متولد 1366 است. با اينكه در خانوادهاش همه تحصيلكرده بودند و پدر و مادرش هم فرهنگي اما او بچهاي بازيگوش و شيطان بود كه نه تنها خانواده بلكه مدير مدرسه و معلمانش را هم عاصي كرده بود.
« واقعا معلمها از دستم عاصي شده بودند. حتي يكي از معلمهايم يك بار به من گفت بايد قبولي در اين درس را فراموش كني.»
اينها حرفهايي است كه مصطفي شاملويي برايمان تعريف ميكند. آقا مصطفي ميگويد تا حالا در كارنامه و معدلش رنگ نمرهي 20 را حتي در كلاس اول ابتدايي نديده است.
«اولين باري كه نمرهي پايين گرفتم كلاس چهارم بودم كه در درس رياضي نمرهي 8 گرفتم. اول راهنمايي در درس جغرافي 7 گرفتم، دوم و سوم راهنمايي درسهاي رياضي و زبان انگليسي را تجديد آوردم و در شهريورماه به سختي قبول شدم.
حتي اول دبيرستان كه سالي حساس براي دانش آموزان به خاطر انتخاب رشتهي تحصيلي است 9 تا از درسهايم را تجديد آوردم و با زور و زحمت و كمك معلمان! موفق شدم در شهريورماه نمرهي قبولي در اين درسها را بگيرم. خلاصه سرتان را درد نياورم ديپلمم را به زور و فشار خانواده گرفتم.»
- از روي لجبازي مخترع شدم!
«همانطور كه گفتم، درسم خوب نبود. براي همين رشتهي الكترونيك، گرايش تعمير تلويزيونهاي رنگي را براي ادامهي تحصيل انتخاب كردم. در كلاس 15 نفري ما فقط 3 نفر به درس و يادگرفتن مباحث علاقه نشان ميدادند و بقيهي بچهها مدام در حال فرار كردن از مدرسه يا پيچاندن كلاسها بودند.»
آقاي شاملويي اتفاقي كه باعث شد مسير زندگياش عوض شود را اين طور برايمان تعريف ميكند. «سال سوم هنرستان بودم كه به خاطر شيطنتها و درس نخواندن هايم از من خواستند تا پدرم را به مدرسه بياورم. يكي از همكلاسيهايم مرا مسخره ميكرد و ميگفت تو تنبل هستي و به هيچ جا نميرسي.
اولين بار بود كه احساس كردم ظرفيتهاي وجودي من بيشتر از اين حرفهاست. از طرفي پدرم هم به خاطر حضور در مدرسه ناراحت بود و مرا نصيحت ميكرد.
اين شد كه تصميم گرفتم كاري كنم تا تواناييهايم را به خانواده و دوستانم نشان بدهم.»يكي از دوستان آقا مصطفي ميخواست براي شروع كارش يك گلخانه تاسيس كند و براي اين كار نياز به وام داشت اما وامي كه جهاد كشاورزي ميداد فقط به طرحهاي جديد و نو تعلق ميگرفت.
«وقتي دوستم اين موضوع را با من مطرح كرد كمي فكر كردم و به اين نتيجه رسيدم كه سيستم آبياري گلخانهاي را عوض كنيم. يعني به جاي اينكه گلخانه در كف و در يك طبقه باشد آن را چند طبقهاي كنيم.
به اين ترتيب آب بعد از نفوذ در خاكها و گرفتن املاح خاك به جاي اينكه هدر برود به طبقهي زيرين ميرفت و ويتامينها و املاح معدني كه از خاكهاي طبقهي بالاتر گرفته بود را به تمام گلخانه انتقال ميداد.»
- ثبت اولين اختراع
شيطنتها و درس نخواندنهاي مصطفي در مدرسه باعث شده بود تا هيچكس به او و طرحي كه دارد اعتماد نكند. با اين حال يكي از معلمهاي آقا مصطفي به نام آقاي رنجبر هميشه هواي او را داشت و از طرحها و برنامههايش استقبال ميكرد. «آقاي رنجبر هميشه هوايم را داشت و به من اميدواري ميداد.
دبير جشنوارهي خوارزمي بود و به محض اينكه طرحم را به او گفتم استقبال كرد و براي ثبت اين طرح به عنوان اختراع كمك زيادي به من كرد. بعد از آن همه چيز را كنار گذاشتم و چسبيدم به خواندن مقالات علمي ، تحقيقي و پژوهشي.»
آقا مصطفي تيتر مقالات علمي را ميخواند، ايدههايي كه در ذهنش شكل ميگرفت را يادداشت ميكرد، با عمويش كه فوق ليسانس الكترونيك داشت مشورت ميكرد و شروع ميكرد به اجراي ايدهاش.
«بعد از آن به دانشگاه رفتم و دو اختراع ديگر هم ثبت كردم. يك طرح سنسور و يك تصفيهكنندهي آب. بعد از آن هم زمينهي اختراعاتم را تغيير دادم و شروع كردم به تحقيق و اختراع كردن در زمينههاي شيمي و مكانيك.»
- خودروي سهگانه سوز و اگزوز بي صدا
«يكي از طرحهايم طراحي موتور خودروي سه گانه سوز بود. موتوري كه تلفيقي از موتور بنز و بيام دبليو است يعني اگر در جاده باشيد و موتورتان ياتاقان بزند فقط نصف موتور از كار ميافتد و نصف ديگر وظايفي را كه بايد قسمت ديگر موتور خودرو انجام دهد حمايت ميكند.»
