گرچه در این روایت و بعضی از روایات دیگر، «فطرت» را به «توحید» تفسیر کردهاند، لکن تمام تعالیم دینی و دستوراتی که برای تربیت انسان از ناحیه وحی به وسیله پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) رسیده است، ریشه در فطرت و ذات انسان دارد.
در قرآن کریم از تربیت دینی و پرورش روح و روان انسان تعبیر به تزکیه شده است:چنانکه از میان خود شما پیامبری برانگیختیم که آیات ما را برای شما تلاوت کند و نفوس شما را از پلیدی و آلودگی جهل و شرک پاک و منزه کند و به شما تعلیم شریعت و حکمت دهد و هرچه را نمیدانید به شما یاد دهد.مطلب حاضر به بیان لزوم تربیت و ویژگیهای مربیان از دیدگاه امام علی(ع) میپردازد.
امام علی(ع) درباره تربیت میفرماید: کسی که خود را در مقام پیشوایی و امامت قرار میدهد، باید پیش از آن که به تعلیم دیگران بپردازد، به تعلیم خویش پردازد. باید تادیب او به معلمش پیش از تادیب او به زبانش باشد. کسی که معلم و ادبکننده خویش است، به احترام سزاوارتر است از کسی که معلم و مربی دیگران است.
امام (ع) در این کلام 2 مطلب اساسی را در موضوع «تربیت» بیان فرمودهاند: اول: مربی و معلم باید قبلا خودش دانشآموخته و تربیت شده باشد، آنگاه مربی و معلم دیگران شود. سخن گفتن، خطابه و وعظ بدون آگاهی به جز انحراف و گمراهی نتیجهای ندارد. دوم: مربی باید با عمل خود دیگران را تربیت و هدایت کند. گفتار بدون عمل نه تنها موجب هدایت نمیشود، بلکه گاهی ممکن است موجب سلب اعتماد و گمراهی شخص شود.
قرآن کریم میفرماید: اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون: چگونه شما که مردم را به نیکی دستور میدهید، خود را فراموش میکنید، در صورتی که کتاب خدا را میخوانید، چرا در آن اندیشه نمیکنید؟
امام صادق(ع) میفرمایند: اگر عالم به علم خویش عمل نکند، پند و اندرزش در دلهای شنوندگان فرو نمیرود، همانگونه که باران در سنگ صاف فرو نمیرود.
انسانهای شایسته رهبری چه کسانی هستند؟
در مسیر تربیت انسانها به کسانی میتوان اعتماد کرد و آنها را جلودار و مربی قرار داد که تحت تربیت ربالعالمین به مدارج عالی انسانیت رسیده باشند. تنها چنین افرادی میتوانند کاروان انسانیت را به مقصد نهایی برسانند.
امام عی(ع) در نامهای میگوید: «دست بر دار از کسانی که فریب دنیا را خورده و از راه راست منحرف شدهاند و این چه مقایسه غلطی است که بین آنها که گمراهان و منحرفان از حقند و بین من مینمایی، به درستی که ما پرورشیافتگان خدای خود هستیم و مردم پرورش یافتگان ما.»
از این رو، تنها پیامبر(ص) و جانشینان برحق آن حضرت، یعنی امامان معصوم(ع) شایستگی رهبری مردم را دارند و میتوانند کشتی انسانیت را به ساحل نجات برسانند، زیرا آنها تحت پرورش و تربیت و حمایت خاص ربالعالمین هستند.
وظیفه حاکم اسلامی در تعلیم و تربیت
امام علی(ع) در این باره میفرمایند: اما حق من بر شما آن است که از خیرخواهی شما دریغ نورزم و بیتالمال شما را در راه شما صرف کنم و شما را تعلیم دهم، تا از جهل و نادانی نجات یابید و تربیتتان کنم تا آداب را فراگیرید.حاکم اسلامی علاوه بر این که مسئول امر معاش و زندگی و اقتصاد جامعه است، متصدی 2 امر مهم و اصلی دیگر نیز هست که عبارت است از تعلیم و تربیت.
به دیگر سخن، والی هم متصدی امر حیات محسوس و هم متصدی امر حیات معقول جامعه است. هم باید در تامین رفاه زندگی مادی مردم تلاش نماید و هم باید آنها را در مسیر سعادت ابدی راهنمایی کند.زمامدار جامعه اسلامی نباید تنها با آموزش محض، ذهن مردم را با مفاهیم خشک پر کند و درصدد سازندگی روحی آنها نباشد، بلکه علاوه بر آن، تعلیم و تربیت هم لازم است.
