ساعت 7:45صبح 27اسفند سال گذشته پسر22سالهاي با كلانتري 111هفت چنار تماس گرفت و با صدايي لرزان خبر از قتل مادرش داد. مأموران پس از حضور در محل ماجرا را به قاضي سعيد احمدبيگي، بازپرس ويژه قتل تهران مخابره كردند و تحقيقات در اين پرونده شروع شد. محل جنايت آپارتماني در خيابان هفت چنار بود.
تيم تحقيق به محض حضور در آنجا با خانهاي بههم ريخته روبهرو شدند كه نشان از درگيري پيش از جنايت داشت. از سويي روي ميز پر بود از جعبه قرصهاي خالي كه اين موضوع مرموز بهنظر ميرسيد. كارآگاهان در سالن پذيرايي با جسد زني 41ساله روبهرو شدند. هر چند روي دستان او آثار ضربات چاقو ديده ميشد اما كارشناس پزشكي قانوني علت اصلي مرگ را خفگي ناشي از انسداد شريان اصلي تنفسي اعلام كرد. پسر اين زن نخستين كسي بود كه با جسد مادرش در خانه روبهرو شده و موضوع را به پليس اطلاع داده بود.
او كه از قتل مادرش شوكه شده بود به كارآگاهان گفت: چند روز قبل پدر و مادرم بر سر مسائلي با هم درگير شدند و مادرم از خانه قهر كرد. ديشب(26اسفند ماه) مادرم با وساطت خواهر و خالهام به خانه برگشت. آن شب من براي آنكه پدر و مادرم راحتتر با هم صحبت كرده و آشتي كنند آنها را تنها گذاشتم و به خانه خواهرم رفتم. حدود ساعت 6صبح امروز زماني كه در خانه خواهرم بودم موبايلم زنگ خورد. پدرم بود. اضطراب داشت و بريده بريده حرف ميزد.
او گفت كه ديشب با مادرم درگير شده و او را كشته است. پدرم از من خواست به خانه بروم تا جسد مادرم روي زمين نماند. اين را كه شنيدم شوكه شدم، باورم نميشد كه ماجرا به اينجا ختم شود. فورا خود را به خانه رساندم و با جسد مادرم كه كف سالن افتاده بود روبهرو شدم. روي شكم مادرم نامهاي بود كه پدرم آن را خطاب به من نوشته بود. متن نامه اين بود: «اين روزها مادرت اصلا اهميتي به من نميدهد و مدام درحال چت با گوشي موبايلش است، من هم عصبي شدم و در درگيري او را كشتم.»
- من همسرم را كشتهام
مرد 41ساله پس از قتل و نوشتن نامه به پسرش، فرار كرده بود. در چنين شرايطي قاضي دستور انتقال جسد به پزشكي قانوني را صادر كرد و تيمي از كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي مأمور رسيدگي به اين پرونده شدند. درحاليكه پليس در تعقيب قاتل فراري بود، ظهر15فروردين امسال، وي به اداره دهم پليس آگاهي رفت و خود را تسليم كرد.
مرد همسركش ديروز براي انجام تحقيقات به شعبه هفتم دادسراي جنايي تهران منتقل شد و پيش روي قاضي سعيد احمدبيگي قرار گرفت. او اقرار كرد كه در درگيري همسرش را به قتل رسانده و پشيمان است. پس از اعترافات او، براي وي قرار بازداشت صادر شد و متهم در اختيار اداره آگاهي قرار گرفت. به گفته سرهنگ حاجيزاده، معاون مبارزه با جرائم جنايي پليس آگاهي تهران، تحقيقات تكميلي درخصوص اين پرونده ادامه دارد.
- گفتوگو با متهم
از اينكه همسرش را به قتل رسانده پشيمان است و مدام ميگويد كه عذاب وجدان دارد. او در گفتوگو با همشهري از جزئيات جنايت ميگويد.
