بیا آینههايمان را عوض کنیم، آینهي من،تو را نشان میدهد.
به هیچ دردی نمیخورم، اما همهي دردها به من میخورند.
یک دل سیر پیاز میخورم اشتهایم بسته میشود.
آنقدر بزرگي كه باتمام دریاها در تو غرق میشوم.
در گرگ و میش چشمانت چوپانم.
اگر آبی فکر کنی، کویر نمیشوی.
سکاندار کشتی ذهنم ناخدایی باخداست.
من کویرم با تمام دریاها نگاهم کن.
وقتی ابرها روی خورشید را میپوشانند، ابروهای زمین گره میخورد.
وقتی دستم عرق نمیکند با خود میگویم حتماً نمک ندارم.
وقتی یخ تو آب میشود داغ دلم تازه میشود.
نظر شما