اوایل مهرماه، همزمان میشود با شروع تبلیغات مؤسسات آمادگی کنکور و درست در این روزهاست که هی پشت سر هم رتبههای برتر کنکور سال قبل را میبینیم که برای مؤسسهای تبلیغ میکنند؛ از شرکت در کنکورهای آزمایشی آن مؤسسه بگیر تا استفاده از کتابها و جزواتشان.
تا حالا با خودتان فکر کردهاید که این مؤسسات چطور رتبههای برتر را راضی میکنند که بیایند جلوی دوربین؟ اصلا آیا قراردادی بینشان وجود دارد و آنها با رضایت این کار را میکنند یا خیر؟ به هر حال این روزها که بازارگرمی کلاسهای کنکور به اوج رسیده، کافی است 5 دقیقه تلویزیونتان را روشن کنید تا متوجه این موضوع بشوید.
تلویزیون روشن است و داریم سریالهای ماه رمضان را نگاه میکنیم که یکهو تبلیغ شروع میشود؛ «شهرام رحیمی هستم، من با خواندن کتابهای... و.... توانستم فلان درس را در کنکور 100 درصد بزنم». پشت بندش نوبت تبلیغ یک مؤسسه مشهور دیگر است؛ «من شهرام رحیمی هستم، رتبه یک تجربی.
من یک سال از آزمونهای کانون فرهنگی آموزش استفاده کردم». شهرام رحیمی اهل سنندج است و الان دانشجوی ترم یک پزشکی دانشگاه تهران. او در کنکور86 رتبه یک کنکور تجربی را به دست آورده؛ «اولین باری که خودم را توی تلویزیون دیدم خیلی تعجب کردم چون تبلیغ قلمچی و گاج پشت سر هم پخش شد و من در هر دو تایش بودم!».
رحیمی از اتفاقات بعد از کنکور میگوید؛ وقتی که این 2 مؤسسه سراغش آمدند؛ «قلمچی روزهای 30 و 31شهریور و اول مهر جشنی برگزار کرد که همه یکرقمیهای کشور در آن حضور داشتند.
آنجا، هم با ما مصاحبه کردند، هم کلی عکس گرفتند و من فکر نمیکردم این مصاحبهها قرار است بعدا از تلویزیون پخش شود؛ یعنی آن موقع من چیزی نپرسیدم آنها هم چیزی نگفتند». این مسئله برای بچههایی که رتبه اول بقیه رشتهها را کسب کرده بودند هم اتفاق افتاده؛ «یک سری عکس و فیلم از ما گرفتند، کسی هم نپرسید که رضایت دارید یا نه.
ولی خب، چون سالهای قبل هم این کار را کرده بودند میشد حدس زد که این تصاویر را برای چی میخواهند». نوید نادری - رتبه یک ریاضی امسال- آنطوری که لهجه و پیش شماره تلفناش نشان میدهد، از بچههای مازندران است.
نوید میگوید این اتفاق خیلی برایش مهم نیست چون بالاخره او 3 سال از آزمونهای قلمچی استفاده کرده. نظر شهرام اما کمی متفاوت است؛ «بعد از اینکه تبلیغ پخش شد یک مقدار پیگیری کردم که ببینم چرا این کار را کردهاند ولی بعد یکی از دوستانم یادآوری کرد که یکی از موارد فرم ثبتنام قلمچی این بوده که مؤسسه میتواند از فیلم و عکس ما هر جا که میخواهد استفاده کند. برای همین هم دیگر دنبالش را نگرفتم».
چه مهم است پول یا بیپول؟
و اما داستان گاج. این مؤسسه کمی متفاوتتر و شاید بشود گفت حرفهایتر وارد عمل شده. «رتبه یکها را دعوت کردند و بعد از اینکه کمی بحث کردیم، گفتند اگر دوست دارید در تبلیغات ما شرکت کنید. حتی قول دادند فیلم را بعد از ضبط نشانمان بدهند که اگر نخواستیم پخش نشود. بعد هم ما یک رضایتنامه پر کردیم و رفتیم جلوی دوربین.»
اینها را نوید نادری میگوید؛ رتبه یکی که به سختی میشود از او درباره جزئیات جریان حرف کشید. شهرام رحیمی اما اینجا هم به کمک میآید؛ «من و نفر اول ریاضی رفتیم توی دفترشان و نشستیم، قراردادی تهیه شد با این مضمون که فقط کتابهایی را که خواندهایم تبلیغ کنیم. مثلا من زیستشناسی این مؤسسه را نخوانده بودم، توی تبلیغ هم نگفتم. راستی، قراردادی که امضا کردیم، هم برای تبلیغ در تلویزیون بود و هم در روزنامه».
