دیگری تجلی خارجی و عینی روابط عمومی است که آن چیزی نیست جز عمل به تجلی مفهومی روابط عمومی؛ یعنی ایمان+عمل میشود روابط عمومی که هر کارگزار روابط عمومی به تناسب قلمرو و مسئولیت و مرتبه معرفتی مقتضای آن، باید مصداق آن باشد. بدیهی است «هر کس قلمرو مسئولیت وسیعتر و بنیادیتر دارد و مرتبه معرفتی مقتضای آن و عمل صالح در خور آن را هم باید داشته باشد» اگر نباشد میشود کارگزار بیعمل که این، با فلسفه وجودی روابط عمومی مغایرت و منافات دارد.
البته هستی ذهنی و هستی عینی روابط عمومی با هم فرق ندارند و یک نمود واحد به شمار میروند هرچند که اولی مقدمه دومی است و میان این دو نسبتی آشکار برقرار است. اگر وجود ذهنی روابط عمومی درک نشود، وجود عینی آن تحقق نمی یابد. مادام که مفهوم روابط عمومی درست درک نشود نسبتی عینی بین هدفها، وسایل و تکنیکها و فنون و ساختارها ایجاد نمیشود و انحراف از همین نقطه آغاز میگردد. در عوض، اگر وجود ذهنی روابط عمومی درک شود، زمینه تحقق وجود عینی آن نیز فراهم میگردد.
در هستی عینی، غرض این است که کارگزار روابط عمومی به هدفی که فلسفه رکن هشتم دمکراسی میخواهد به آن برسد و در پی تحقق آن است آگاهی یابد و در حیطه اجرا، آن را به منصه ظهور برساند. کسی که پاسداری از منافع عمومی و مردمداری هدف او است رفتارش الزاما باید منطبق بر رفتارهای فلسفی (ذهنی) و عینی باشد. اما در هستی ذهنی، درک وجودی و فلسفی روابط عمومی هدف است.
با این همه شکی نیست که در اندیشه روابط عمومی از طریق هدفها و مفهومهای تاسیسی است که تعادل حرفهای شکل میگیرد. از طریق تعادل حرفهای است که تعادل سازمانی و اجتماعی و در نهایت «عدالت اجتماعی»-که هدف نهایی فلسفه وجودی روابط عمومی است ایجاد میشود.
یک نکته دیگر که برای درک صحیح اندیشه شکلگیری نهاد روابط عمومی اهمیتی اساسی دارد این است که مفهوم ذهنی روابط عمومی برای درک کارکرد روابط عمومی نقش اصلی بازی میکند. به عبارتی، مفهوم ذهنی و فلسفی روابط عمومی صرفا یک مفهوم انتزاعی نیست و کارگزار روابط عمومی را به با ارزشترین فضایل انسانی، به چیزهای فراتر از دادههای ذهنی و لفظی ارجاع میدهد. در واقع روابط عمومی از این طریق میتواند به صورت یک آرمان عالی جایگاه خود را نشان دهد. «امام علی(ع) میفرماید»: پستترین دانشها آن است که به گفتوشنودی بسنده شود و برترین دانشها همانست که آن را در قلمرو درون و برون کاربردی باشد.
به هر حال کسی که وارد حرفه روابط عمومی میشود بدون چون و چرا باید در راستای علت وجودی روابط عمومی حرکت کند. وقتی موقع عمل فرا برسد برای فعالیت در چارچوب استانداردهای شغلی و حرفهای باید آمادگی کامل وجود داشته باشد.
به عبارتی روشنتر، رسالت و هدف مهمتر روابط عمومی این است که کارها و امور بر اساس حق و مصلحت عمومی انجام پذیرد. مسئولیتپذیری، خدمت به خلق، عدالتخواهی، مردمداری و آزادی از معیارهای فلسفی روابط عمومی است. این معیارها، حجت روابط عمومی است بر همه اهالی روابط عمومی؛ و فلسفه روابط عمومی یک فلسفه انسانی است، هیچ وقت کهنه نمیشود و زیر سئوال نمیرود. به عبارتی، اراده روابط عمومی معطوف به مردمداری، حقیقت طلبی و اصالت عدالت و کمال است نه اراده معطوف به قدرت و زور و تزویر و سلطه، و این فلسفه و علت وجودی روابط عمومی است.
- مشخصههای اصلی فلسفه وجودی روابط عمومی
قبل از ورود به بحث اصلی ذکر این نکته ضروری است که نه روابط عمومی نظری و وجود ذهنی از روابط عمومی عملی و وجود عینی مهمتر است و نه روابط عمومی عملی از روابط عمومی نظری مهمتر. اما مقدمه روابط عمومی عملی، روابط عمومی نظری است و این که ظاهرا از روابط عمومی دم بزنیم ولی در مقام عمل و اجرا آن یافتهها را به کار نبندیم چیزی عوض نمیشود. چون روابط عمومی با عمل محقق میشود نه با حرفهای تکراری و شعارهای فریبنده و جذاب. عملیشدن یافتههای روابط عمومی امر خیلی واضحی است. اما متاسفانه در پنج دهه گذشته، روابط عمومی در ایران در معرض ترور وجودی و فلسفی (استحاله از درون) قرار گرفت.