طرح ديگري كه آقا مصطفي آن را به ثبت رسانده اگزوز بي صدا براي ماشينهاي سنگين است. يعني اگر اين اگزوزها روي ماشينهاي سنگين نصب شوند ديگر صداهاي گوشخراشي كه در حال حاضر اين اگزوزها دارند را نميشنويم.
«وقتي به دانشگاه رفتم بيش از 20 اثر را در سازمان ثبت اختراع به ثبت رسانده بودم. با اين حال بعد از مدرك كارداني تصميم گرفتم به سربازي بروم. البته اين را هم بگويم كه مدرك كاردانيام دست كمي از مدرسه نداشت. براي گرفتن كارداني 8 ترم درس خواندم كه 7ترمش را مشروط شدم! با اين حال بعد از 4سال و با معدل 12 و يك صدم موفق شدم مدركم را بگيرم.»
با اين حال آقاي مخترع در سربازي هم بيكار ننشست. به دنبال تحقيق و مطالعه بود تا بتواند طرح و ايدهاي نو بدهد و آن را به عنوان اختراع ثبت كند.
«در دو سالي كه خدمت كردم بيش از 100 اختراع به ثبت رساندم. يكي از آنها مدل تصفيهي آب بود كه با استفاده از تي بگ چاي و فناوري نانو آن را درست كردم و در جشنوارهي ايپاس (پليس امنيت) اول شد. يك ماشين كنترلي كوچك داشتم.
چراغ هايش را باز كردم و به جاي آن ميكروفن ضبط صدا كار گذاشتم. جلوپنجرهي ماشين را باز كردم و موتورهاي مخصوصي را براي پرت كردن ميكروفن در آن كار گذاشتم.
اين ماشينها براي زماني كه در پاساژها و مغازهها دزدي ميشود به كار ميآيند. از راه دور كنترل ميشوند و به راحتي ميشود آنها را به جلوي مغازه يا پاساژ هدايت كرد و ميكروفن را به داخل آن مغازه يا پاساژ پرتاب كرد تا از صحنههاي حادثه فيلمبرداري كرده و صداها را ضبط كند.»
- كلاس ميگذارم!
جالب است بدانيد آقا مصطفي در زمان سربازي برگزاري كلاسهاي خلاقيت و تكنولوژي فكر را شروع كرد و حالا در اين زمينه، حرف اول را ميزند، طوري كه از دانشگاههاي بزرگ دنيا براي او دعوتنامه ميفرستند تا در رابطه با اين موضوع براي آنها سمينار برگزار كند.
آقاي مخترع براي ثبت اختراعاتش ركوردهاي جالبي دارد. به عنوان مثال او بارها موفق شده تا در يك روز 10 اختراع داشته باشد و همگي آنها را در سازمان ثبت اختراعات به نام خودش ثبت كند.
يكي ديگر از تواناييهاي آقا مصطفي اين است كه در يك ساعت ميتواند 3 اختراع داشته باشد. اختراعاتي كه هيچكدامشان الگو و نمونهي قبلي ندارد و همگي آنها ايدهي ذهني خودش است. «بعضي از افراد اختراعاتشان ايدهاي از گوگل پترن يا طرحهاي گوگل است.
اگر بخواهيد اختراعتان ثبت شود بايد قسمتهاي مشابه را از گوگل پترن ترجمه كنيد و به سازمان ثبت اختراعات بدهيد. هيچكدام از اختراعاتي كه تا به حال انجام دادهام از گوگل پترن نبوده و همگي آنها طرحها و ايدههايي است كه به ذهن خودم رسيده است.»
- مدال طلاي مسابقات اختراعات جهاني
حالا آقاي مخترع مدرك كارشناسي الكترونيك و كارشناسي ارشد در رشتهي هوا فضا را به دعوت دانشگاه آريزوناي آمريكا از اين دانشگاه دريافت كرده است و يكي از مخترعين نابغهي جهاني محسوب ميشود.
«در مسابقات توليد علم iENA كه در سال 2013 در آلمان برگزار شد مدال طلاي مسابقات اختراعات جهاني را با اختراع خنثي ساز بمبهاي مغناطيسي از آن خودم كردم.» خنثي ساز بمبهاي مغناطيسي مبدل كليدي امواج ماهوارهاي به انرژيهاي قابل مصرف با ذخيره سازي نانو الكترونيك است.
اختراعي كه باعث شد تا كشورهاي زيادي از جمله روسيه، آلمان، كانادا و... به خاطر اين اختراع به آقا مصطفي ديپلم افتخاري ثبت اختراع كشورشان را بدهند.
«يكي از دوستانم مكاتبات لازم را انجام داده تا با حضور نمايندگان گينس در يك ساعت 3 اختراع جديد داشته باشم. اختراعاتي كه در گوگل پترن درج نشده باشند.
فعلا تنها چيزي كه مانع اين كار شده مقدار بالاي مبلغي است كه بايد براي اين كار بپردازم چرا كه ثبت اين ركورد در گينس چيزي نزديك به 30 ميليون تومان برايم آب ميخورد.
با اين حال اگر لطف خدا شامل حالم بشود تا قبل از خرداد 95 افتخار ثبت اين ركورد در گينس را براي مردم كشورم به ارمغان ميآورم.»
منبع: همشهري سرنخ
نظر شما