مربی الهی
امام علی (ع) در بخشی از یک خطبه طولانی میفرماید: ایهاالناس استصبحوا من شعله مصباح واعظ متعظ وامتاحوا من صفو عین قدر وقت من الکدر.لیس علی الامام ما حمل من امر ربه: ابلاغ فی الموعظه، والاجتهاد فیالنصیحه، والاحیاء للسنه، و اقامه الحدود علی مستحقیها، واصدار السهمان علی اهلها فبادروالعلم من قبل تصویح نبته و من قبل ان تشغلوا بانفسکم عن مستثار العلم من عند اهله و انهوا عن ا لمنکر و تناهوا عنه فانما امرتهم بالنهی بعدالتناهی: « ای مردم! چراغ دل را از شعله گفتار گویندگان با عمل روشن سازید و ظرفهای خویش را از آب زلال چشمههایی که از آلودگی پاک است پر کنید.
امام غیر از آنچه ازطرف خدا مامور است، وظیفهای ندارد. امام وظیفه دارد: 1- با پند و اندرز فرمان خدا را ابلاغ نماید 2- در خیرخواهی مردم کوشش نماید 3- سنت خدا را احیا کند 4- بر مستحقان کیفر اقامه حدود نماید 5- حق مظلومان را به آنان برگرداند.
در فراگیری دانش بکوشید پیش از آن که درخت آن بخشکد و پیش از آن که به خود مشغول شوید، از معدن علم، دانش استخراج کنید. مردم را از منکر بازدارید و خود هم مرتکب نشوید، زیرا شما موظفید اول خود مرتکب گناه نشوید، آنگاه مردم را ازآن نهی کنید. شرح مطالب این بخش از خطبه در3 عنوان ارائه میشود:
چه کسی راهنماست؟
« ایهاالناس استصبحوا» تنها کسانی صلاحیت رهبری فکری جامعه را دارند که اولا: عالم عامل باشند و ثانیا از هرگونه آلودگی پاک و منزه باشند و دانش آنها نیز صحیح و از منبع وحی باشد. چنین رهبرانی منحصر به پیشوایان دین هستند که از طرف خداوند منصوب شدهاند یعنی پیامبران و امامان معصوم(ع) .امام(ع) این دو شرط را این گونه بیان فرمودهاند:
1 - واعظ پندشنو 2 - چشمه هایی که از آلودگی پاک است. قرآن کریم میفرماید: یا ایها النبی انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا. وداعیا الیالله باذنه و سراجاً منیرا: ای رسول! ما تو را به رسالت فرستادیم تا بر نیک و بدخلق گواه باشی و خوبان را به رحمت الهی مژده دهی و بدان را از عذاب خدا بترسانی و به اذن حق، مردم را به سوی خدا دعوت کنی و چراغ فروزان باشی.
« من شعله مصباح»: همان گونه که شعله چراغ روشنی میدهد و انسان را از تاریکی بیرون میآورد، امام نیز با نور و روشنایی خود مردم را از تاریکیهای جهل و نادانی و شرک و آلودگیها بیرون میآورد و راه راست را به آنها ارائه مینماید.
«واعظ متعظ» اشاره است به امام(ع) و جانشینان آن حضرت که خودشان به پند و اندرزهایی که به مردم میدهند، عمل کردهاند.
« وامتاحوا من صفو عین قد روقت من الکدر.» همان گونه که آب آلوده به جسم انسان زیان میرساند، سفارشها و فرمانهای انحرافی همراه با ناخالصیها موجب انحطاط روحی میشود. همان طوری که نسخه غلط و نامناسب طبیب غیرحاذق باعث شدت مرض و ایجاد امراض دیگر است، نسخه اشتباه برای روح و روان انسان، شدت مرض و ایجاد امراض دیگر را در پی دارد.
با این تفاوت که اهمیت امراض روحی بیش از امراض جسمی است، زیرادفع امراض جسمی برای بقای حیات محدود مادی و دفع امراض روحی برای حیات ادبی است. از این رو علی(ع) وظایف امام و حاکم اسلامی را این گونه برمیشمارد:
1 - با پند و اندرز فرمان خدا را اعلام کردن
2 - در خیرخواهی مردم کوشش کردن
3 - احیای سنت و رفتار بر طبق روش پیامبر(ص)
4 - اقامه حدود بر آن کس که مستحق کیفر است
5 - و از بیتالمال سهم و نصیب را به اهلش رساندن.
