حتما شما هم بارها و بارها تصویر خوشحال و خندان خوانندههایی را دیدهاید که جلوی دوربین راه میروند و مثلا آواز میخوانند و قطعا شما هم به راحتی متوجه میشوید که خواننده یکهو از آهنگ جلوتر میافتد یا بالعکس و چون قرار نیست که زحمت خاصی برای اجرای قطعاتاش بکشد، در طول مدت راه رفتن و ژست گرفتن جلوی دوربین، به راحتی میتواند دستهایش را در مدلهای مختلف تکان دهد، حس بگیرد و بالاخره هم شما میفهمید که خواننده محترم لبخوانی میکند و لاغیر.
هفته پیش یا دقیقا روز بیستم شهریورماه امسال بود که خبرگزاری فارس روی خروجی خود، درباره لغو برگزاری کنسرت «علیرضا افتخاری» در شب دوم برنامهها، خبری با تیتر «لبخوانی افتخاری، کنسرت 48 میلیون تومانی را تعطیل کرد» گذاشت.
قضیه هم از این قرار بود که تهیهکننده کنسرت، پیشدستی کرده و به رسانهها اعلام کرده بود که افتخاری بدون هماهنگی گیلان را ترک کرده و از سویی دیگر کنسرتاش را به شیوه لبخوانی برگزار کرده، در حالی که مردم علاقهمند برای شنیدن صدای این خواننده به این کنسرت آمده بودند.
با این بهانه رفتیم سراغ چند نفر از خوانندگان و اهالی موسیقی و از آنها درباره لب خوانی و به خصوص نوع جدیدش پرسیدیم.
در میان اغلب خوانندههای ایرانی که کم و بیش از سیستم لبخوانی یا همان «Playback» استفاده میکنند. (در این زمینه صدا و سیما هم حسابی پایه است) هستند خوانندههایی که با این مسئله کلا مشکل دارند. از میان آنها میتوان از«علیرضا عصار» و «محمد اصفهانی» نام برد.
علیرضا عصار که تا به حال بارها و بارها در تلویزیون حاضر شده و حاضر نشده که لبخوانی کند و در کنسرتهایش هم صدا، صدای خودش است، در مورد لبخوانی میگوید: «من اصلا موافق این پدیده نیستم و به نظر من کاری است مردود و تا به حال هم آن را مرتکب نشدهام.
من نمیگویم که در هیچ کشوری جز ایران لبخوانی به این شکل انجام نمیشود ـ شاید در تبت یا نپال و... انجام شود ـ اما فکر میکنم باز هم از نوعی که در ایران هست نیست». به او که این روزها مشغول جمع کردن شعر برای آلبوم جدیدش است و هنوز دقیقا معلوم نیست که با فواد حجازی کار میکند یا نه، میگویم که تا به حال در مورد لبخوانی در کنسرت هم چیزی شنیده یا نه؟ میگوید: «مطمئناید که چنین چیزی وجود دارد؟ این دیگر چه جورش است؟».
این بیاحترامی به خواننده است
گروه آریان نیاز به معرفی ندارد . آنها گذشته از آلبومهای موفق ، تجربه اجراهای زنده و کنسرتهای پربیننده را هم در کارنامه خود دارند.
«محسن رجبپور» که علاوه بر تهیهکنندگی آلبومها، مدیریت برنامههای این گروه را هم به عهده دارد، در مورد استفاده از سیستم «Playback» میگوید: «من احساس میکنم که استفاده از این سیستم، تنها بیاحترامی به هنرمند است، چرا که قرار است ساز نشان داده نشود و به همین دلیل تنها خواننده ـ آن هم به آن شکل نامطلوب ـ مطرح شود.
من تصورم این است که حتی استفاده از این سیستم، بیاحترامی به خود خواننده هم هست چون از تصویرش سوءاستفاده شده و به ضرر صدا و شأن هنریاش تمام میشود. توانایی یک هنرمند موسیقی زمانی مشخص میشود که اجرای زنده داشته باشد اما متاسفانه آنچه گریبان موسیقی ایران و بهخصوص موسیقی پاپ را گرفته، همین مسئله است.