بچهها کمی با اکراه درباره قول و قرارهایشان با این مؤسسات حرف میزنند اما اینطوری که میشود از حرفهایشان فهمید، چندان از اتفاقی که افتاده ناراضی نیستند. رحیمی میگوید آنها از قلمچی بابت پخش آن تبلیغ پولی نگرفتهاند.
این را نادری هم تایید میکند. او البته یادآوری میکند که این مؤسسه 3 روز برایشان در هتلهای معروف تهران جشن گرفته و بعد هم 2 تا سکه بهشان جایزه داده است. هر دو نفر در عین حال میگویند که مؤسسه گاج بابت ضبط و پخش تبلیغ تلویزیونی، 4میلیون تومان به شان پول داده است و البته یک سکه تمام!
چنین کردند گذشتگان
سالهای گذشته هم از این اتفاقها میافتاد. اگر باز هم بخواهیم روی 2 مؤسسه مطرح این روزها زوم کنیم، میبینیم که قلمچی تقریبا هر سال همین برنامه را برای رتبههای برتر اجرا میکند. گاج اما در طول این چند سال کمی متفاوت عمل کرده.
آنها پارسال قول داده بودند که به رتبه یکهای هر رشته یک 206 جایزه بدهند که دادند؛ هر چند که امسال دیگر خبری از 206 نبود. از میان کنکوریهای 85 میشود ساحل رمضانی - رتبه یک انسانی - را پیدا کرد. او درباره عکسالعمل مؤسسات بعد از اعلام نتایج میگوید: «بعد از کنکور چون من در 2 آزمون قلمچی شرکت کرده بودم، اسمام را در روزنامه و تلویزیون اعلام کردند.
آنها تقریبا از من اجازه گرفته بودند. البته ما از نظر قانونی حق داشتیم اعتراض کنیم ولی نکردیم چون عرف جامعه این است». او توضیح میدهد که نه برای این تبلیغ و نه برای تبلیغ گاج هیچ پولی نگرفته؛ «اینکه میگویند این مؤسسات پیشنهاد چند میلیون تومانی میدهند به نظر من بیخود است. شاید هم من راه استفادهاش را بلد نبودهام».
آناهیتا قزوینی هم رتبه یک کنکور هنر 85 است. او جزو کسانی است که کاملا از حضور در این تبلیغات رضایت دارند؛ «یک مؤسسهای بود که من از کلاسهایش استفاده میکردم. آنها از من اجازه گرفتند و تبلیغ را چاپ کردند. من هم هیچ پولی ازشان نخواستم چون در طول سال از هیچ مشاورهای برایم دریغ نکرده بودند».
و باز هم درباره گاج؛ «آنها گفتند اگر کتابهای ما را خواندهاید و تمایل دارید، بیایید تبلیغ کتابها را بکنید و از رابطهای که با کتابهای ما داشتهاید بگویید. آنها یک جمله پیشنهادی میگفتند ولی هر کس میتوانست جمله خودش را بگوید. رودربایستی که نداشتیم، کسانی که مخالف بودند کلا جملهای نگفتند».
عذاب وجدان؟ چرا؟
برگردیم به سال 86. «در طول این مدت هر کس بهمان میرسد میگوید چطور حاضر شدید این کار را بکنید؟» نوید و شهرام هر دو میگویند که فقط تبلیغ کتابهایی را کردهاند که خواندهاند؛ برای همین هم اصلا مشکلی با این قضیه ندارند. نوید البته با خنده اضافه میکند که سؤال همه این است که چقدر پول گرفتهای؟ به هر حال پخش همزمان دو تا آگهی برای 2 مؤسسه رقیب، این سؤال را در ذهن خیلیها به وجود میآورد.
راستی، خود مؤسسهها با دیدن این اتفاق شاکی نشدهاند؟ شهرام که میگوید اطلاعی از این جریان ندارد و حتی اگر شاکی هم شده باشند، او احساس بدی نخواهد داشت چون فکر میکند کار اشتباهی نکرده و حقش بوده. نوید اما جواب بامزهتری دارد؛ «بعد از پخش آگهیها، نماینده قـلـمچی در شهرمان زنگ زد و پرسوجو کرد که چقدر بهات پول دادند آنها؟».