یکی از اساسیترین پایههای طرح کلی روابط عمومی متعهد، اصل پاسداری از منافع عمومی است. مردمداری در روابط عمومی یک مفهوم مجرد و ذهنی نیست و به گونهای نیست که بتوان آن را تفسیرهای گوناگون کرد، بلکه روابط عمومی مبتنی بر اصل بسیار اساسی «هماهنگی بین مصالح فردی و منافع عمومی» است و در صدد است آن را در جامعه و عرصه عمل به منصه ظهور برساند.
مردمداری تاکنون در اندیشه روابط عمومی پایه ای و اساسی بوده و اگر امروز دیده میشود که به این اصل بسیار اساسی توجهی نمیشود به این علت نیست که برای هدایت روابط عمومی قواعد و اصولی نیست، بلکه به خاطر این است که دیگر کسی به این اصول پایبند نیست و هرکس بر اساس منافع شخصی خود، روابط عمومی را آن جور که خود میخواهد تعریف میکند.
بنابراین روابط عمومی شیوهای است برای خدمت به انسانیت و مسایل و اموری که روابط عمومی مسئولیت حل آن را به عهده گرفته است؛ یعنی بخشی از مناسبات اجتماعی و سازمانی و نقشی که در روند توسعه پایدار میتواند ایفا نماید.
حتی روابط عمومی میتواند مسئولیتها و نقشهای دیگری را به عهده گیرد که ممکن است تاکنون مطرح نبوده چون علت فلسفی روابط عمومی خاصیت گسترشی دارد. این مسایل و نقشها و دغدغهها مطلقا جنبه نظری ندارند، بلکه اقداماتی است که تنها با صداقت و عمل و ممارست و شجاعت میسر میشود.
یکی دیگر از مشخصههای فلسفه وجودی روابط عمومی برخورداری از استراتژی (نقشه) و برنامه مشخص و مدون است. متاسفانه نخبگان روابط عمومی در طی شصت سال گذشته آن چنان که انتظار میرفت نتوانستند با تدوین یک استراتژی و برنامه مکتوب و مؤثر به ایفای رسالت حرفهای خود بپردازند. حضور سطحی و بدون امتداد در عرصه امور و فعالیتها و عدم استفاده بهینه از فضاهای خالی و ظرفیتها و پتانسیلها برای پیشبرد اهداف و مطالبات مردم، نشانگر ضعف تئوریک، شکاف معرفتی، نبود روحیه شجاعت و عدم درک ذهنی فلسفه و علت وجودی روابط عمومی است.
اگر نسل جدید بخواهد چون پیشینیان خود، روابط عمومی را پدیدهای تجملی و روزمره تعریف نماید و در عرصه عمل همان شیوه گذشتگان را در پیش گیرد بیشک در روند توسعه پایدار و جلب حسن تفاهم و اعتماد افکار عمومی دچار مشکل خواهد شد.
هیچ گاه نخبگان روابط عمومی یک منشور مشخص و مکتوب حرفهای را مبنای عمل در نظر نگرفتهاند و به همین دلیل در طی سالهای گذشته، نقش تاثیرگذار و چندانی در روند برنامهریزیها و تصمیمگیریها و فرآیند توسعه پایدار نداشتهاند.
سومین مشخصه فلسفه وجودی روابط عمومی، رویکرد به اصول و ارزشهای اخلاقی است. رویکرد روابط عمومی به مساله اخلاق همانا پایبندی یه اصول حرفهای است و احترام به کرامت انسانی، حق حیات توام با حق آزادی، نوع دوستی و پاسداری از منافع عمومی از اصول و ارزشهای اخلاقی روابط عمومی است.
فراسرسیتل (Fraser Seitel)، مدیرعامل پیشین بخش روابط عمومی بانک «چیس مانهاتان» میگوید: جامعه روابط عمومی باید بر اموری پافشاری کند که استانداردهای ارتباطی را رعایت کرده و هیچگاه با استانداردهای غیر حرفهای موافقت نکنند. اگر حرفه روابط عمومی به صورت تجارت درآید و بدون توجه به اصول اخلاقی و وجدانی فقط برای قبول هر نوع مشتری پایهریزی شود، همه ما بازنده خواهیم شد. «سیتل» اخطار میکند که شغل ما گمراه کردن عامه، منحرف کردن و یا مبهم سازی و دروغگویی نیست.
