دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۳
۰ نفر

همشهری دو : همه‌‌چیز از یک جمله شروع شد، یک جمله کوتاه با چند کلمه ساده؛ جمله‌ای که آرزوها را هدف گرفت تا تیر برآورده شدن را به آنها شلیک کند.

این دوشنبه های به یادماندنی

چند كلمه بيشتر نبود اما همين چند كلمه در دل‌هايمان غوغايي به‌پا كرد كه هر روز آتش اين غوغا شعله‌ور‌تر مي‌شود: «يك آرزو پيدا كن، يك لبخند بساز». دوستي مي‌گفت نيكي كردن به ديگران تجارت پاياپاي نيست كه بخواهيم برايش چرتكه بيندازيم و بگوييم من چقدر در حقش نيكي كردم و او برايم چه كرد. انجام كار خير دل دريايي مي‌خواهد تا بگذريم از هر آنچه ما را گره مي‌زند به منيت و خودخواهي و ببخشيم تا خدا در جاي ديگر برايمان مهيا كند. شايد براي اشاعه همين باور بود كه باشگاه سبقت مجاز و گروه تلگرامي آن ايجاد شد تا دوستاني كه مي‌خواهند بي‌دريغ خوبي كنند در كنار هم بنشينند و قرارهاي سبقت مجازي بگذارند. شب‌هاي يكشنبه در گروه تلگرامي سبقت مجاز روزنامه همشهري پيشنهادهاي مختلفي براي انجام كار خير آسان توسط همشهريان طرح مي‌شود؛ كارهاي خيري كه انجامش براي پير و جوان، دارا و ندار، شهري و روستايي آسان است و همه مي‌توانند در روز دوشنبه آن را اجرايي كنند؛ قرارهايي از يك پيامك محبت آميز به يك دوستي كه از ما دلخور است بوده تا جاگذاشتن يك كتاب در مكاني عمومي يا اهداي لباسي گرم به يك فرد نيازمند. يكي از قرارها هم تهيه يك هديه «بي‌مناسبت» براي والدين بود. آن روز يكي از همشهريان براي ما نوشت: من براي پدرم يك فايل صوتي با صداي خودم آماده كردم و البته يك نوشته كه توي جيب كتشان گذاشتم، براي شب هم كه ايشان را مي‌بينم به‌دنبال هديه هستم. عضو ديگر باشگاه سبقت مجاز نوشت: پدر و مادر من مرحوم شده‌اند، براي اداي وعده دادن هديه به والدين من هم سوره‌اي از قرآن‌كريم را برايشان خواندم و به نيابت آنها احساني هم انجام دادم.

از آن روزي كه قرار بر اين شد كه كارهاي خير آسان در قالب قرارهاي دوشنبه سبقت مجازي اجرا شود 10هفته مي‌گذرد و در اين 10هفته خاطرات و تجربيات زيادي شكل گرفته است، براي اينكه بيشتر از اين قرارهاي سبقت‌مجازي بدانيم با چندنفر از اعضاي گروه سبقت مجاز گفت‌وگو كرده‌ايم تا ببينيم در اين مدت بر آنها چه گذشته است.

  • مي‌توان به آساني خيّر بود

اكرم‌السادات حسيني، 68ساله از تهران: معمولا شب‌هاي يكشنبه منتظر مي‌مانم تا قرار سبقت مجازي در گروه سبقت مجاز مشخص شود.قرارهاي سبقت‌مجازي مثل يك تلنگر است كه آدم را وادار مي‌كند در راه خير قدم بردارد. نمي‌دانم قرار چندم بود اما يادم هست كه موضوع شادكردن دل يك انسان كم بضاعت و نيازمند بود و من تصميم گرفته بودم كه حتما به اين قرار عمل كنم. آن روز هوا خيلي سرد بود، حسابي لباس پوشيدم و از خانه خارج شدم، در مسير آقايي را ديدم كه كنار يكي از مغازه‌هاي محل بساط كرده بود و عروسك مي‌فروخت. از قضا چندمتر پايين‌تر هم يك كيوسك روزنامه‌فروشي بود و من مي‌توانستم از او يك ليوان آب جوش بگيرم، به همين دليل به سرعت به سمت كيوسك رفتم و يك ليوان آب جوش، يك چاي كيسه‌اي و چندشكلات گرفتم و براي آن آقاي دستفروش بردم. از اين كار من خيلي تعجب كرده بود و با چشمان متعجب مرا نگاه مي‌كرد. ليوان چاي را به او تعارف كردم و او با همان نگاه متعجب از من تشكر كرد. چند خيابان جلوتر كودك 8-7ساله‌اي را ديدم كه گوشه‌اي ايستاده بود و داشت جوراب مي‌فروخت. كنارش ايستادم و با او شروع به صحبت كردم. از او درباره خانواده‌اش پرسيدم و او برايم گفت كه 2خواهر دارد و هزينه‌هاي زندگي را خودش تأمين مي‌كند. صبح‌ها مدرسه مي‌رفت و بعد ازظهرها جوراب مي‌فروخت. از او پرسيدم چه خوراكي‌اي دوست داري تا برايت بخرم؟ او گفت از من جوراب بخر تا خودم براي خانواده خوراكي بخرم. خيلي ناراحت شدم، به همين دليل، هم از او جوراب خريدم و هم چند بسته آبميوه و كيك همراه او كردم تا براي خانواده‌اش ببرد.