نمیتوانند کنکور را بردارند
برای آنهایی که کنکور برایشان چیز مهمی است، کتابهای گاج به اندازه کافی شناختهشده هستند. کتابهای کنکور گاج، فهرست «ترینهای» بازار فروش ناشران آموزشی و جلب مخاطب را پشتسر گذاشتهاند و آمدهاند به صدر جدول. به این بهانه رفتیم سراغ مرد اول گاج که بیشتر از 32 سال سن ندارد.
«ابوالفضل جوکار» کارشناس تغذیه از دانشگاه آزاد است و فوقلیسانس بیوشیمیاش را در آلمان گرفته. از سال 73 تا 81 ـ 80 دبیر شیمی دبیرستانهای تهران و دبیر پروازی شهرستانها بوده.
میگوید از اول راهنمایی، هم کار میکرده و هم درس میخوانده؛ و با نمره 20 شیمی، 5/19 ریاضی و فیزیک، 12 ادبیات، 10 عربی و زبان، و 5/7 زیستشناسی، به جای رشته ریاضی، رفته رشته تجربی و شانس شرکت در دانشگاه سراسری را از دست داده.
آقای رئیس را در «ساختمان تالیف گاج» میبینیم؛ ساختمان تازهتاسیسی که عنوان بیسابقهای در کشورمان دارد. 4 طبقه از ساختمان، پارتیشنبندی شده برای دبیرها و مؤلفان گاج که از 8 صبح تا 6 و 7 عصر توی جایگاههای مربوط به هر درس کار میکنند. ساعت 4:30 بعدازظهر، در سالن شیک جلسه باز میشود و مدیر جوان وارد میشود.
- بازار فروشتان چطوری است این روزها؟ به نظر میآید از «قلمچی» جلو زدهاید.
ما نمیدانیم جلوتریم یا عقبتر؛ این را باید بازار بگوید. اوج فعالیت ما سال 85 بود که بعضی از کتابهایمان در حد 50 تا 60 بار تجدید چاپ شد. ولی ما سال 81 ضرر دادیم. آن سال من یک خودرو داشتم، فروختم. منزلی داشتم، فروختم.
من از آن اول، کتاب که چاپ میکردم، هدیه میدادم به معلمهای مدارس؛ و دبیرهای منطقه 1 تا 20 تهران و سرگروههای آموزشی سراسر کشور. عملا میدیدی از یک چاپ 5هزارتایی، حدود 1800 تا 2000 تایش میرفت؛ و آن چیزی هم که میماند، بد پخش میشد. پخشیها میگفتند باید 50 درصد تخفیف بدهی تا برایت بفروشیم. تا اینکه از سال 84ـ83 هدیههایمان به معلمها به بار نشست و تعداد چاپ شروع کرد به بالارفتن.
- البته تعداد چاپتان بالاست ولی تیراژتان در حد 10هزارتاست یا کمتر.
درست است. وقتی میگویم 60 بار تجدید چاپ شده، منظورم 60 تا پنج هزارتاست. مثلا از کتاب «دین و زندگی» که کتاب جدید دبیرستانیها بود، 300هزارتا فروختیم.
- آقای جوکار، «گاج» از کجا پا گرفت؟ از نقطه صفر چطور شروع شد؟
سال 81 ـ 80 که دبیر شیمی بودم، به فکر افتادم یک کتاب کنکور شیمی دربیاورم. این کتاب حجم کمی داشت و سبک نگارشاش همراه با شعر و طنز بود. شاید اگر آنموقع ناشری پیدا میشد که این کتابم را چاپ کند، دیگر اصلا گاجی به وجود نمیآمد. مجبور شدم آن را با سرمایه شخصی چاپ کنم. چون این کتاب خیلی زود به چاپهای بعدی رسید، دبیرهای درسهای دیگر مدرسهمان اضافه شدند و «گروه آموزشی جوکار» یا «گروه انتشاراتی جوکار» تشکیل شد.
- نرفتید با «قلمچی» همکاری کنید؟
چرا. وقتی کتابم را به آقای قلمچی پیشنهاد دادم، گفتند باید در گروه مطرح شود؛ و من این را نمیخواستم. حاضر بودم کتابم ویرایش شود، ولی نمیخواستم از آن تکهتکه بردارند. این شد که کار کتابم به نشر در قلمچی نکشید. ولی با آقای قلمچی خیلی دوستم. الان هم روابط ما خیلی صمیمی است؛ روابط کاری، دوستی و مهمانی داریم. تقریبا هفتهای 2بار با هم جلسه داریم.
