کودکانش دیوارها را میبینند، به جای درختان و گلهای خیابان. همان کودکانی که صدای شادیشان به شهر روح خنده میداد!
دانشآموزانش در انتظار خبر تازهای از آب و هوای شهرشان هستند، همان دانشآموزانی که هر روز هلهلهی رفت و آمدشان به شهر نیرو میبخشید.
شهر پر از دود انگار هوا ندارد؛ هوایی که بتوان با آن زندگی کرد. گلهای شادابش پژمرده شدهاند، درختان بلند قامتش خمیده شدهاند.
انگار همه در خلوتشان هوای آن روزها را کردهاند، روزهایی که زندگی معنایی واقعی داشت.
شهر عزیزم، برای آبیشدن دوبارهي آسمانت دعا میکنم.
ستایش نوری،13ساله از کرج
تصويرگري: آتوسا درويشي، 15ساله، خبرنگار افتخاري از تهران
نظر شما