از اينكه با گروه سبقت مجاز آشنا شدم خيلي خوشحالم و دلم مي‌خواهد قرارهاي سبقت مجازي مثل ديوار مهرباني در همه شهرها رواج پيدا كند و همه آدم‌ها يادشان بماند كه خيلي آسان مي‌توانند كار خير انجام دهند. من مدت‌هاست كه وسايل و لباس‌هايي را كه مناسب است اما به درد من نمي‌خورد بسته‌بندي مي‌كنم و وقتي از خانه خارج مي‌شوم همراهم مي‌برم تا اگر نيازمندي را ديدم به او هديه كنم. كار خير انجام دادن را به ديگران هم توصيه مي‌كنم؛ به‌عنوان مثال وقتي گزارشي از يك كودك بيمار در صفحه سبقت مجاز كار شد من به خواهرزاده‌ام كه در خارج از كشور ساكن است زنگ زدم و از او هم خواستم كه اگر كمكي از دستش برمي‌آيد انجام دهد. به‌نظر من دعوت از ديگران براي انجام كار خير، خودش كار خير است.

  • آزاد كردن كتاب‌هاي محبوس

سيدعباس حسينيان، 40ساله از خالدآباد نطنز: پيشنهادهايي كه در گروه سبقت مجاز براي انجام كار خير مطرح مي‌شود پيشنهادهاي خيلي خوبي است، يكي از اين پيشنهادها جا گذاشتن كتاب در يك مكان عمومي يا هديه‌دادن آن به يك فرد بود كه من از اين پيشنهاد خيلي خوشحال شدم. من خودم كتاب‌هاي زيادي داشتم كه مدت‌ها بود كه در كتابخانه خاك مي‌خوردند و كم كم داشتند از بين مي‌رفتند، يك روز همسرم به من پيشنهاد داد كه كتاب‌ها را به كتابخانه هديه كنيم تا‌ هم كار خيري انجام داده باشيم و هم ديگران از اين كتاب‌ها استفاده كنند. اغلب كتاب‌ها، دفاع‌مقدس و داستاني بودند مثل كتاب دا و...، خودم از خواندن آنها لذت برده بودم و دوست داشتم ديگران هم در اين حس شريك باشند. با كتابخانه عمومي شهر خالدآباد هماهنگ كردم و تمام كتاب‌ها را كه حدود يك‌هزار جلد بود به كتابخانه هديه كردم. از آن روز به همه دوستان و آشنايانمان هم توصيه مي‌كنم كه كتاب‌ها را به جاي حبس‌كردن در خانه به كتابخانه‌ها هديه كنند تا ديگران هم بتوانند از آنها استفاده كنند. وقتي اين پيشنهاد را در گروه سبقت مجاز با شيوه‌اي متفاوت ديدم برايم جالب بود و دلم مي‌خواهد آن را هم انجام دهم.

يادم هست يك‌بار هم در گروه سبقت مجاز پيشنهاد با لبخند وارد شدن به محيط كار مطرح شد كه من فرداي آن روز اين كار را انجام دادم و با لبخند به راننده سرويس سلام كردم و در محيط كار هم خندان بودم، آن روز نسبت به روزهاي ديگر حس بهتري داشتم و روز خوبي برايم بود. به‌نظر من تمام قرارهايي كه در باشگاه سبقت‌مجاز مطرح مي‌شوند كارهاي خير آساني هستند كه قابليت اجرايي شدن دارند و به نوعي همه ما آنها را مي‌دانيم اما قرار گذاشتن براي انجامشان ما را ملزم به انجام دادنش مي‌كند و اين خيلي خوب است. من سعي مي‌كنم قرارهاي سبقت مجاز را براي همكاران يا دوستانم هم بازگو كنم تا آنها هم از ثواب كار خير جا نمانند.