- قلمچی یکسری ایده جدید را برای کنکور آورد؛ چیزهایی مثل کتابهای طبقهبندیشده رنگ به رنگ، جعبه لایتنر و... . ایدههای جدید گاج چی بود؟
ایده «تجمیع کتب» را گاج برای اولین بار در کنکور آورد؛ که نمونهاش آوردن 13 کتاب علوم انسانی و 8کتاب رشته ریاضی در یک کتاب جامع بود. راستی! گاج دو تا کتاب هم دارد که کپیرایتاش را فروخته به کشورهای کانادا، انگلیس و آلمان. یک کتاب دیگر هم داریم به اسم «تیک 8» که یک کار بینظیر است در فراگیری واژگان زبان و در ایران گواهینامه ثبت اختراعات گرفته. در مورد کتابهای کنکورمان هم یک سبک خاص داریم که بر مبنای کتابهای درسی است.
- به نظر میرسد سبکتان میکروطبقـهبـندی کردن کتابهاست؟
دقیقا. حالا ما آمدیم چی کار کردیم؟ مثلا در کتاب شیمی قدیم، مبحث «آلکانها» شامل بخشهای نامگذاری و ایزومری و واکنشهاست. ما تستهای هر کدام از این بخشها را تفکیک کردیم و طبقهبندی ریزتر شد. از طرف دیگر ما کتابهایمان را هر سال بهروز میکنیم. الان تمام تستهای کنکور 86 را آنالیز کردهایم و در کتابهایمان داریم میزنیم. هر سال بلافاصله بعد از کنکور، زینکها را عوض میکنیم و کتابهای مانده در انبار را اهدا میکنیم به کتابخانههای سراسر کشور؛ و دوباره از صفر. معمولا ناشرهای دیگر خساست به خرج میدهند و هر 2 سال یک بار، تستها را ویرایش میکنند.
- بالاخره همین چیزهای ریز باعث جلب مخاطب میشود. حالا این از اسمتان شروع میشود تا...
اسممان که خیلی ضایع بود! آنموقع که همه ناشرهای آموزشی، اسمهایشان را در مایههای علم و دانش و اندیشه انتخاب میکردند، اسم ما متفاوت به نظر میآمد.
- حرفم نصفه ماند آقای جوکار! داشتم میگفتم جلب توجه، که... پژو 206 دادن هم شاملش میشود.
بله. ما به نفرات اول کنکور یک پژو 206 میدهیم؛ و به نفرات دوم تا دهم، کمک هزینه تحصیلی، تا پایان تحصیلاتشان. از این ایدهها داریم باز هم. یک کار جدیدی کردیم که Secret است ولی به شما میگویم! خدمات پس از فروش برای کتاب. حالا دنبال یک اسم قشنگتریم برایش. برای اولین بار در کشور میخواهیم از 8 صبح تا 12 شب، در طبقه چهارم این ساختمان رفع اشکال تلفنی کنیم از کتابهای گاج.
شمارهاش چند است؟
داریم شماره 6420 را میگیریم ولی ظاهرا گفتهاند 20 نداریم، 19 بهمان میدهند. دانشآموزان زنگ میزنند به 6419 رفع اشکال میکنند. هر درسی برای خودش یک اتاق دارد که اپراتور وصل میکند به آن. کتاب، در هیچ جای دنیا خدمات پس از فروش ندارد. من به خاطر وضع زندگیام کشورهای خارجی را دیدهام و مطمئنم که ندارند.
- احتمالا تبلیغات در فروشتان هم خیلی مؤثر بوده؟
بله. ناشرها معمولا در این حجم و به این شکل تبلیغات ندارند. قلمچی و آیندگان فقط در تلویزیون تبلیغ دارند. ما در کنار تلویزیون، تبلیغات محیطی، بیلبورد و پنلهای دیواری داشتیم و اهدای کتاب به کتابخانهها، معلمها و شاگرد اولها.
- بله، همان بیلبوردهایی که نمیدانیم چرا برای کنکور از عکس دکتر حسابی و اینشتین استفاده شده است.
