندیم؟ نه، قربان آدم راستگو!
شبی که هزار شب میشود
مراسم عروسی چند ماشین عروس داشت. پاجرو، بنز، بامو، میتسوبیشی. راننده هم، عروس بود. معلوم نبود عروس و داماد، در کدام ماشین هستند. یکی از بخشهای برنامهشان هم، این بود که عروس و داماد، مقصدی را معین میکردند. بعد تا رسیدن به آن، با هم مسابقه میدادند. برای مراسم، یک استخر پر از شمعهای مختلف هم درست کرده بودند. برای غذاهای مهمانان هم، یک میز چند طبقه، به صورت هرم ساخته بودند. از نوک هرم تا پایین، به ترتیب، با غذاهای دریایی ایرانی و خارجی، گوشتی، غیر گوشتی، رژیمی، ایرانی، فرنگی و.... پر شده بود. نردبان مخصوص هم گذاشته بودند، تا مهمانان از طبقات بالایی هم، غذا بردارند. از این دوربینهای بزرگ سینمایی هم گذاشته بودند، برای فیلمبرداری. راستی، کیکی هم به افتخار عروس خانم سفارش داده بودند. به افتخار سن عروس خانم، سی و سه طبقه بود!
اگر فکر میکنید اینها همهاش خواب و خیال است، یک سیلی جانانه توی گوش خودتان بزنید . شاید بگویی خب آنها که دارند؛ پس نوش جانشان، گوارای وجود! بله، نمیشود ایرادی گرفت. کاری خلاف قانون و مقررات نکردهاند، اما یک چیزهایی را زیر پا گذاشتهاند که از قانون و مقررات بالاتر است. بدعتی گذاشتهاند که دودش توی چشم دیگران و آیندگان میرود. مثلا فکرش را بکنید چهار تا مهمان دیگر که توی آن عروسی حضور دارند، بخواهند همچین مراسمی بگیرند و مهمانان آنها هم همینطور. رسم و رسومات و تشریفات اجتماعی، همینطوری بوجود میآید دیگر. آن وقت، یک زمانی میرسد که دیگر هیچ چیزی، سطح توقعات جامعه را نمیتواند پایین بیاورد. اصلا حالا که کاسة داغتر از آش شدهایم، بهتر است این را هم بگوییم که.... خدا نفرین کند مخترع این جمله را، که خیلیها را به خاک سیاه نشانده است: «یه شب، هزار شب نمیشه!». هر کسی که میخواهد اولین بار، کاری را انجام دهد، ولی در رودربایستی قرار دارد، با تلقین این جمله، خودش را به دست «هرچه پیش آید، خوش آید» میسپارد و سر از ... حکایت عروسیهای ما هم اینچنین شده است. طرف کلی خرج میکند، کلی بدهی بالا میآورد، وقتی هم که میگویی چرا این کار را کردی، سرش را بالا میگیرد و میگوید: «بابا مگه چی شده؟ یه شب هزار شب نمیشه که!»