یک تبعیدی سیاسی در حالی که سه سال از دوره محکومیت خود را طی کرده، در فاصله دو ماه به پایان دوران تبعیدش به قتل میرسد اما علت مرگ او خودکشی اعلام میشود. سازمان اطلاعات برای طی تشریفات دفن او مامور خود را به جزیره قشم میفرستد اما مامور اعزامی که در فیلم تاکید میشود عامل نفوذی به ساواک بوده است، برای پیگیری واقعیتِ ماجرا، بیاعتنا به هشدار اهالی جزیره، در جزیره میماند و همانجا با پدیدهای عجیب روبرو می شود: زلزله شدید در قبرستانی متروکه پس از دفن اجساد!
این ماجرا و رویدادهای پس از آن، که گفته میشود (و کارگردان تاکید دارد) واقعیست، در پیِ تایید رمزآلودگی بنیان رویدادهای سیاسی در تاریخ این کشور است. این رمزآلودگی میتواند دلایل زیادی داشته باشد که از مهمترینِ آنها، سیاسی شدن هر امر فرهنگی و اجتماعی در جامعه ایران و هوشمندی ایرانیان در استفاده از استعاره و رمز برای انتقال پیام به دیگران و آیندگان است. حقیقی، برای بازگوییِ این موضوع، هوشمندانه شیوه روایت مستندگونه سینمایی را با جاذبه وهم آمیز، استعاری و رمزآمیز طبیعت قشم درآمیخته است.
اصرار وی برای واقع نمایی داستان فیلم آنچنان است که حضور سعید حجاریان و صادق زیباکلام را در فیلم لازم دانسته است.
فیلم ِحقیقی تلویحا میگوید که ساختار تاریخی رویدادها و پیامدهای آن در ایران، به گونهای بوده که هر چیز غیر سیاسی را به سرعت و آسانی به سوی "امر سیاسی" میراند و در نتیجه مدیریت آن از روال عادی و طبیعی خارج میشود و به گونهای رمزآلود، اسطورهای و یا جادویی با پیچیدگی در میآمیزد. خواه آن سوژه یا پدیده، یک موضوع تاریخی باشد یا فرهنگی یا اجتماعی! به محض آنکه آن موضوع بخواهد مورد واکاوی و وارسی کارشناسی قرار گیرد، زلزله و ولوله برپا میشود، اهالی را هراسان میکند، پای سازمانهای اطلاعاتی را به میان میکشد و دست آخر در هالهای از ابهام و تردید به وادی فراموشی سپرده میشود. حتی باز کردن صندوقچه اسرار و بازخوانی نوارهای صوتی و استماع سخنان شاهدان عینی، صرفا قطعاتی پراکنده و نامنسجم را پیش رو مینهد که در کنار هم قرار گرفتن شان معنابخش نیستند. گویی رمزگشایی از آثار به جا مانده، تنها زمانی معنابخش است که از قواعد جاری الفبا گونه خارج شویم و رمزخوانی ویژه حروف باستان را بدانیم!
جامعه ایران همواره از زلزله هراسان بوده است و در تشخیص منشاء دقیق این زلزله کامیاب نبوده و به ناچار آن را رمزگونه میکند و کشف آن را به آینده ارجاع میدهد.
سازنده فیلم دغدغه خود را راجع به پدیده فرار یا قتل دخترانِ هنجار گریز در یک جامعه بسته، با مسالهای بنیادی تر یعنی پنهانکاری و اختفا درآمیخته و آن را پیامد سیاسی شدنِ واکاوی امور فرهنگی و اجتماعی میداند. در فیلم از روابط پنهان و قراردادهای غیر رسمی برای تداوم نظم موجود رونمایی میشود. اینکه مامور مستقر در جزیره به عمد قتل را خودکشی نشان میدهد و مانع از کشف حقیقت میشود، با برخورداری وی از رشوه و مزایای محلی در شرایط سخت خدمت در جزیره قشم گره میخورد.
در این که مانی حقیقی در فیلم خود دست روی واقعیتهای تاریخی بنیادی گذاشته است تردیدی نیست. در این که شیوه مناسب این بازنمایی تلفیق سینمای رمزگونه و مستند است نیز حرفی نیست. اما در این که در واکاوی مساله، رعایت اولویتها شده است یا خیر حتما تفاوت دیدگاه وجود دارد.
راهکار پیشنهادی مانی حقیقی، شاید به توسعه سیاسی و بازشدن و شفاف شدن فضا برای کشف رمزها و یافتن راه حلها ارجاع میدهد، اما نمی توان از این مهم غافل شد که ساختار محیط فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در دورهای طولانی و در تعامل با سپهر رقابت بین الملل شکل گرفته است و تغییر آن در کوتاه مدت و با اتکاء صرف به باز شدن فضای داخلی به دست نمیآید و نیازمند تغییراتی اساسی تر در حوزه فکر و اندیشه، و وجود ثبات در فضای پر تنش سیاسی بینالملل است.
درباره نويسنده: علی اصغر محکی
نظر شما