حضرت علی(ع) پس از آنکه ویژگی های حاکم اسلامی را ترسیم کردند مردم را به الگوبرداری از وی تشویق میکنند:پس هرچه زودتر به سراغ پیشوای حقیقی خود رفته، از او کسب دانش و معرفت کنید، قبل از این که فرصت از دست شما برود و امام دربین شما نباشد. قبل از آن که خود را به نغمههای باطل مشغول سازید، از معدن علم و دانش کسب فضیلت کنید.
قبل از این که گرفتار مربیان و علمای بد شوید در پی مربیان الهی باشید. در جای دیگر میفرمایند: مردم را از منکر بازدارید و خود نیز مرتکب منکر نشوید، زیرا شما هم خود باید تارک منکر باشید و هم دیگران را نهی کنید.
راه رهایی از سرگردانی
امام علی(ع)در یکی از خطبه های خویش می فرمایند: این روشهای گمراهکننده شما را به کجا میکشاند؟ تاریکیها و ظلمتها تا کی شما را متحیر میسازد؟ دروغپردازیها تا کی شما را میفریبد؟ از کجا در شما نفوذ میکنند و چگونه شما را اغفال میکنند؟ برای هر سرآمدی نوشتهای و برای هر غیبتی بازگشتی است.
به سخن مربی الهی خویش گوش فرا دهید و دلهای خود را به پیشگاه او حاضر سازید و هنگامی که به خاطر احساس خطر فریاد میکشد، بیدار شوید. فرمانده شما صادقانه سخن میگوید، افکار خود را جمع و محتویات ذهن خویش را برای نجات شما آماده ساخته است. حقایق را برای شما به خوبی شکافته، همانند مهرههایی که برای شناسایی، درونشان را میشکافند و حقیقت را همچون شیره درختی که از بدنه آن جدا میکنند، برای شما ساخته است.
امام علی(ع) به خوبی میداند که مسلکهای گمراهکننده بنی امیه مردم را به چه پرتگاهی میاندازد و علت این فریفتهشدن و سقوط را نیز میداند، لذا استفهاماتی که در این کلام آمده، بر سبیل تقریع است، نه استفهام حقیقی.
سپس میفرمایند:« به سخن مربی الهی خویش گوش فرا دهید، آن هم نه با گوش سر، بلکه با گوش دل، یعنی فقط با اجسادتان در محضر مربی الهی خویش نباشید، بلکه باید حضور قلب داشته باشید و گوش به زنگ باشید، هرگاه اعلام خطر میکند، از خواب غفلت بیدار شوید.»
کلمه ربانیکم در خطبه اشاره به خود حضرت است، یعنی دیگران شما را به ضلالت و گمراهی میکشانند، پس به سخن مربی الهی خویش گوش فرا دهید، زیرا او معلم و مربی مسئول و متعهدی است که با شما صادقانه سخن میگوید. درست برعکس ارباب سویی که به جز حیله و نیرنگ حربه دیگری ندارد. مربی الهی شما با آگاهی تمام از راه هدایت و سعادت، خود را وقف شما کرده و حقیقت را برای شما به خوبی واضح و آشکار میسازد.
جامعهای که به سخن مربی الهی خویش گوش فرا ندهد و تسلیم اوامر او نباشد، گرفتار ارباب سوء میشود: به خدا سوگند! بنى امیه بعد از من زمامداران بدى خواهند بود. آنها همچون شتر بدخویىهستند که صاحب خود را دندان مىگیرد و با دستش بر سر او مىکوبد و با پا وى را دور مىکند و ازشیر خود منع مىنماید.
همواره با شما به سختى رفتار کنند، جز کسانى که برایشان سودى داشتهباشند یا لااقل ضررى به آنها نرسانند. شکنجههاى آنان بر شما طولانى خواهد شد، تا آن جا کهپیروزى شما بر آنها به آسانى میسر نخواهد بود، مثل پیروزى بردگان بر مالک خویش یا پیروزى تابعبر پیشواى خویش. فتنههاى آنها پىدرپى با قیافههاى زشت و ترسناک بر شما فرو مىبارند، نهراهنمایى در آن خواهد بود و نه پرچم نجاتى در لابهلاى آن به چشم مىخورد و ما اهل بیت در آنزمان رهبرى شما را به عهده نخواهیم داشت.