آهنگسازان به سفارش خوانندهها قطعاتی را میسازند و در استودیوها تا جایی که جا دارد روی صدای آنها کار میکنند و آلبومشان را منتشر میکنند. حالا همان خواننده که در استودیو روی صدایش آنقدر کار کردهاند، چطور میخواهد کنسرت بدهد؟ اصلا میتواند؟ به نظر من در همین جاهاست که فرق کسی که تجربه دارد با بیتجربهها معلوم میشود».
با سطح بینالمللی فاصله زیادی داریم
به نظر بیشتر خوانندهها «Playback» کار پسندیدهای نیست و به نظر بیشتر آهنگسازان و دستاندرکاران موسیقی، این خوانندگان هستند که مسئله را در ایران و بهخصوص در صدا و سیما باب کردهاند، چرا که اگر آنها با این کار مخالفت میکردند، حالا اوضاع اینطور نمیشد. اما خیلی از همین خوانندهها که توسط دیگر اهالی موسیقی محکوم میشوند، خودشان این جریان را عجیب و غریب ارزیابی نمیکنند. به نظر آنها وقتی که در همه کشورهای دنیا این اتفاق میافتد، چرا در ایران نیفتد؟
«قاسم افشار» که باز هم مشغول تهیه آلبومی در فضای عاشقانه است، از آن دست خوانندههایی است که راست و حسینی میگوید: «من بارها و بارها در تلویزیون لبخوانی کردهام. اما باید این را هم بگویم؛ اینکه به لبخوانی در ایران ایراد میگیرند (و درست هم هست)، به این معنی نیست که کلا این جریان مشکل دارد. ببینید از سیستم «Playback» در اغلب کشورها استفاده میشود اما با برنامهریزی قبلی.
متاسفانه در کشور ما چون این اتفاق به صورت حرفهای نمیافتد، جا نیفتاده و کار کردن با آن سخت است. با اینکه در طول سالهای اخیر خیلی بهتر شده است اما هنوز با سطح بینالمللی فاصله زیادی داریم.
مثلا من بارها و بارها از تلویزیونمان دیدهام که خواننده در حال حرف زدن با مجری یا مهمان برنامه است و در همان حال موسیقی او هم پخش میشود و از میانه آن هم خواننده شروع میکند به لب زدن. مردم هم که نمیدانند او در طول آن مدت در حال لبزدن بوده و این میشود که مقصر اصلی میشود خواننده. من خودم سیستمهای زیادی را امتحان کردهام، برای من هم جواب داده است و کار را بسیار طبیعی جلوه میدهد اما خواننده هم باید بداند که چطور از آن استفاده کند.
برداشت من این است که استفاده از سیستم «Playback» به این دلیل در تلویزیون رواج دارد که اجازه نشان دادن ساز وجود ندارد و به همین دلیل آنها هم پولشان را صرف چنین چیزی نمیکنند و ترجیح میدهند که نوار آن را پخش کنند. برای صدا و سیماییها آوردن یک ارکستر بزرگ و نمایش آن در تلویزیون دردسر دارد.
به هر حال هر زمانی که این اتفاق افتاده و صدا و سیما راضی شده است که از ارکستر استفاده کند، نتیجه کار مطلوبتر بوده. اما اگر قرار باشد یک لبخوانی هر چقدر هم که خوب و تمیز انجام شود در کنسرت باشد، من آن را رد میکنم. به نظر من یک اشتباه فاحش است. تنها کسانی ممکن است از این سیستم استفاده کنند که توانایی اجرای زنده را ندارند یا از آن میترسند».
خدا تورو ببخشه
باورتان نمیشود که در چه وضعیتی با «خشایار اعتمادی» صحبت کردیم. او که یک جورهایی جزو نسل اول خوانندگان پاپ بعد از انقلاب است، هیچگاه حاضر نشده است از لبخوانی در کنسرتهایش استفاده کند. اعتمادی میگوید قرار است به محض اینکه از تخت بیمارستان بلند شد، آلبوم «خدا تورو ببخشه» را منتشر کند.
حرکات موزون میخواهد
«بهنام ابطحی» موسیقیدان جوانی است که سالهای سال از دوران نوجوانیاش با «مهرداد کاظمی» و دیگر خوانندههای آن دوران، کارش را در مقام یک آهنگساز، پیانیست و درامر شروع کرد.
