فرودگاه همیشه نقش اساسیای در ماجراهای سیاسی پاکستان داشته است. بعد از گذشت 8سال از یک بحران فرودگاهی که منجر به تغییر دولت پاکستان شد، نزدیک بود چند روز قبل، باردیگر این اتفاق بیفتد. بحران بازگشت نوازشریف ـ نخستوزیر تبعیدی پاکستان ـ به آن کشور که برای چند روز پاکستان و اعصاب پرویز مشرف ـ رهبر نظامی آن کشور ـ را به هم ریخت؛ ماجرا هنوز تمام نشده و ممکن است به زودی فرودگاه اسلامآباد مسافر دیگری داشته باشد.
یک هواپیمای غیرنظامی روی آسمان کراچی دور میزند و خلبان مرتب درخواست فرود میکند اما برج کنترل هیچ پاسخی نمیدهد. مسافر ویژه هواپیما نگران و منتظر است؛ قرار است آن پایین دوستاناش و همکاراناش کاری بکنند. چند ساعت پراسترس برای مسافران هواپیما و دولت پاکستان طی شده و بازی تمام میشود. ارتش پاکستان کنترل فرودگاه را در دست میگیرد و به هواپیما اجازه فرود میدهد.
هواپیما ـ درحالی که فقط برای چند دقیقه دیگر سوخت دارد ـ روی زمین مینشیند و مسافر ویژهاش را تحویل ارتشیهای منتظر میدهد. ژنرال پرویز مشرف که در سریلانکا بود، به پاکستان برمیگردد تا با یک کودتای نظامی دولت نخستوزیر نوازشریف را سرنگون کند و خودش به جای او امور را بهدست بگیرد.
چند روز قبل نوازشریف سعی کرده بود جلوی این اتفاق را بگیرد و ژنرال مشرف را از ریاست ستاد کل ارتش خلع کند اما ارتشیها به ژنرال خود وفادار بودند و مشرف هم از حمایت دوستان آمریکاییاش و به رسمیت شناختهشدن دولت نظامیاش آسودهخاطر بود.
اکتبر 1999 دومین دوره نخستوزیری نوازشریف با یک کودتای بدون خونریزی، زودتر از موعد تمام شد. نواز شریف زندانی شد. این بار هم ارتش که پیوند همیشگیای با بحرانهای سیاسی پاکستان دارد، به گروههای تندرو و رادیکال اسلامگرا در پاکستان نزدیک شده بود.
نخستوزیر و حزب مسلم لیگ برکنار شدند و پرونده همیشگیای که برای نخستوزیرهای مخلوع پیچیده میشود، برای نواز شریف هم آماده شد؛ فساد مالی، دزدی مالیاتی، ارعاب مخالفان، سوءاستفاده از مشاغل دولتی، رشوه، آدمربایی و توطئه برای قتل ژنرال مشرف.
قرار بود دادگاه برای نخستوزیر سابق تشکیل شود اما پرویز مشرف به ملاقات نوازشریف رفت و در یک ملاقات پنهانی، آنها با هم توافق کردند تا شریف به جای رفتن به زندان به عربستان تبعید شود و 10 سال اجازه ورود به پاکستان را نداشته باشد. شریف این توافق را قبول کرد و تبعید او شروع شد.
از سال 2000، پرویز مشرف با حفظ سمت ریاست ستاد مشترک ارتش، خود را رئیسجمهور دولت نظامی پاکستان اعلام کرد. رابطهاش با آمریکا و حمایتهای آمریکا از او و اجازه به نیروهای سازمان سیا برای فعالیت، حکومت نظامی مقتدر و سختگیری را در پاکستان بهوجود آورد. اوضاع اقتصادی تا حدودی به هم ریخته بود و تندروی گروههای اسلامگرای پاکستان و کشتار شیعیان باعث نارضایتی مردم شده بود.
اعضای حزب مسلم لیگ و طرفداران نوازشریف در تمام این مدت، او را متهم میکردند که زندگی اشرافی و اقامت در کاخ شاه فیصل در عربستان را به فعالیت و مبارزه سیاسی ترجیح داده است؛ که مردمش را تنها گذاشته و با برادرش ـ شهباز شریف ـ به سراغ آن 21میلیارد دلار قاچاق شکر که پرویز مشرف ادعا میکرد رفته است.
اما نواز شریف در این مدت بیکار نماند. او رایزنیهایش را با حاکمان سعودی و رفیق حریری ـ که ضامن تبعید او بودند ـ و بعد سعد حریری شروع کرده بود و در این یکی دو سال آخر هم به بهانه بیماری پسرش به لندن رفته بود تا با یک پاکستانی پولدار که حامی احزاب مخالف دولت بوده مذاکره کند تا ترتیب بازگشت زودتر از موعدش را بدهد. میخواست در انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی 2007 پاکستان شرکت کند.
آگوست 2007 راه برای برگشت شریف هموار شد. دادگاه عالی پاکستان با استناد به یک ماده قانونی پاکستان که میگوید حکم تبعید در قانون آن کشور وجود ندارد، به شریف اعلام کرد او میتواند هر زمان که خواست به کشورش برگردد اما باید به خاطر اتهاماتش محاکمه شود.
شریف به خاطر وکلای لندنی و حمایت احزاب مخالف دولت، خیالش از بابت محاکمه راحت بود. تنها چیزی که باعث نگرانی شریف میشد، تهدیدهای پنهان و آشکار مشرف بود که اصرار داشت نواز شریف باید به قولش مبنی بر دوری 10 ساله از کشور پایبند باشد. مشرف حتی پای عربستان را هم وسط کشیده بود و میگفت آنها باید ضامن اجرای این قول باشند.
ترس پرویز مشرف، نه فقط به خاطر ترس از موفقشدن نوازشریف در انتخابات بود بلکه بیشتر توافقهای پنهانی شریف با سران سعودی موجب نگرانی او میشد؛ ترس از کمکهای مالی زیادی که نوازشریف میتواند بهعنوان حربه تبلیغاتی از آن استفاده کند و در دوران نخستوزیریاش هم سابقهاش را داشته و همچنین حمایت گروههای اسلامی از او که مدتی بود پرویز مشرف را از خود دور میدیدند.
نوازشریف برای دریافت پاسپورت پاکستانیاش به لندن رفت و سپس به جده برگشت تا با یک هواپیمای تجاری بعد از 7 سال به پاکستان برگردد. سعودیها به ظاهر با رفتن شریف مخالف بودند. دادگاه عالی پاکستان دوباره اجازه برگشت نخستوزیر را تایید کرد؛ در حالی که مشرف بهشدت به این قضیه معترض بود.
اختلاف بین دادگستری و دولت در پاکستان بالا گرفته بود. مشرف تهدید کرد ممکن است در این قضیه رابطه پاکستان و عربستان به هم بخورد. در یک کنفرانس خبری نوازشریف سعد حریری را به دروغگویی متهم کرد و گفت هیچوقت صحبت از 10سال نبوده و قرارشان 5 سال بوده است. تظاهرات در شهرهای مختلف پاکستان انجام میشد. حکم دستگیری و زندان شهباز شریف ـ برادر نوازشریف ـ به تمام فرودگاهها و بنادر پاکستان اعلام شد.
10 سپتامبر 2007، یک هواپیمای تجاری نوازشریف را به همراه حدود 50 خبرنگار وارد آسمان پاکستان کرد. نوازشریف به خبرنگار رویتر گفت: «احساس فوقالعادهای دارم؛ تا اینجا که خیلی خوب بود اما از این به بعد، هیچچیز معلوم نیست». واقعاً هم هیچچیز معلوم نبود؛ حتی برای پرویز مشرف که از چند روز قبل اقداماتاش را شروع کرده بود. سران احزاب مختلف ازجمله حزب مسلملیگ دستگیر شدند.
برای جلوگیری از شورشهای احتمالی تمام نیروهای نظامی به حالت آمادهباش درآمدند. اگر اجازه دادگاه عالی پاکستان برای انحلال احزاب لازم نبود، مشرف حتی تمام احزاب را هم منحل اعلام میکرد.