  • ميان‌وعده‌اي كه باب شد

شاهدخت شكوهي، 58ساله از تهران: در آپارتمان ما مرد ميانسالي از راه دور و از حاشيه شهر تهران مي‌آيد و كارهاي نظافتي ساختمان را انجام مي‌دهد. چندوقت پيش بود كه به همسرم گفتم مي‌خواهم در جلسه ماهانه ساختمان شركت كنم. دلم مي‌خواست نكاتي كه در قرارهاي سبقت‌مجاز مطرح مي‌شود و خيلي هم آسان است را با همسايه‌ها در ميان بگذارم. يكي از اين نكات توجه داشتن به افراد كم بضاعت اما زحمتكش بود، به همين دليل آن روز در جلسه شركت كردم و به همسايه‌ها گفتم كه ما مي‌توانيم به اين بنده خدا كه از راه دور مي‌آيد ناهار يا يك ميان‌وعده بدهيم تا هم خدا از ما راضي باشد و هم بنده‌اش. آن روز پيشنهاد من خيلي مورد استقبال قرار گرفت و همه همسايه‌ها از اين پيشنهاد ابراز خرسندي كردند، به همين دليل در همان جلسه قرار بر اين شد كه از صندوق ساختمان غذا براي او تهيه شود و همسايه‌ها هر كدام كه دوست دارند به او چاي و ميوه بدهند، از آن روز، اين عمل خير در ساختمان ما انجام مي‌شود و اين خيلي مرا خوشحال مي‌كند.

يك‌بار هم قرار شد كه به فردي كه در سرما كار مي‌كند و ناچار است در خيابان بماند، خوراكي گرم يا لباسي گرم هديه كنيم. آن روز هم من يك فلاسك چاي به همراه ميوه براي پاركبان‌هاي نزديك منزلمان بردم. آنها به قدري متعجب شده بودند كه از من مي‌پرسيدند فاتحه‌اي است؟ من هم گفتم نه، شما زحمت مي‌كشيد و اين براي زحمات شماست تا بخوريد و خستگي‌تان در بيايد. از آن روز گهگاهي كه از آن خيابان رد مي‌شوم افرادي را مي‌بينم كه براي پاركبان‌ها يا رفتگران خوراكي يا چاي در حد توان خودشان مي‌برند و اين باعث افتخار ماست.در گروه سبقت مجاز، دوستان زيادي با سنين مختلف و عقايد متفاوت دور هم جمع شده‌اند و به دور از هر گرايشي به‌دنبال انجام كار خير هستند. قرارهاي سبقت مجازي هم كه هر دوشنبه از سوي اعضا انجام مي‌شود به نوعي تلنگري براي ماست.من خودم يك كارمند بازنشسته هستم كه بودنم در گروه سبقت‌مجاز را به فال نيك مي‌گيرم چون مي‌توانم به همراه اين گروه كار مثبت انجام دهم و قدمي خير بردارم. كار خير آسان را هر كسي به‌راحتي مي‌تواند انجام دهد و سختي ندارد. مثلا گذاشتن چند عدد شكلات در كيف براي هيچ‌كس سخت نيست تا اگر كودك كار يا درمانده‌اي را در راه ديد به او تعارف كند يا حتي با او سلام و احوالپرسي كند.