- انگيزهات از جنايت چه بود؟
همسرم مدتي بود كه به تلگرام اعتياد پيدا كرده بود و مدام سرش توي گوشياش بود. اصلا به من و زندگيمان اهميتي نميداد. هرچند ما پيش از اين زندگي خوب و عاشقانهاي داشتيم اما تلگرام همهچيز را خراب كرد.
- به همين دليل دست به جنايت زدي؟
24اسفند بود درست 2روز قبل از قتل. با همسرم مشغول صحبت شدم اما او در حال چت كردن با گوشي بود. از بس در گروه و كانالهاي مختلف عضو شده بود فرصت نميكرد حتي جواب مرا بدهد. از او خواستم چاي بريزد اما باز اهميتي نداد. سراغ غذا را گرفتم اما جوابي نشنيدم.
حسابي سرش گرم بود. آنجا بود كه عصباني شدم، گوشي را از دستش گرفتم و به زمين پرت كردم. همين آغاز درگيري ما بود. پسرم اما وساطت كرد تا به دعواي ما پايان دهد اما هردو عصباني بوديم. به او گفتم بايد از همه گروهها خارج شود اما او مخالفت كرد و دعواي ما شديدتر شد. آن شب پسرم، مادرم را با خود به خانه مادربزرگش برد.هردو با هم قهر بوديم تا اينكه با وساطت خواهر زن، دختر و دامادم و پسرم تصميم به آشتي گرفتيم اما روز حادثه باز با هم درگير شديم كه دعواي ما در نهايت با قتل همسرم خاتمه يافت.
- از شب حادثه بگو.
شب 26اسفند همسرم به خانه آمد، ميخواستيم با هم صحبت كنيم و همسرم از پسرمان خواست تا به خانه دخترم برود. او هم رفت تا ما بهاصطلاح با هم آشتي كنيم اما چه آشتيكناني، باز دعوايمان شد. او پرستار يك زوج سالخورده بود، از او خواستم كه ديگر به سركار نرود اما قبول نكرد.
ديگر به حرفهاي من اهميتي نميداد. درحاليكه بهشدت عصبي بودم هرچه قرص داشتم داخل ليوان آب حل كردم و از او خواستم تا با هم آن را بنوشيم و به زندگيمان پايان دهيم. اما او قبول نكرد و قسمتي از آب ليوان روي لباسش ريخت.من كه بهشدت عصبي بودم يك چاقوي ميوهخوري برداشتم و چند ضربه بهدست چپش زدم.
پس از آن او به سمت اتاق رفت و جورابي برداشت. آن را دور گردنش پيچيد و ميخواست به زندگياش پايان دهد اما من آنقدر در آن شرايط عصبي بودم كه به سمتش رفتم و جوراب را آنقدر فشار دادم تا جانش را گرفتم. وقتي بهخود آمدم خيلي ناراحت شدم، نامهاي براي پسرم نوشتم و كنار جسد گذاشتم.
- در اين مدت كجا پنهان شده بودي؟
بعد از قتل به قزوين رفتم و چند شب در گاراژ يكي از دوستانم خوابيدم. بعد به تهران آمدم و به محل كارم كه در ايام عيد تعطيل بود و من كليدش را داشتم رفتم و چند شب هم آنجا خوابيدم. پس از آن به شهرستان قم رفتم و ديگر از آوارگي و فرار خسته شدم. از سويي عذاب وجدان هم لحظهاي رهايم نميكرد و همين باعث شد كه خودم را معرفي كنم.
- شغلت چيست؟
در بخش خدمات يك اداره دولتي كار ميكنم.با اينكه وضع مالي آنچناني نداشتم اما زندگيام بد نبود. به تازگي با كمك همسرم خانه خريده بوديم. قبل از آن زندگي عاشقانهاي داشتيم بهطوري كه همه اطرافيان و بستگان به رابطه عاشقانه من و همسرم حسادت ميكردند. نميدانم چرا اينطور شد. خودم هم بهشدت از كاري كه كردم پشيمانم و عذاب وجدان دارم اما واقعا در آن شرايط از خود بيخود شده و خيلي عصبي بودم.
نظر شما