تمام فرودگاههای کشور و هر جایی که میشد هواپیمایی فرود بیاید، تحتنظر گرفته شد. تاریخ در حال تکرار شدن بود؛ فقط با این فرق که این بار مشرف روی زمین و نوازشریف روی هوا بود.
هواپیما که وارد آسمان اسلامآباد شد، تنشها اوج گرفت؛ 4هزار نفر از طرفداران نواز شریف دستگیر شدند.؛کسانی که برای استقبال او آمده بودند سرکوب شدند تلفنهای همراه و هر نوع وسیله مخابراتی در 2شهر همجوار راولپندی و اسلامآباد قطع شد و نیروهای ویژه تمام فرودگاه را پرکردند. تا اینکه هواپیما به زمین نشست. اول نگذاشتند نواز شریف هواپیما را ترک کند. 90 دقیقه طول کشید تا شریف توانست بعد از 7 سال پا روی خاک کشورش بگذارد.
شریف حاضر نشد پاسپورتاش را تحویل بدهد چون در اینصورت یا زندانی میشد یا دیپورت میشد. 2ساعت دیگر طول کشید تا اخبار ضد و نقیضی در پاکستان پخش شود؛ اینکه شریف زندانی شده یا تحتنظر است و اجازه ورود ندارد. در همه جای اسلامآباد و بقیه شهرهای پاکستان تظاهرات عظیمی برگزار شد و حتی گفته شد که چندین نفر کشته شدند؛ تا اینکه رهبر عملیات سازمان اطلاعات پاکستان اعلام کرد: «او برگشت داده شد».
دهم سپتامبر هنوز تمام نشده بود که هواپیمای پاکستان در جده به زمین نشست؛ نواز شریف مسافر شکستخورده این هواپیما بود. وزیر اطلاعات عربستان به استقبال او رفت تا یکی از وزرای پاکستان بگوید؛ «او نه تنها اسباب زحمت پاکستان که باعث شرمساری عربستان نیز شد».
اتحادیه اروپا از پاکستان خواست حکم دادگاه را قبول کند چون شریف حق دارد از خودش در یک دادگاه پاکستانی دفاع کند اما موضع آمریکا جالبتر بود. سخنگوی کاخ سفید گفت: «دیپورت یک مسئله داخلی است و ما حق مداخله نداریم اما باید در پاکستان یک انتخابات آزاد و عادلانه برگزار شود».
نقشههای نوازشریف برای بازگشت به کشور و شرکت در انتخابات با شکست روبهرو شد. شهباز شریف در آخرین دقایق نظرش برای بازگشت به کشور عوض شد. پرویز مشرف فعلا از اینکه یکی از رقبا- نیامده- حذف شد، نفس راحتی میکشد اما باید رسواییها و کاهش محبوبیتهای این ماجراهای اخیر را جمعوجور کند.
بهنظر میرسد در تمام این ماجرا فقط یک نفر برنده شده باشد؛ نفر سوم مثلث همیشگی سیاست پاکستان در سالهای اخیر؛ کسی که به آرامی و با خونسردی در تبعید و از دوبی شاهد این ماجراها بود؛ نخستوزیر سابق پاکستان، رقیب و همپیمان گاه و بیگاه مشرف و شریف، خانم بینظیر بوتو.
مردی از کشمیر
نواز شریف یکی از ناکامترین نخستوزیرهای تاریخ پاکستان است؛ کریکت باز کشمیری پاکستان که مشقهای سیاستاش را در ایالت پنجاب و ایالت کشمیرپاکستان انجام داده بود. بعد از آنکه مدتها به عنوان وزیر پنجاب در دنیای سیاست پاکستان فعالیت کرد، اولین حرکت بزرگ خود را انجام داد؛
رهبری حزب مسلم لیگ پاکستان (PML)؛ حزبی که به ادعای نواز شریف قرار بود فقط تحت دموکراسی فعالیت کند. اما نواز شریف تصمیم داشت به هر قیمتی در دنیای سیاست بماند. به همین خاطر با محافظهکاری تمام در حکومت نظامی ژنرال ضیاءالحق باقی ماند و باز وزیر ایالت پنجاب شد.
