جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۸۵ - ۲۰:۰۶
۰ نفر

محمد جباری: اصلا درک نمی‌کنم چرا بعضی‌ها «این‌قدر» از فرزاد حسنی بدشان می‌آید.

این‌که بدشان بیاید، برایم قابل درک است، به هر حال مثل هر پدیدة دیگری، حسنی هم موافق و مخالف دارد و عده‌ای ازش خوش‌شان می‌آید و عده‌ای هم بدشان می‌آید. ولی این نفرت از حسنی را درک نمی‌کنم. «دلایل» نفرت بعضی‌ها  را درک نمی‌کنم.
می‌گویند حسنی مهمان را خرد می‌کند، او را گوشة رینگ می‌اندازد و له و لورده می‌کند، به مهمان توهین می‌کند و او را مسخره می‌کند و حرف‌هایی شبیه این. (البته این بیشتر برای برنامه‌های سال قبل او صدق می‌کرد، امسال او این بلاها را در بخش خواندن smsها و نامه‌ها  بر سر بینندگان می‌آورد.) تعجب می‌کنم که به جای استقبال از این نوع اجرای حسنی، از او انتقاد می‌شود.  قبول دارم که گاهی اوقات، حسنی از حد و مرز لازم خــارج می‌شود و بعضـــی مسخره‌کردن‌ها و توهین‌هایش را با هیچ سریشی نمی‌توان توجیه کرد.

 ولی در فضای پرتعارف و گل و بلبلی تلویزیون که مجری‌ها هی قربان صدقة خودشان و مهمان‌های برنامه و بینندگان و در و دیوار می‌روند (البته به جز استثنایی مثل مرتضی حیدری)، باید از فرزاد حسنی  به خاطر این نوع اجرا تشکر کرد. حسنی در چنین فضای پر تعارفی، راه خودش را باز کرد و فضای جدیدی را در مجری‌گری تلویزیون ما باب کرد که آغازگر آن، محمد حسینی بود. مثل هر جریان جدیدی هم نقاط ضعفی دارد. ولی این نباید به انکار کل این جریان منجر شود. برنامة سال پیش کوله پشتی با سردار طلایی را یادتان هست؟ سؤال‌های تند و تیزی که حسنی از طلایی پرسید، در تاریخ تلویزیون ما سابقه نداشت. (این هم نمونه‌ای برای آن‌هایی که می‌گویند زور حسنی فقط به آدم‌های بی دست و پا و ضعیف و بی‌نام و نشان می‌رسد.) بله، چنین گفت‌وگوهای داغی را از مرتضی حیدری هم دیده‌ایم. فرق بین حیدری و حسنی این است که حیدری (که مجری محبوب من است) با سؤال‌هایش مهمانان را تا گوشة رینگ می‌برد ولی زود ولشان می‌کند و قضاوت را بر عهدة بیننده می‌گذارد. ولی حسنی به گوشة رینگ می‌برد و آن‌جا هم ولش نمی‌کند. چون اجرای حسنی، نسبت به حیدری «جوانانه‌تر» است. یک جوان معمولا می‌خواهد هر چیزی را تا‌ آخرش برود و صبر و قرار ندارد و اگر کسی را گیر بیندازد، تا جوابش را نگیرد ول‌کن نیست. این، ویژگی اجرای حسنی است. درک نمی‌کنم چرا این ویژگی باید باعث نفرت عده‌ای از حسنی شود.
می‌گویند حسنی جلوی دوربین از مذهب و خدا و پیغمبر می‌گوید و این به قیافه و تیپش نمی‌خورد و ریاکاری است و از این حرف‌ها. این حرف یعنی چه؟ یعنی در تلویزیون فقط باید کسی مثل احمدزاده از خدا حرف بزند؟ مگر دین و ایمان به تیپ و قیافه است؟ چند نفر برایتان بیاورم که قیافه‌شان اصلا مذهبی نیست ولی نماز و روزه‌شان ترک نمی‌شود و مسلمانی‌شان از خیلی از ما مثلا مذهبی‌ها بهتر و صادقانه‌تر است؟ البته من هم از حجم زیاد ریاکاری‌ها در بسیاری از جاها ، شاکی هستم. ولی همه را که نباید به یک چوب راند. این‌جوری باشد که دیگر هیچ‌کس نباید جلوی دوربین و در جامعه از خدا بگوید، مبادا که ریا شود!
می‌گویند از خود متشکر است، از خودش تعریف می‌کند، مغرور است و از این حرف‌ها. چرا نام هر تعریف از خودی را « غرور» می‌گذاریم؟ اگر کسی قابلیتی را داشته باشد و بگوید من آن‌را دارم، این کار بدی است؟ بله، عده‌ای هستند که شکسته نفسی می‌کنند و تا کسی قابلیت آن‌ها را کشف نکند، حرفی به میان نمی‌آورند.  ولی عده‌ای هم هستند که خلاف آن‌را عمل می‌کنند و وی‍ژگی‌هایشان را جار می‌زنند. این دو نوع برخورد است و در اطرافمان هم نمونه‌هایش را دیده‌ایم. اگر خوب نگاه کنیم، به این حالت دوم می‌توانیم بگوییم اعتماد به نفس زیاد. این ویژگی چرا باید سوهان روح عده‌ای شود؟
من کشته‌مردة حسنی نیستم. نه زیاد ازش خوشم می‌آید و نه زیاد بدم می‌آید. خودم هم انتقاداتی به اجرای او دارم. ولی وقتی می‌بینم به جای حمایت از چنین آدم و جریانی با این ویژگی‌هاکه می‌تواند به تلویزیون تکان درست و حسابی بدهد، خیلی‌ها دماغشان را می‌گیرند و اَه اَه می‌کنند، سر در نمی‌آورم، همین!

کد خبر 3274

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز