بعضيها هم گفتهاند شركتها و مؤسسات به جاي سررسيدها و تقويمها كه به اين و آن عيدي ميدهند، كتاب بدهند. نميدانم چقدر از اين شعارها استقبال شده است يا خواهد شد! شكي نيست كه چندان بيپاسخ هم نخواهد بود و حتماً عدهاي به آنها عمل خواهند كرد. اما من فكر ميكنم اين نوع شعارها و عملكردن به آنها درصورتي مؤثر واقع خواهد شد كه كتابخوان در ميان ملت زياد باشد و دادن كتاب بهعنوان عيدي دستكم بتواند مورد استقبال نسبي قرار بگيرد. مطمئناً خيليها هستند كه اگر كتاب به آنها عيدي بدهي مثل اين خواهد بود كه عيششان را مُنَغَّص كردهاي، آن هم در عيدي مثل عيد نوروز، يا در روزي مثل نوروز، كه ميخواهد سال جديدي را شروع كند. يا زياد نيستند آنهايي كه وقتي بستهاي را باز ميكنند كه مؤسسه يا شركتي بهعنوان عيدي براي آنها فرستاده است و وقتي ميبينند آنچه داخل بسته بود كتاب است نه سررسيد، حالشان گرفته نميشود.
حقيقت اين است كه كتاب بهعنوان عيدي چندان هم در اين مملكت بيسابقه نيست. منظورم عيدي در حد نسبتاً گسترده است.
همه ميدانيم كه بعضي ناشران دولتي هستند كه هر سال هزاران جلد كتاب چاپ ميكنند و اين كتابها در نهايت از طريق مؤسسات و ارگانهاي گوناگون به اعضاي خود آنها يا كسان ديگر هديه داده ميشود. اما مسئله اين است كه چه تعداد از آنها خوانده ميشود؟ همه شواهد و قرائن حكايت از اين دارد كه كمتر نسخهاي در ميان آن كتابها پيدا ميشود كه در نهايت خوانده هم ميشود! باري، با آنكه از شعار زيبا و حتي به نظر من دردناك «بياييد عيد امسال كتاب عيدي بدهيم» و شعارهاي نظير آن استقبال ميكنم، اما نميتوانم اميد چنداني داشته باشم كه اين نوع شعارها بتواند در نهايت بهبود چنداني در وضعيت ناخوشِ كتاب ايجاد كند. اين شعارها اگر به مرحله عمل دربيايد البته ميتواند تغيير كوچكي در تيراژ كتاب ايجاد كند. اما حالا ديگر بعيد است با اين نوع شعارها بشود كتابخواني را هم رونق داد. كتاب خواندن وقت و آرامش خاطر ميخواهد. سالهاست كه ديگر اكثر مردم هر چه وقت دارند فقط صرف اين ميكنند كه بتوانند هزينههاي زندگي خود را تأمين كنند. بيثبات بودن وضعيت اقتصادي، و نامطمئن بودن آينده آن، آسايش خاطر را از بين ميبرد. طبيعي است كه در چنين وضعيتي نه وقت چنداني براي خواندن كتاب خواهد بود نه آن آرامش خاطري كه براي تمركز فكري و خواندن كتاب لازم است. پس بيخود نيست اگر ميبينيم كتاب كم كم دارد ميدان را به رقباي جديد خود ميسپارد. يا حتي ميگفت كه سپرده است. رقبايي مثل گوشيها و ماهوارهها. مخصوصاً گوشيها، كه در هر وضعيتي و با هر اندازه وقت و تمركز فكري ميتوان آن را روشن كرد و عكس يا فيلم كوتاهي را بر صفحه آنها ديد، يا يادداشت كوتاه و مبتذلي را خواند، و اسمش را مطالعه گذاشت.
نظر شما