مگر از عکس بهرام رادان برایLG استفاده نکردند یا از عکس آقای جمشید مشایخی برای اجنرال استفاده نکردند؟ باز اینشتین و دکتر حسابی با علم بیارتباط نبودند. آنموقع هم که ما از عکس اینشتین استفاده کردیم، سال 2005 بود که در تمام دنیا به مناسبت یکصدمین سال ارائه نظریه نسبیت و پنجاهمین سال درگذشت اینشتین، سال جهانی فیزیک اعلام شده بود. حالا در برنامههایمان هست که از دانشمندان ایرانی و چهرههای شاخص رشتههای دیگر هم استفاده کنیم.
- آقای جوکار، چرا گاج در کنار همه این تشکیلات، آموزشگاه و برگزاری آزمون ندارد؟
در دنیایی که متخصص چشم راست با چشم چپ فرق میکند و کارها اینقدر تخصصی شده، من اعتقاد ندارم وارد این حوزه هم باید بشوم. ما دنبال این نیستیم که صرفا برای اینکه یک کمپانی داشته باشیم، چند تا کار را با هم انجام دهیم. همین کار نشر خیلی سخت است و ما سعی میکنیم همین یک کار را خوب انجام بدهیم.
- تا حالا برایتان پیش آمده در سیستم نشر، از کارهایتان کپیبرداری شود؟
پیش آمده. همین الان هم عینا دارند همینکار را میکنند. از روی کتابهای قلمچی هم همین کار را میکنند. ما کتاب «دین و زندگی»مان را 340هزارتا 350هزار تا فروختیم. فکرکنم کپی کارها هم70-60هزار تا فروخته باشند. معمولا یک عده کوچکی از همکارها این کار را میکنند. کاری هم نمیشود کرد؛ نهایتا گله میکنیم.
- رقابت کپی و اصل کتابها سر قیمت است؟
ببینید! رقابت سر قیمت نیست؛ سر این است که کی اول داده و کی برده. مثلا امسال از روی «13کتاب انسانی» ما زدند. کتاب ما 70-60 هزار تا فروخت، ولی مال آنها 3 هزار تا هم نتوانست بفروشد.
- به نظرتان اگر کنکور برداشته شود بازار گاج از سکه نمیافتد؟
ببینید! ما در مقاطع دبستان، راهنمایی، کاردانی به کارشناسی و کارشناسی ارشد هم داریم کتابهای مختلفی را چاپ میکنیم؛ نه به این خاطر که میترسیم یک روزی کنکور جمع شود، نه؛ برای اینکه کتابهای کنکور صرفا ما را اغنا نمیکند.
- یعنی موافقید با برداشته شدن کنکور؟
کنکور را نمیتوانند بردارند چون بعضی رشتههای خاص وجود دارد مثل برق شریف، دندانپزشکی شهید بهشتی، پزشکی تهران، حقوق تهران یا شهید بهشتی، که اینها برای انتخاب مخاطب خاص خودشان، نیاز به گزینش دارند. قطعا تیپ گزینش، سال 1390 عوض میشود. ممکن است دیگر به شکل سراسری نباشد و مثل قدیم، دانشگاهها کنکور بگیرند. همه جای دنیا هم کنکور هست؛ البته نه به این شکل و با این تبوتاب.
- آقا! بچههای مردم دارند از استرس له میشوند! به نظرتان آدم میتواند با این همه استرس نتیجه مطلوب بگیرد؟ حتی برای آن گروهی که قرار است یکیشان برود برق شریف و دیگری میخواهد برود برق تهران.
آدم در استرس نمیتواند نتیجه مطلوب بگیرد ولی راهش هم این نیست که کنکور برداشته شود. آیا آموزش و پرورش میتواند آزمون هماهنگی بگذارد که در آن عدالت رعایت شود؟ آیا دانشآموز منطقه 3 شهرستانی، میتواند در یک آزمون برابر قرار بگیرد با دانشآموزی که در شمیران تهران نشسته؟ کنکور استرس دارد ولی آزمون سالمی است.
خوب، بد، زشت یا گزینه دال؟
وقتی بخواهی آمار کتابهای کنکور موجود در بازار را بگیری به نتایج جالبی میرسی. ما هم اینکار را انجام دادیم و همه این دیدهها و شنیدهها را که جمع کردیم، چیزهای زیادی دستمان آمد؛ اینکه بعضی انتشاراتیها ترفندهای تبلیغاتی خاصی برای فروش دارند مثل تجدید چاپ در تیراژهای پایین (مثلا10 هزار تا کتاب را در 10 نوبت چاپ میکنند تا هم آمارشان بالا برود، هم پزش را بدهند که بله، این همه تجدید چاپ داشتهایم)؛ اینکه بعضیها به هوای سود به این حوزه میآیند اما نمیدانند که آواز دهل شنیدن از دور خوش است؛ اینکه بعضیهای دیگرشان هم، عکس و اسم برگزیدگان کنکور را به ضرب سکه و پول و ماشین، به نفع خودشان مصادره میکنند که بله، اینها یا ما را خواندهاند یا... محسن انصاری، مدیر فروش مبتکران است؛ انتشاراتی که از سال تصویب قطعنامه، فعالیت رسمیاش را شروع کرده. انصاری میگوید که قبل از سازمان سنجش، آنها کار تستها را شروع کردهاند.
