تعارف که نداریم، تیم امیر قعلهنویی به شدت یادآور تیمی است که در شروع دهه نود داشتیم؛ تیمی که علی پروین هدایتش میکرد و اتفاقا دستیارش همین ناصر ابراهیمی بود که در بازی با کره لحظهای از پشت قلعهنویی تکان نخورد .
تیم ما در برابر کره همانقدر میتوانست برنده باشد که بازنده؛ چنان که حالا مساوی کرده است. تیمی که دوباره به شیوه شانزده سال قبل با تکیه بر غیرت و احساس بازیکنان به زمین میرود و اگر این غیرت، از وسط بازی به یادآوری قهرها و دعواها نرسد نتیجه میدهد و میتواند استرالیای مقدماتی جام جهانی 98 را به زانو درآورد، اگر هم به عصبیت و تشنج ختم شود حاصلش میشود شکست هیروشیمای 92.
شک نکنید که این تیم هیچ ربطی به تیم پنج سال پیش بلاژویچ و برانکو ندارد؛ حتی اگر سرمربیاش در یک عقبنشینی آشکار ترکیب اصلیاش را به استخوان بندی تیم برانکو تغییر دهد. تیم بازی با سوریه، همان تیمی بود که در مقابل کره به میدان رفت.
نامها را فراموش کنید. 2– 5 – 3 یا 1-6-3 هم بیشتر به شوخی میماند. تیم قلعهنویی حالا کاملا ایرانی بازی میکند. مثل گذشتهها، به فرمول «نجات در آخرین لحظه» دلخوشیم، از بازیکنان «غیرت» میخواهیم و خونسردی درون زمین برایمان «سم» است.
گمانم وقتش رسیده که به این تیم ملی جدید عادت کنیم. تیمی که مطمئنا آنالیزورهای خارجی را برای تحلیل شکل بازیاش ناامید خواهد کرد. خدا را چه دیدید؛ با این تیم، هم میشود از سوریه در دمشق و از کره جنوبی در تهران باخت و حذف شد، هم میشود به قهرمانی در جام ملتهای 2007 دلخوش کرد. این ذات «فوتبال ایرانی» است