حزب مسلم لیگ با برگزاری انتخابات عملاً اولین دولت پاکستان را تشکیل داده بود. نواز شریف مدتها در کابینه این دولت بود تا اینکه در سال 1990 نخستوزیر پاکستان شد. 3 سال بعد شریف از پست خود استعفا داد چون او را متهم به فساد مالی کرده بودند.
بینظیربوتو بلافاصله بعد از او نخستوزیر شد. سال 1997 دومین دوره نخستوزیری شریف طی یک انتخابات شروع شد و شریف اولین طرحی که داشت این بود که قوانینی را به مجلس ارائه کند تا قدرت نخستوزیر را افزایش دهد. او تصمیم داشت دیگر اجازه ندهد به همین راحتی از قدرت برکنارش کنند.
قوانین حزبی خاصی تصویب شد اما باز بعد از مدت کوتاهی، در حالی که هنوز از دوره نخستوزیری او باقی مانده بود، اینبار توسط ارتش و ژنرال پرویز مشرف از کار برکنار شد تا به جرم تجارت غیرقانونی شکر، پولشویی، آدمربایی و اقدام به قتل، محکوم به حبس ابد شود. نواز شریف با مشرف سر زندگی سیاسی خود معامله کرد و حاضر شد تبعید را با حبس در زندان عوض کند.
زندگی سیاسی شریف عملا از سال 1999 تمام شد؛ مردی که پاکستان به خاطر دستور انجام آزمایشهای اتمی در واکنش به هند و تبدیل کردن آن کشور به هفتمین قدرت هستهای دنیا، همیشه او را در خاطر خواهد داشت.
نوازشریف به جرم رهبری اتحاد جمهوریاسلامی، نزدیکی بیش از حد به عربستان و دوری از آمریکا، از کشور تبعید شد تا بار دیگر پاکستان را تحویل یک دولت نظامی بدهد و حزب او (مسلم لیگ) اولین و آخرین حزبی باشد که دولت غیرنظامی داشتهاست.
ژنرال
میشود گفت پرویز مشرف اصلا پاکستانی نیست؛ متولد شهر دهلی هند و بزرگ شده ترکیه؛ پسر یک خانواده طبقه متوسط که بعد از مهاجرت به پاکستان وادار شد برای پیشرفت وارد ارتش شود.
بزرگترین پیشرفت نظامی و سیاسی پرویز در نبردی اتفاق افتاد که بدترین فرماندهی تاریخ ارتش پاکستان در آن صورت گرفت. عدم وجود استراتژی و بیبرنامگی وحشتناک چیزی است که کارشناسان به نبرد کرجیل – بین هند و پاکستان – نسبت میدهند.
در این نبرد سربازهای زیادی از گرسنگی مردند و عقبنشینیها تلفات بیشتری از ارتش پاکستان گرفت. پرویز مشرف به حدی برنامهریزی جنگ را بد انجام داد که عدهای این کار او را آگاهانه و برای ضربه زدن به دولت شریف دانستند.
از طرفی دولت شریف هم به خاطر آزمایشهای هستهای تحریم سختی را تجربه میکرد. این 2 ماجرا بههمراه ماجرای فرودگاه کراچی در سال 1999 و خلع مشرف توسط شریف، باعث شد طی یک کودتا، همه چیز ناگهان به نفع پرویز مشرف شود.
فرمانده کل قوا، خود را رئیسجمهور اعلام کرد و حکومت نظامی پاکستان شروع شد. او بدون هیچ رودربایستیای دوستانش را در پستهای مهم گذاشت و بعد یک رفراندوم برگزار کرد و قانونگذاریهایی انجام داد تا ریاست جمهوریاش را قانونی جلوه دهد و برای این کار ، 5 سال به طول دوره ریاستاش اضافه کرد.