الان این ناشران را نگاه کنید. 80 ـ 70 درصد فروششان تست و آمادگی کنکور است، بقیهاش هم به کتابهای دیگر اختصاص دارد. دغدغه کنکور است دیگر. میآیند این کتابها را میبینند، میگویند بخریم، شاید چند تا نکتهای هم داخل اینها باشد و کمکمان کند؛ دانشآموزان و کنکوریها را میگویم.
میدانید، همهاش هم سود نیست که. من 20 سال است که کارم این است. اندازهای که شما مدنظرتان است، سود دارد اما وقتی کتابهای درسی عوض شوند چه؟ آنموقع میشود ضرر. بعدش همه کتابها هم که گُل نمیکنند. بنابراین احتمال سوخت شدن سرمایه هم هست. برای خودش ریسک هم دارد.
حسین صدرایی، مدیر فنی کتابهای کانون قلمچی است؛ حسابی هم به آقای قلمچی و محل کارش ارادت و دلبستگی دارد. میگوید که قلمچی خودش از مدرسان بنام بوده و همراه عدهای از همکارانش آموزش میدادهاند. گل کرده کیفیت کارشان و بعدش تصمیم گرفتهاند که آن را عمومی کنند و نهایتش، شده است همین چیزی که میبینیم. الان هم نزدیک 150نمایندگی در همهجای کشور دارد حتی نقاط محروم.
متاسفانه در کشور ما، وقتی کار کسی گُل میکند، دیگران حساس میشوند. در آمریکا بیل گیتس میشود میلیاردر و موفق اما این حساسیتها ایجاد نمیشود و تازه، همه کمکش هم میکنند. من اعتقادات مذهبیای دارم. برایم مهم است برای کی کار میکنم. سالم بودن محل کار و کارفرمایم برایم مهم است. اگر مشکلدار بودند تا حالا اینجا را ترک کرده بودم.
چیزهای زیادی درباره کانون شنیدهام. عجیبترینشان همین فروش سؤالات بوده و ارتباط با طراحان سؤال کنکور؛ در حالی که اصلا طبق سیستمی که سازمان سنجش دارد، امکانپذیر نیست.
ما در 3 مرحله، کارهامان را بازبینی و ویراستاری میکنیم. وقتی که این 3 گروه کار را تایید کردند، میرود برای چاپ.
ما در 7 ـ 6 سال گذشته، ناشر اول کشور بودهایم؛ بین همه ناشران خصوصی و دولتی، طبق آمار رسمی وزارت ارشاد.
کتابی داشتهایم که در یک سال، 15 چاپ خورده. شاید 80 هزار تیراژ هم داشته. فکر میکنم در کل نمایشگاه هم اول باشیم از حیث فروش و رقم فروش.
خب، سیستم آموزشی ما تستی است. نمیشود حالا که اینجوری است، کار نکرد که. ما با توجه به این سیستم معیوب، داریم به بچهها کمک میکنیم؛ چرا که هدف اصلی ما بالا بردن سطح علمی در همه کشور است.
در سال شروع تقریبا رقیبی نداشتیم. دیگران که موفقیتمان را دیدند، آمدند خیلی از اسمها و طرحها را هم از ما گرفتند؛ مثل همین عنوان طبقهبندیشده. این باعث بالا رفتن کیفیت کار شد.
توی این چند سال، چندتایی ناشر آمدند. بعضیهاشان خوب کار نکردند و حذف شدند. اسم نبرم بهتر است. بچهها خودشان بهتر میشناسند. الان هم یک رقیب خوب داریم که خوب دارد کار میکند.
ما همیشه به بچهها توصیه میکنیم که اولین منبع، کتابهای درسی است؛ اول آنها را بخوانند و تمرینهایش را حل کنند، بعد اگر وقت اضافه آوردند، سراغ کتاب تست بروند.