در عین حال ممکن است روابط عمومی به نوعی دچار انحطاط اخلاقی شود و در معرض خطر فروپاشی اخلاق نیز قرار گیرد. متاسفانه اکنون در روابط عمومی ایران دیگر اخلاق وجود ندارد. اهالی شریف روابط عمومی در برابر نقض مکرر و وقیحانه اصول و مسایل حرفهای و استانداردهای شغلی و اخلاقی از خود واکنش و حساسیت نشان نمیدهند و مهر سکوت بر لب زدهاند.
آموزش گوش دادن و اندیشیدن یکی از مشخصههای بارز فلسفه وجودی روابط عمومی است. امروز همه سیستمهای اجتماعی و نهادهای مدنی به علت اهمیت نقشی که دارند در ایجاد و تقویت جنبش اصلاحات و روند توسعه پایدار و موزون سهیم و دخیل هستند. برجسته کردن اهمیت نقش برخی نهادها و سیستمها و کمرنگ کردن اهمیت نقش برخی دیگر از آنها سرشت مشکلات را پیچیده میکند و فرصت تکامل و پیشرفت و تعالی از بین میرود.
آموزش اندیشیدن، شیوهای است که کارگزار روابط عمومی به واسطه آن، علت وجودی رکن هشتم دمکراسی را درک میکند و در موقع ضروری و لازم آن را به کار میبندد. جا دارد که فلسفه وجودی روابط عمومی آموزش داده شود تا همه از اهمیت نقش آن مطلع شوند. روابط عمومی حتی باید در دبیرستانها و دانشکدهها و دانشگاهها در قالب دروس عمومی و اجتماعی آموزش داده شود تا مشخص گردد که روابط عمومی برای کاربرد عینی ایجاد شده است و در خدمت انسان و منافع عمومی قرار دارد.
مشخصه دیگر، نقد روابط عمومی است. نقد روابط عمومی پیوسته باید ادامه داشته باشد. کسی فلسفه رکن هشتم دمکراسی را رد نمیکند. نقد هنر هشتم عمدتا به این دلیل است که اهالی روابط عمومی افعال خود را بیشتر با فلسفه روابط عمومی هماهنگ کنند و این چیزی است که روابط عمومی به آن کاملا نیاز دارد.
در تاریخ روابط عمومی ایران، هیچ دورهای روابط عمومی این چنین گرفتار بحران بیمعنایی نبوده است. این اصل فلسفی و علمی در مورد سایر پدیدههای اجتماعی و دستاوردهای بشری نیز صادق است. روابط عمومی بدون معنا، پیشرفت نمیکند و زنده نمیماند و جریانساز نمیشود. وقتی هنر هشتم به ابزاری برای کسب درآمد و مقام و اعتبار و میز و ثروت تبدیل میشود، معنای خود را از دست میدهد.
به عنوان مثال، مفهوم خانه را در نظر بگیرید. هایدگر در رساله کوچکی در مورد مهندسی میگوید: باید بیش از ساختن خانه ساکن آن شد. آلن ژرار در توضیح و تحلیل این جمله هایدگر می گوید منظور او این است که پیش از ساختن یک خانه، باید اندیشید که خانه چیست، به چه کمک میکند، چگونه ساخته میشود، و چگونه از آن استفاده میشود.
این نیز قلمروی است که در آن صورت خیالی ما را احاطه میکند. از بیست نفر که به تازگی خانه خریدهاند سؤال کنید جهتیابی خانه چیست، شمال کجاست، جنوب کجاست، هیچ کس نمیداند. آنها حتی به آن توجه نمیکنند. این، ساکن شدن قبل از بنا کردن بوده است.
بنابراین «معنایابی» و درک فلسفه وجودی روابط عمومی، مهمترین اصل روابط عمومی است. بدون معنا، روابط عمومی مصداق پیدا نمیکند. پرواضح است امروز اهالی روابط عمومی در ساخت تلخ بیمعنایی، به حقیرترین چیزها دلبستگی پیدا کرده و این درد روابط عمومی امروز جهان است؛ دردی که در افق محافظه کاری، تبلیغات کاذب، عوام نوازی، تحریف حقایق و دادهها درمان نمیشود.
بدون شک تا زمانی که درک و طرز تلقی اهالی روابط عمومی با فلسفه واقعی آن همسو نشود و فرهنگ حرفهای به نواندیشی و شجاعت و پویایی و جسارت در نیامیزد مشکل بتوان کوشش فراگیر و سازندهای را در چارچوب آمال و آرمانهای فلسفی و وجودی روابط عمومی به پیش برد و هاضمه جامعه را برای طرح اندیشههای متفاوت- و حتی مخالف- قوی کرد و بر روی «حکم قیمومیت» خط بطلان کشید.
* رئیس انجمن متخصصان روابط عمومی
نظر شما