پرویز مشرف به خاطر سوءقصدهای مکرر به جانش رکورددار است (بعد از فیدل کاسترو). تاکنون چندین بار بمبگذاری علیه او انجام شده اما به لطف لیموزین مخصوص ژنرال، او از این سوءقصدها، جان سالم به در برده. این سیستم ضدتروریستی، مشابه همان سیستمی است که در ماشین رفیق حریری وجود داشت و هنگام مرگش از کار افتاده بود.
از سال2004 تا به حال، پرویز مشرف هر جا که رفته به شدت و از زمین و هوا تحت محافظت قرار گرفته است. اینها همه نتایج اقبال عمومی نسبت به دولتی است که طبق گفته کارشناسان، فاسدترین دولت چند دهه اخیر پاکستان است.
بحرانها و رسواییهایی مثل «عملیات سکوت» که طی آن بیش از 1500 دختر بچه دانشآموز یک مدرسه اسلامی در اقدام ضد تروریستی ارتش کشته شدند یا برکناری رئیس دیوان قضات که منجر به شورش و کشته شدن 40 وکیل دعاوی شد، اوضاع مشرف را روز به روز بدتر کرده است.
فارغالتحصیل هاروارد
بینظیر بوتو یکی از مرموزترین شخصیتهای سیاسی پاکستان محسوب میشود. زندگی سیاسی و خانوادگی بوتو پر از تضادهای گیجکننده است. بوتو شیعه است اما به گروههای سنی نزدیک است، از یک خاندان اشرافی است اما گرایش سوسیالیستی دارد، ادعای حکومت سوسیالیستی دارد اما با آمریکا و کشورهای امپریالیستی نزدیکی فکری دارد. ثروت خاندان بوتو از دوره حکومت مغولها برایشان بهجا مانده.
وابستگیهای اشرافی باعث شد ذوالفقار علی بوتو – پدر بینظیر – بتواند نخستوزیر شود. اما در پاکستان رسم عجیبی وجود دارد که نخستوزیرها هیچکدام به طور طبیعی و با پایان دورهشان از کار برکنار نشوند. ذوالفقار بوتو هم همزمان با انقلاب ایران، به اتهام فامیل بازی، پاکسازی قومی در بلوچستان و فساد مالی، زندانی و بعد اعدام شد.
بینظیر که در این زمان در هاروارد و آکسفورد مشغول تحصیل بود، به پاکستان بازگشت تا رهبری حزب ppp (حزب مردم پاکستان) را به عهده بگیرد اما او هم دستگیر شد و در خانهاش تحت نظر قرار گرفت.
مدتی طول کشید تا بوتو بتواند در اولین انتخابات آزاد پاکستان – بعد از یک دهه – بیشترین رأی را به دست آورد و اولین نخستوزیر زن مسلمان و جوانترین نخستوزیر دنیا شود. بوتو در حالی نخستوزیر شد که تا قبل از آن حتی به عنوان نماینده هم عضو پارلمان نشده بود.
20 ماه بعد از انتخابات، بوتو به جرم فساد مالی و سیاسی از کار برکنار شد و نواز شریف جایش را گرفت. 3 سال بعد شریف هم به همین اتهام برکنار شد تا بوتو دوباره روی صندلیاش بنشیند. این بار 3سال طول کشید تا پروندههای بوتو به اندازه لازم برای برکناری برسند.
سال 1996، با قتل مرتضی بوتو – برادر بینظیر – و 6 نفر از سران حزب مردم در یک ایستگاه بازرسی پلیس، اوضاع بههم ریخت. مرتضی از مخالفان بینظیر بود و او را متهم به فساد کرده بود. بوتو در سال1996 بار دیگر صندلی نخستوزیری را به نواز شریف داد و به یک تبعید خودخواسته در ابوظبی رفت.
دادگاه پاکستان رد پای پولهای او و شوهرش را در بانکهای سوئیس، معادن طلای خاورمیانه و شرکتهای فرانسوی دنبال کرد و در غیاب او پروندهاش قطورتر شد. بینظیر این روزها با مشرف و علیه نواز شریف توافق کرده است. مادر اصفهانی بینظیر بوتو بعد از قتل مرتضی بوتو، رابطهاش را با بینظیر قطع کرده است.