طراحان تست از طرف سازمان سنجش برای همکاری با بیرون محدودیت دارند. سازمان، بانکی قوی از سؤالات دارد. شب امتحان عدهای قرنطینه میشوند و سؤالات را انتخاب میکنند. طراح مشخص نیست. امکان لورفتن سؤالها و همکاری با طراح خیلی بعید است.
امیرحسین مجتهدی، مدیراجرایی و تبلیغات انتشارات گاج است؛ همان انتشاراتی که با شعار «ما فقط همین تخصص را داریم» کار میکند. به گفته مجتهدی، آنها فقط روی همین تخصص چاپ کتاب زوم کردهاند و همین تمرکز حسابی جواب داده است.
اولین ناشری هستیم که استاندارد ایزو 9001 را داریم در صنعت نشر. این سیستم برای همه مراحل نشر، استاندارد دارد، حتی برای نوع کاغذ چاپ. نوعی حرفهای شدن کار است.
همهجا همین است. بعضی وقتها گرد و خاکی بلند میشود. ممکن است در کوتاه مدت هم جواب بدهد اما در درازمدت کم میآورد. مشتریهای خود این کتابها، سره را از ناسره تشخیص خواهند داد؛ هر چقدر هم که این انتشاراتیها و کتابها زیاد بشود.
سود؟ چه کسی میتواند سود سرشار ببرد؟ کسی که مشتریاش زیاد باشد؛ یعنی عرضهای متناسب تقاضایش داشته باشد. اگر نتواند که ورشکسته میشود. این رقابت خودش تعیین میکند که کیها بمانند و کیها نمانند. مخاطب این را تعیین میکند.
شهریور و آبان و آذر سال گذشته ناشر اول کشور بودیم. این را با استناد به آمار خانه کتاب میگویم؛ هم از حیث شمارگان، هم از نظر تعداد چاپها.
آزاده قارینیت، مدیر فروش نشر آزمون است و دختر مدیر و صاحب امتیاز آن. او حرف اول حوزه تست را تبلیغات میداند. از نگاه او، تبلیغات بیشتر یعنی فروش بیشتر، ضمن اینکه این حوزه را هم پررقیب میداند.
حوزه کتابهای تستی تجاری شده. بچهها خیلی جذب تبلیغات میشوند. تستها هم بیشتر جمعآوری و تدویناند، نه تالیف. کتاب تالیفی زیاد ندیدهام.
اگر روی تبلیغات خوب کار کنید، فروش خوبی هم خواهید داشت. بازار خوبی است اما خیلی باید مراقب باشید چون با سرنوشت بچهها سر و کار دارید.
یک ترفند تبلیغاتی است، درست هم نیست اما تا حالا جواب داده. ارشاد باید کاری کند؛ اینکه یک کتاب را در چاپهای مختلف به بازار عرضه میکنند، در حالی که میتوانند در چاپهای کمتری هم این کار را بکنند.
همه چیز توی کتابهای درسی هست. با آنکه ناشرم، این را میگویم. این کتابهای تست در کنار کتابهای درسی، برای بالا بردن سرعت و مهارت تستزنی خوب است.
ریسک هم دارد. کتابها که عوض شوند، ناشران خیلی ضرر میکنند. البته سود هم دارد. لابد دارد که این همه بعضیها خرج تبلیغشان میکنند دیگر.
بچهها معمولا از هم سن و سالانشان میپرسند سراغ چه کتابهایی بروند. معمولا سراغ ناشرانی که تبلیغات بیشتری دارند، میروند یا ناشرانی که تو چشمتر هستند یا میروند کتابفروشیها، از فروشندهها راهنمایی میگیرند.
اسدالله آقاجانی، مدیر انتشارات ژرفاندیشان است. 6 سالی هست که در این حوزه کار میکند. قبلا معلم بوده. از فروششان هم راضی بوده و خود را جزو 5 ـ 4 ناشر پرفروش این حوزه میداند. جالب اینکه اولین کتاب انتشاراتش را هم خودش تالیف کرده.
من اگر هزینه تبلیغاتی را صرف خرید 4 ـ 3 واحد آپارتمانی میکردم، الان ســود خــیلــی بیشتری کرده بودم.
مثل بازی استقلال و پیروزی است؛ بعضی وقتها جوانمردانه بازی میکنند اما بعضی وقتهای دیگر نه. بالاخره این، حوزهای است که 15 تا 20 میلیون مخاطب دارد و ممکن است این حجم از مخاطبان، بعضی وقتها رقابت را ناسالم کند.
