اما به روزهاي پاياني سال كه ميرسيم با تورقي ساده درمييابيم كه بيشتر صفحاتشان خالي و بياستفاده مانده است؛ سالنامههايي كه دوستان يك سالمان بودند، جز چند نكته براي يادآوري برخي كارها و چند نوشته كوتاه چيز ديگري به يادگار ندارند. در نهايت اين دوستان يكساله راهي سطل زباله شده و دوست نو و جديدي جايشان را ميگيرد. افسوس از آن همه صفحه سفيد و دستنخورده كه زير جلد قطور و بياحساس سالنامه حرام ميشوند. اما اشتباه نكنيد بحث ما در اين مقال هيچ ربطي به نكوهش الگوي اشتباه مصرف و حرام كردن سرمايه عمومي كشور و دور ريختن كاغذهاي سفيد ندارد. هرچند كه اگر به اين مسائل هم ربط داشت ، نيازمند صفحههاي متعددي از روزنامه بود چراكه گفتنيها در اينباره چنان زياد است كه در اين مجال نميگنجد. اما امروز و اينجا نقل نوشتههايي است كه ميتوانستند در اين سالنامهها ثبت و ماندگار شوند؛ نقل حسها و عواطفي كه ميشد روي اين صفحات در طول سال نقش ببندند و صاحبشان را سبك كنند؛ نقل شخصينويسي و خاطرهنگاري است.
براي نوشتن و ثبت خاطرات و احساسات نياز به تحصيلات چنداني نيست. در واقع اصلا نيازي به تحصيلات نيست،كافي است تنها نوشتن را بلد باشيم. همين توانايي كفايت ميكند تا راهي متفاوت و جديد براي تخليه خودمان و ثبت زندگيمان پيش رويمان باز شود. پيشترها نوشتن از خود و نوشتن با خود بسيار بيشتر از امروز باب بود. عادتي معمول كه باعث ميشد در هر سني به راحتي بتوان به روزهاي مشخصي از گذشته رجوع كرد و گذر عمر ديد و تجربه كرد. اما اين روزها گويي يكي از مرحمتهاي(!) تكنولوژي همين شده است كه ديگر دست كسي به ثبت خودش و روزهايش نميرود. هرچند ابتدا ممكن است كاري عبث و دشوار بنمايد اما ترديد نكنيد كه به مرور مزايايش خود را نمايان خواهند كرد. نوشتن از خود، امكان بيشتر فكر كردن به روزي كه گذشت و آدمي كه طي اين روز بوديم را به ما ميدهد؛ يك هديه ساده و كوچك براي بيشتر شناختن خود و بازي با خاطرات!
نظر شما