  • فقط نام كوچكش را مي‌دانستم

زهره عزيزي، 37ساله از تهران: همسر سابق يكي از آشنايان ما زن سالمندي است كه در بستر بيماري افتاده و هيچ‌كس را ندارد كه از او مراقبت كند. آشناي ما كه حالا زندگي جديدي دارد و نمي‌تواند به همسر سابقش رسيدگي كند به من گفت كه او بيمار است و در بيمارستان بستري است. وقتي آن روز اين خبر را شنيدم خيلي ناراحت شدم، با اينكه مي‌دانستم آن خانم دوست ندارد كسي برايش دلسوزي كند از آن آقا خواستم كه نام بيمارستان را به من بگويد تا به او سري بزنم. من هيچ شناختي از آن خانم نداشتم چون اصلا او را نديده بودم و نمي‌دانستم نام فاميلش چيست با اين حال به بيمارستان رفتم و نام كوچك او را به پذيرش گفتم. آنها هم به من گفتند كه خانمي با اين اسم در بيمارستان زياد است و ما تا نام كامل را ندانيم نمي‌توانيم كمكي به شما بكنيم، با اين حال چون قرار سبقت مجازي ما سر زدن به بيماران فراموش شده و احوالپرسي از آنها بود تصميم گرفتم وارد بخش شوم و از كساني كه ملاقات‌كننده ندارند احوالپرسي كنم. وقتي وارد بخش شدم خانم مسني كه روي تخت نشسته بود مرا صدا زد و گفت : خانم مي‌شود براي من يك ليوان چاي بياوري؟ از پرستاري كه آنجا بود پرسيدم كه ايرادي ندارد براي اين بيمار چاي بياورم او نگاهي به پرونده كنار تختش كرد و گفت نه موردي ندارد. من هم سريع براي اين خانم چاي تهيه كردم و كنارش ماندم تا چاي‌اش را بخورد. بعد چند تخت آن طرف‌تر پيرزني مي‌خواست جا به جا شود و نياز به كمك داشت كه به سمتش رفتم و كمكش كردم. خلاصه آن روز خيلي خوشحال شدم كه توانستم به 2بيمار كمك كنم اما هنوز نگران همسر سابق آشنايمان بودم و دلم مي‌خواست او را هم پيدا مي‌كردم.

چند وقتي گذشت و من متوجه شدم كه آن آقا مي‌خواهد همسر سابقش را به آسايشگاه كهريزك ببرد. من خيلي با او صحبت كردم تا او را از اين كار منصرف كنم اما نشد و در نهايت‌ او در يكي از مراكز نگهداري از سالمندان تهران همسر سابقش را بستري كرد. وقتي آن روز براي ديدن همسرش به مركز نگهداري رفتم ديدم كه آن خانم همان خانمي بود كه من آن روز به او يك ليوان چاي داده بودم.

  • دغدغه ما فرهنگ است

مهدي يوسفي‌نيا، 30ساله از تهران: حس نوعدوستي و كمك به ديگران در فطرت هر انساني نهفته است و آدمي با پرداختن به اين نياز، هم باري از دوش ديگران بر مي‌دارد و هم روح خودش را تازه مي‌كند. من از ابتداي دوران دانشجويي علاقه داشتم كه در يك بنياد خيريه فعاليت كنم. بارها تلاش كردم اما هر بار به‌دليلي ميسر نشد تا اينكه به كمك يك گزارش در روزنامه همشهري با باشگاه سبقت مجاز، آشنا شدم. از ابتدا، چيزي كه در اين باشگاه براي من جذاب بود، نوع مشاركت بود. در واقع برخلاف بيشتر خيريه‌ها كه فقط به كمك‌هاي مالي فكر مي‌كنند، دغدغه اصلي در باشگاه سبقت مجاز، فرهنگ است به همين دليل از همان زمان اين حركت را دنبال كردم و پس از تصميم اعضاي باشگاه براي قرارهاي كار خير آسان در روزهاي دوشنبه، تا جايي كه امكان دارد به اين قرارها عمل مي‌كنم. از فرهنگ متروسواري و خوش رفتاري با كودكان‌كار گرفته تا رفتار صميمانه با سرايدار محل كار و احوالپرسي از بيماران فاميل و... هربار كه قرارمان را انجام مي‌دهم حس بهتري نسبت به زندگي در من ايجاد مي‌شود. از تمام قرارها خاطره خوبي دارم اما 2 تا از آنها براي من خاطره‌انگيز و البته درس‌آموز بوده است.

يكي از قرارهايمان خوش‌رفتاري با كودكان بود. شب در راه برگشت از كلاس، داشتم از چهارراه فلسطين عبور مي‌كردم كه تعدادي از كودكان كار را ديدم. بيشتر آنها افغاني بودند ولي چهره‌هايي بسيار آرام و مودب داشتند. يكي از آنها را صدا زدم و مقداري از خوراكي‌هايي كه به همراه داشتم به او دادم. پسرك خيلي خوشحال شد و مي‌شد برق شادي را در چشمانش ديد. آن شب با وجود خستگي فراوان، آرامش عجيبي در قلبم موج مي‌زد باورم نمي‌شد، كاري به اين كوچكي حسي به اين زيبايي به همراه داشته باشد.