او که کمیفضای موسیقی خودش را در طول سال گذشته جدیتر از قبل کرده و تصمیم دارد آلبوم بیکلامی را در ژانر موسیقی کلاسیک مدرن منتشر کند، اعتقاد دارد که لبخوانی بدتر از همه جای دنیا در ایران اتفاق میافتد و اصلا نه فایدهای برای خواننده دارد، نه برای شنونده؛ «این سیستم با شرایطی متفاوت در خارج از ایران استفاده میشود.
مثلا هنگامی که اثری از خواننده پخش میشود، به اجرای حرکات موزون میپردازد. منظور من این نیست که حالا خوانندههای ما هم باید همین کارها را بکنند. نه، اما اینطور هم درست نیست. اینجا نه نمایشی وجود دارد و نه حرکتی، لبخوانی بسیار مصنوعی اجرا میشود. من فکر میکنم که «Playback» در ایران جواب نمیدهد».
لب هم خوب نمی زنند
«سامان احتشامی» که با خوانندگان زیادی از جمله علیرضا افتخاری، عبدالحسین مختاباد، سینا سرلک و... کار کرده است، معتقد است که لبخوانی تنها در 3 حالت اتفاق میافتد؛ اول اینکه خوانندهها از عهده اجرای زنده برنمیآیند، دوم اینکه آهنگساز دوست ندارد در کنار خواننده دیده شود و آخر هم اینکه در ایران تا بوده خوانندهسالاری وجود داشته و به ساز و آهنگساز اهمیتی داده نشده است؛ همین میشود که پیوسته آنها مطرح میشوند؛ «راحتتان کـنــم، مــا دائــم بــرای خوانندههایمان مفتی تبلیغ میکنیم اما در هر حال به نظر من، اگر یک خواننده همینطوری راه برود و هیچ چیز نخواند خیلی بهتر است تا اینکه فقط قیافه و لبهایش را نشان بدهند.
متاسفانه به نوعی هم این مسئله در فرهنگ ما جا افتاده است و هر خوانندهای که من تا به حال با او کار کردهام، از «Playback» استفاده کرده است؛ نه صدا و سیما این بودجه را تامین کرده، نه خواننده حاضر شده پیشنهاد را رد کند.
خوانندهها در پی شهرت هستند و برایشان مهم نیست که اصلا آهنگساز و نوازندگان سر صحنه حاضر باشند یا نه. ای کاش حداقل خوب لب میزدند!».
از علیرضا افتخاری درباره ماجرای لبخوانیاش در کنسرت رشت پرسیدیم
لبخوانی کردهام آدمکه نکشتهام
من اعتقادی به اجرای کنسرت با روش لبخوانی ندارم و اصلا این وصلهها به من نمیچسبد. نمیشود خوانندهای مردمی روی سن برود و 3 ساعت لبخوانی کند و اصولا چنین اتفاقی قابل تصور نیست.در مورد اتفاقی که در رشت افتاد هم زمانی هست که شما مجوز پخش موسیقی ندارید و مجبور میشوید که لبخوانی کنید.
اما اتفاقی که در رشت برای من افتاد اصلا این نبود؛ ما داشتیم سالن را امتحان میکردیم که الکی برای ما حرف درآوردهاند که «Playback» بوده است.
ما در رشت گیر یک کلاهبردار افتادیم که به نام تهیهکننده موسیقی، پول همه را بالا کشید، آن هم درکنسرت خیریهای که قرار بود تمام عواید آن ـ به جز دستمزد نوازندهها ـ به بهزیستی برسد؛ بماند که ما را به جای سالن موسیقی، به سوله بلوکسازی یک کارخانه بردند و آنجا نه کولری داشت و نه هیچ امکاناتی و از اول تا آخر برنامه دست مردم مقوا بود و خودشان را باد میزدند؛ سالنی خارج از شهر که در روز برگزاری کنسرت چند نفر تصادف کردند.
من به شما چه بگویم؟ بگویم خودم با ماشین خودم تا رشت رفتم؟ بگویم جای خواب نداشتیم؟ بگویم 4 چرخ ماشینم را آنجا پاره کردند و آن را خش انداختند؟ گیرم چند قطعه را هم لبخوانی کردهام، آدم که نکشتهام، قتل که نکردهام، در همه جای دنیا این اتفاق میافتد؛ ضمن اینکه برای 3 ـ 2 قطعه این هیاهو برای چیست؟ معلوم است که بقیه کنسرت را خودم خواندهام.
