1- شناسنامه طبيعي: يعني شناسنامهاي مشتمل بر همان ويژگيهاي مرتبط با خلقت و اندام ما؛ مواردي نظير قيافه و جنسيت، رنگ پوست و چشم، تركيب صورت، قد و وزن و چربي و اوره. آدمها با اين شناسنامه، از هم متفاوت و شناخته ميشوند. ميلياردها آدم روي زمين، بهخاطر تفاوت در چهره و سرانگشت و اندامهاي بدن، با هم قاطي و جابهجا نميشوند. اين شناسنامه به مرور زمان و باافزايش سن تغيير ميكند. از اين جهت زلفيها، كچل ميشوند، لاغرها به چاقي كشيده ميشوند و خوشتيپها بدريخت شده و خوشگلها چروكيده ميشوند. به مرور زمان، تيزبينهاي عالم عينكي شده و باهوشها ممكن است آلزايمر بگيرند.
2- شناسنامه قراردادي: يعني همان دفترچههاي قرمزيا سبز رنگي كه در بدو تولد، پدرهايمان از اداره ثبتاحوال دريافت ميكنند. قديمترها به اين شناسنامهها سجل ميگفتند كه بين عوام به 3 جلد مشهور بوده است. در اين شناسنامه 4 اتفاق مهم را ثبت ميكنند: تولد، ازدواج، طلاق و مرگ. وقتي آدمها ميميرند در صفحه آخر مُهر «باطل شد» ميكوبند و ارتباط آدمها را با دنيا قطع ميكنند و بهواسطه آن حسابهاي بانكي را مسدود و يارانه فرد را قطع ميكنند.
3- شناسنامه حقيقي: مهمترين شناسنامه ما همين نوع آخر است. اما شگفت آنكه ما به طرز مشكوكي نسبت به اين شناسنامه بيتوجه هستيم. برگههاي اين شناسنامه، روح ماست و جملات ثبت شده در آن، كارها و افكار ما. اين شناسنامه هيچ وقت باطل نميشود، هيچ وقت گم نميشود، هيچ وقت مهر نميخورد، هيچ وقت پاره نميشود، هيچ وقت از ما جدا نميشود و تا چاله قبر و بعد از آن هم همراه ماست اما خيلي وقتها اين شناسنامه توسط ما فراموش ميشود. بارها و بارها يادمان ميرود آن را بخوانيم، مرور كنيم و صفحاتش را ورق بزنيم. يادمان ميرود چه كارهايي كردهايم و كدام صفحات را خالي گذاشتهايم؟ كجاها الكي خوشحال يا غمگين شدهايم؟ و يا در كدام صفحه بيخودي عصباني شدهايم؟ در نتيجه هنوز هم كه هنوز است يادمان ميرود صفحات آن را با جوهر محبت پر كنيم، با ياد خدا معطر كنيم، با پاككن بازگشت و انابه، سفيدش كنيم... .
راستي اين شناسنامه كجاست؟ بهتر نيست زودتر پيدايش كنيم، خاكهايش را پاك كرده و يكبار بهصورت جدي مرورش كنيم؟
نظر شما