نمیتوانم بگویم ترفندهای تبلیغاتی در این حوزه نیست اما بالاخره همکاریم دیگر. من خودم معلم هستم و سعی میکنم شئونات کاریام را حفظ کنم. سعی میکنم اصول حرفهای را رعایت کنم و همکاران را تخریب نکنم. درست است رقیب هستیم اما بابت خیلی از مسائل غیرکاری هم با آقای قلمچی جلسات خصوصی داشتهایم؛ حتی بابت مسائل کاری؛ اینکه ایشان میگوید مرا در جریان کارهایت بگذار و... اینها هم وجود دارد.
هر کسی دارد از عکس و اسم برگزیدهها استفاده میکند، مطمئن باشید مشکل دارد. بعضیها هم این کار را میکنند. کسی که برتر است، خدا به او ذهن خلاق داده و از اولش هم اینجوری بوده. این نیست که با کتابها و آموزشهای ما اول شده باشد. درست نیست که همهاش را به حساب کتابها و آموزشهای خودمان بگذاریم؛ حالا دست بر قضا، چند تا کتاب ما را هم خوانده باشد...
ترفند تعدد چاپ را بعضیها به کار میبرند؛ هم حرفهایها، هم ناشران خرد؛ مثلا برای هر 1500تا یک اعلام وصول میگیرند که بار روانی و تبلیغی دارد. اینها را تبلیغات کاذب میدانم. اینها به شأن آدمها برمیگردد. ما ناسلامتی، متولیان امور فرهنگی این مملکتیم و قلم و علم و کتاب در دینمان مقدس است. اگر هم صددرصد رعــایت نـــمــیکــنـــیم، خداوکیلی 50 درصد رعایت کنیم.
یکپنجم کتابهای کشور، کمکدرسی است
شاخ درآوردید؟! حوصله خواندنش را ندارید؟ ای بابا، شما هم که با این ترس تاریخیتان از ریاضیات و آمار، دیگر شورش را درآوردهاید. کاری ندارد؛ قلق کار دستتان بیاید، دیگر مثل آبخوردن است. اگر از این عددها خیلی سر در نمیآورید حداقل نگاهی به جدول آمار کتابهای کمکدرسی خانه کتاب بیندازید.
نکات کنکوری
1 - از بین ناشران، تنها 11ناشردست به چاپ کتابهای ترجمهای در این حوزه زدهاند؛ کانون فرهنگی آموزشی قلمچی هم با 22عنوان کتاب چاپشده ترجمهای، بیشتر از همه کار کرده.
2 - بیشترین کتابها را همان 3 تا ناشر اولی چاپ کردهاند.
3 - بیشترین تیراژ کتابهایی که چاپ شده متعلق به قلمچی، گاج و مهرگان توس است؛ همه بالای 2میلیون تیراژ دارند؛ البته منهای قلمچی که نزدیک 4 میلیون نسخه کتاب چاپ کرده.
4 - بیشترین صفحات تولید شده را هم، گاج، قلمچی، آیندگان و مبتکران دارند.
5 - بیشترین کتابهای چاپ اول را قلمچی و آیندگان داشتهاند. بیشترین تجدیدچاپیها هم، متعلق به آیندگان، گاج و قلمچی بوده است.
برای مطالعه
اما بد نیست آمار مختصری هم درباره آمار کتابهای چاپشده در سال85 داشته باشید و اطلاعات عمومیتان بالا برود.
سال85، ما کلا 51347 کتاب چاپ شده داشتیم. 23549 تایش چاپ اول و بقیهاش چاپ بعدی بود. کل تیراژ همه کتابها را هم که چرتکه انداختند، نزدیک 220میلیون نسخه درآمد. تیراژ متوسط هر کتاب، 4300 تا بود. متوسط صفحه هر کتاب هم 254 صفحه. خب، حالا وسط اینها داشته باشید آمار کتابهای کمکدرسی همان سال85 را:
کلا 9هزار و 850کتاب توی این حوزه چاپ شده. تیراژ متوسط هم حول و حوش 4هزار نسخه بوده. از اینها فقط 82تایش ترجمه بوده. کل تیراژ این کتابها هم، نزدیک 39میلیون نسخه بوده و بد نیست بدانید از این تعداد کتابهای چاپ شده، 631تایش در شهرستان چاپ شده و بقیهاش در پایتخت.
ایمان جلیلی- مرضیه قاضیزاده- عیسی محمدی