من تمام زندگی را وقف مردم کردهام و هیچوقت حاضر نیستم آنها را از دست بدهم. روزهای دوم و سوم کنسرت را هم لغو کردم چرا که حاضر نبودم پول مردم در کیسه تهیه کننده برود، به جای اینکه به بچههای بهزیستی برسد.
من تصمیم دارم از ارشاد، از استانداری و از شهرداری به بالاترین مقامات شکایت کنم. چرا باید به این فرد کلاهبردار مجوز داده میشد؟
من دیگر موسیقی را برای همیشه رها میکنم، هیچکس قدر هنرمند را در این کشور نمیداند. من برای چه کسی موسیقی کار کنم؟ من میتوانستم 3 شب برای 6 هزار نفر کنسرت بدهم و 48 میلیون به بهزیستی برسد اما با وجود چنین آدمهایی نشد.
من در تمام طول زندگیام به شایعهها توجه نکردهام و تسلیم خدا هستم. من فقط و فقط تصنیف «صیاد» را به صورت «Playback» اجرا کردم. من دیگر پایم را توی رشت نمیگذارم. دیگر موسیقی کار نمیکنم.
فیش گیتار تو گلدون
قبل از اینکه کلیپها شکل پرزرق و برق امروزی خود را پیدا کنند، چیزی نبودند جز تصاویر صداداری که گروه موسیقیای را در حال اجرا نشان میدادند تا حال و هوای آن اجرا را برای کسانی که موفق به دیدن آن نشده بودند شبیهسازی کنند.
با پیشرفت تکنولوژی و نزدیک شدن موزیک - ویدئو به صنعت سینما، کلیپها سر و وضعی متفاوت و سینماییتر پیدا کردند تا جایی که پا به حوزههایی مثل فیلم کوتاه و انیمیشن گذاشتند و تکنیکی به نام «همآهنگی لب» (یا همان لب زدن خودمان) را از صنعت غولپیکر سینما قاپیدند.
«همآهنگی لب» همانطور که از اسمش پیداست، در حقیقت برای همزمان کردن صدا و تصویر استفاده میشود تا به نظر برسد صدا از تصویری که دیده میشود تولید شده است. اما بعد از راه پیدا کردن «همآهنگی لب» به صنعت موسیقی، این تکنیک حالت ریاکارانهتری به خود گرفت؛ گروهها و خوانندههایی پیدا شدند که در حقیقت شروع به بازی کردن نقش خود روی صحنه میکردند.
حتی گاهی وقتها کار به جایی میکشید که بعضی نوازندهها هم روی صحنه، صدای سازشان را میبستند یا به قولی فیش گیتارهایشان را در گلدان میگذاشتند و ادای ساز زدن در میآوردند. «لبخوانی» به این بهانه انجام میشد که به هنرمند اجازه میداد تا نفس بیشتری برای اجرای حرکات موزون و نمایش روی صحنه داشته باشد یا آبروی شغلی و مالی خوانندهای که به دلیل بیاحتیاطی، قبل از کنسرت سرما خورده بود را حفظ میکرد.
بعضی مواقع هم گروهها مجبور میشدند به خاطر نبودن وقت کافی برای تمرین و محدودیت زمانیای که مثلا برای حضور در یک برنامه تلویزیونی داشتند، «لبخوانی» کنند تا دردسر میکس و تنظیم صداها - که کاری وقتگیر است - از بین برود.
با این اوصاف و با آنکه هنرمندان بزرگی در موسیقی معاصر (مثل جان لنون از «بیتلز»، گروه «اویسس»، گروه «آیرن میدن» و...) دست به «لبخوانی» و «همآهنگی لب» روی صحنه زدهاند، هیچوقت به این پدیده از طرف مخاطبان و منتقدان موسیقی به دید مثبت نگاه نشده و همیشه لبخوانی، توهین به مخاطب و نوعی فریبکاری تلقی شده و نشاندهنده ضعف گروه در اجرای زنده بوده است.