ديگر تجربه به‌يادماندني من، از قرار سبقت مجازي، تماس با پدر و مادر‌ يا اهداي هديه‌اي بي‌مناسبت به آنها بود. آن روز به‌دليل مشغله فراوان قرار باشگاه را فراموش كرده بودم. شب كه از دانشگاه برگشتم، به‌صورت اتفاقي توي گروه تلگرامي باشگاه، چشم‌ام به قرار آن روز افتاد. هرچند دير وقت بود ولي با خانه تماس گرفتم. پدرم گوشي را برداشت و با هم كلي صحبت كرديم. با اينكه تقريبا هميشه با هم در ارتباط هستيم اما چون من در اغلب موارد شب‌ها تماس نمي‌گيرم، آن تماس خيلي پدرم را خوشحال كرد. موقع خداحافظي، گفتم حاج آقا كاري نداريد؟ پدرم مكث كرد و گفت: خدا خيرت بدهد، دست‌ات درد نكند كه به ياد ما هستي و از ما خبر مي‌گيري. اين جمله كه نهايت بزرگواري پدرم را نشان مي‌داد مرا به گريه انداخت. من كوچك‌ترين وظيفه‌ام را در قبال او انجام داده بودم اما او طوري با من حرف زد كه انگار سخت‌ترين كار دنيا را برايش انجام داده‌ام. خيلي خوشحالم كه اين قرار باعث شد من بتوانم با كاري كوچك، قلب عزيزترين فرد زندگي‌ام را شاد كنم .اميدوارم كه پروردگار زندگي سرشار از خير و خيرخواهي را به همه هموطنان ارزاني كند.

  • يادآوري هر روزه

شهناز رهنما 60ساله از تهران: تأثير قرارهاي سبقت مجازي در من به حدي است كه علاوه بر اينكه هر دوشنبه به فكر انجام كار خير آسان معرفي شده هستم، در روزهاي ديگر هم اين پيشنهاد ملكه ذهنم مي‌شود و مدام در هر شرايطي به آن فكر مي‌كنم تا بتوانم آن را انجام دهم. خوشبختانه پيشنهادهاي كار خيري كه هر دوشنبه مطرح مي‌شود كاملا در دسترس است و هر آدمي با هر تواني مي‌تواند آن را انجام دهد.

چند روز پيش چند كارگر شهرداري در نزديكي‌هاي خانه ما در حال هرس درختان و تميزكردن باغچه‌هاي محله بودند، آن روز به ياد قرار سبقت مجازي‌مان افتادم كه درباره دادن يك خوراكي يا وسيله گرم به افرادي كه مجبورند ساعت‌ها در سرماي بيرون از خانه باشند، بود به همين دليل 2سري چاي به همراه شيريني براي آنها بردم. اين عمل به قدري براي آنها عجيب و از طرفي خوشحال‌كننده بود كه چندبار از من تشكر كردند. در ميان كارگران تعدادي سالمند هم بودند كه از چاي داغ خيلي استقبال كردند. خوشحالي آنها و استقبالشان از چاي و شيريني براي خود من هم خيلي شادي‌آفرين بود.

روزي هم مقداري غذاي خانگي در ظرف يكبار مصرف ريختم و با خودم همراه كردم تا اگر فقيري در خيابان ديدم آن غذا را به او بدهم. آن روز در دلم از خدا خواستم كه با غذاي من يكي از بندگانش را سير كند، همينطور كه در خيابان قدم مي‌زدم آقايي را ديدم كه لباس‌هاي كهنه و مندرسي به تن داشت و در ميان زباله‌ها به‌دنبال چيزي مي‌گشت، وقتي مي‌خواستم از كنارش بگذرم ظرف غذا را به سمتش گرفتم و او به سرعت ظرف را از من گرفت و به گوشه‌اي رفت. وقتي از خريد بر مي‌گشتم او را ديدم كه در پياده‌رو نشسته و با ولع غذا را مي‌خورد، از اين صحنه، هم ناراحت شدم و هم خدا را شكر كردم كه مرا واسطه‌اي براي سيركردن بنده‌اش كرد. حتما خدا خواسته بود كه من توانستم به آن بنده كمك كنم.

به‌نظر من اگر همه مردم ماجراي قرار‌هاي سبقت مجازي را بدانند و در اين كارهاي خير شركت كنند براي آرامش خودشان خوب است. در دنياي پرسرعت امروز گاهي يادمان مي‌رود كه به آساني مي‌شود كار خير انجام داد و اين قرارها يادآوري دوباره به ماست.

کد خبر 323589

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار مهارت‌های زندگی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha