چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۶:۰۴
۰ نفر

همشهری دو - آزاده باقری: رستم کوشان، شاعری است که قرآن را به نظم درآورده و چند وقتی می‌شود که از به نظم درآوردن تاریخ ایران نیز فارغ شده است.

 رستم کوشان

او 74سال سن دارد و انگار بعد از دوران بازنشستگي، طبع نويسندگي و شاعري‌اش را كشف كرده است. البته او در دوران جواني‌اش هم كتابي نوشته اما آنقدر مشغله كار و زندگي، او را درگير كرده بود كه هيچ‌وقت به فكر چاپ كتابش نيفتاد و زماني كه بازنشسته شد آن را به نام «من و پروانه» چاپ كرد. حس مثبتي كه انتشار اين كتاب به او مي‌دهد باعث مي‌شود مسير خود را انتخاب كند. ابتدا يك رمان تاريخي مي‌نويسد و همان كتاب را با تمام واژه‌هاي فارسي به نظم درمي‌آورد. بعد از اين كار تصميم مي‌گيرد كل قرآن را در 12هزار بيت به نظم درآورد كه 2بار هم بعد از انتشار نظم قرآن مورد تقدير قرار مي‌گيرد. حالا نيز تاريخ ايران را از قرن دوم هجري تا انقراض قاجار در ٣١٤٠٧ بيت به نظم درآورده اما كتابش هنوز به مرحله انتشار نرسيده است. رستم كوشان با وجود آنكه سال‌ها در زمينه نويسندگي و شاعري فعال بوده اما آنطور كه بايد به او انگيزه نداده‌اند و از اين نظر آنقدر گله‌مند است كه مي‌گويد چندان انگيزه‌اي براي انتشار كتاب‌هايي كه در نوبت چاپ خاك مي‌خورند ندارد. به خانه او در كرج رفتيم و دقايقي مهمان خانه‌اش بوديم كه نتيجه آن، گفت‌وگويي شد كه مي‌توانيد در ادامه بخوانيد.

در ابتداي صحبتش به اين نكته اشاره دارد كه نام فاميلي قبلي‌اش كوشان نبوده و آن را سال‌ها قبل تغيير داده است؛ «قبل از آنكه فاميل من كوشان باشد سيم‌كش بود. سال‌ها پيش نام فاميلي‌ام را به كوشان تغيير دادم. متولد 1320 در اردبيل هستم. ٩ساله بودم كه به مدرسه رفتم. آن زمان پدرم اجازه نمي‌داد در مدارس دولتي درس بخوانيم. بالاخره اسم من را در يك مدرسه نوشت و توانستم سال ٤٣ ديپلم بگيرم و وارد سپاه دانش شوم. سال ٤٥ هم استخدام آموزش و پرورش شدم و به‌عنوان آموزگار كار كردم. 3سال بعد تشكيل خانواده دادم. همسرم دخترخاله‌ام است. او معلم بود و وقتي بچه‌دار شديم ديگر سر كار نرفت.» رستم كوشان، با وجود آنكه از حدود سال 1340 متوجه مي‌شود مي‌تواند دست به قلم شود، سال‌هاي سال اين ذوق را در وجود خودش ناديده مي‌گيرد؛ «در همان زمان‌ها كه دبير بودم نخستين كتابم را به نام «جاذبه خون» نوشتم. در آن دوران چندان پيگير چاپ كتاب نبودم، تا زماني كه بازنشسته شدم. سال 73 آن را بازنويسي كردم و سال 74 با عنوان «من و پروانه» به چاپ رساندم. بعد از انتشار نخستين كتابم بود كه به اين باور رسيدم كه مي‌توانم بنويسم و كتاب‌هاي ديگري را منتشر كنم.»

  • نوشتن كتابي به نثر و نظم

بعد از بازنشستگي نخستين كتابي كه شروع به نوشتن مي‌كند يك رمان تاريخي است به اسم ماتيان كه كتابي كاملا فارسي است كه هيچ واژه‌اي غير از فارسي در آن استفاده نشده است؛ «وقتي اين كتاب تمام شد برخي از احاديث ائمه و داستان‌هاي ديني را به نظم در‌آوردم و از اين كار لذت بردم و ديدم مي‌توانم شعر بسرايم. جرقه‌اي در ذهنم ايجاد شد كه چرا كتاب ماتيان را به نظم درنياورم؟ دست به‌كار شدم و براي آنكه كتاب ماتيان به نظم دربيايد بارها و بارها آن را تكرار و بازنويسي كردم تا به يكسري اشعار سراسر فارسي رسيدم. تنها يك بيت آن را نمي‌دانستم چگونه تمام واژه‌هايش فارسي شود كه بعد از مدتي توانستم به بيت جايگزين برسم. بيت ابتدايي اين بود: «مرا نام ايران و ايران وطن/ به مرگ اندرون خاك ايران كفن» بالاخره توانستم بيت را اينگونه تغير بدهم: «من ايرانم ايران زمين مادرم/ بميرم اگر خاك آن بسترم» نتيجه اين كتاب ٣٦٠٠بيت شعر فارسي خالص شد.»

  • تصميم براي به نظم درآوردن قرآن

به نظم كشيدن كتاب ماتيان او را به دنياي شعر و شاعري وارد مي‌كند به‌طوري كه تصميم مي‌گيرد اين‌بار قرآن را به نظم درآورد؛ «بعد از اتمام به نظم‌ درآوردن ماتيان بود كه وقت خودم را به خواندن قرآنم گذراندم. مي‌خواستم يك شعر درباره جدايي بگويم ديدم نمي‌توانم اما ديدم به راحتي ابياتي براي سوره حمد سروده‌ام. از كاري كه كردم لذت بردم و با خودم گفتم چرا قرآن را به نظم درنياورم؟ دست به‌كار شدم و ابتدا آيات كوچك قرآن را تبديل به نظم كردم. يك سال‌ونيم گذشت و در همين مدت، كل قرآن را به نظم درآوردم، آن هم در 18هزار بيت. براي اين كار از تفسير نمونه و تفسيرهاي گوناگون ديگر نيز بهره جستم.» گام بعدي تأييد اشعار براي چاپ است كه اين مرحله را نيز رستم كوشان با موفقيت سپري مي‌كند؛ «براي تأييد اين اشعار لازم بود يك نفر صاحب‌نظر آن را تأييد كند و برايش تقريظ بنويسد. براي اين كار آقاي محمدمهدي فولادوند كه يكي از مترجم‌هاي قرآن است را انتخاب كردم. او به من گفت كه ابياتم مشكلي ندارد اما تعداد ابيات زياد است و بايد طوري براي قرآن شعر بگويم كه به اندازه هر آيه باشد؛ يعني يك صفحه قرآن، يك صفحه شعر. حتي شده بود يك آيه را من در 32بيت سروده باشم. به پيشنهاد ايشان اشعار را خلاصه‌تر كردم و از 18هزار بيت به حدود 12هزار بيت رساندم.» او كتاب به نظم كشيده‌شده قرآنش را در سال 85، دوراني كه در روزنامه جوان به‌عنوان ويراستار كار مي‌كرد منتشر مي‌كند؛ «آن زمان آقاي نادرنژاد، مديرعامل روزنامه بود و كتاب من را سال 85 چاپ كرد. سال‌هاي ٨٦ و ٨٧ براي من در اردبيل بزرگداشت گرفتند، با وجود اين، به دلايل مختلف كتاب در همان چاپ اول ماند و ديگر به چاپ دوم نرسيد.»

  • تاريخ ايران در 31407بيت

نظم قرآن كه به اتمام مي‌رسد به‌علت خواندن كتاب‌هاي تاريخي به او پيشنهاد مي‌شود كه تاريخ را هم به نظم درآورد. آقاي كوشان نيز با كمال ميل از اين پيشنهاد استقبال مي‌كند؛ «بعد از به نظم درآوردن قرآن شروع به مطالعه كردم و بيشتر هم كتاب‌هاي تاريخي مي‌خواندم. يك روز فرزند برادرم به من گفت چرا تاريخ را به نظم درنمي‌آوري؟ ديدم حرف بدي نمي‌زند. من هم تاريخ را در ٣١٤٠٧ بيت به‌مدت يك‌سال‌و‌نيم به نظم درآوردم كه به تازگي آن را به پايان رسانده‌ام؛ كتابي ٥ جلدي كه تقريبا٤٣٠ شاعر، عارف، فقيه، عالم، نقاش و به‌طور كل بسياري از هنرمندان ايراني از قرن دوم هجري تا انقراض قاجاريان را دربرمي‌گيرد.»

  • كتاب‌هاي در انتظار چاپ

رستم كوشان علاوه بر به نظم درآوردن قرآن و تاريخ ايران كتاب‌هاي ديگري هم نوشته است كه يكسري از آنها در دست چاپ هستند و يكسري از آنها نيز منتشر شده‌اند؛ «كتاب داستان‌هاي كوتاه كوشان» 22داستان است كه بيشتر خاطرات من از دوراني است كه در آموزش و پرورش خدمت مي‌كردم و با بچه‌ها سروكار داشتم. سعي كردم داستان‌هايم به‌گونه‌اي باشد كه طرز آموزش و پرورش و شخصيت دادن به بچه، مخصوصا بچه‌هايي كه خيلي شور و شر هستند را نشان بدهد. اين بچه‌هاي شيطان عشق‌هاي من بودند. آنها حالا كه بزرگ شده‌اند من را مي‌بينند؛ خوشحال مي‌شوند اما آنهايي كه از ترسشان در مدرسه تكان نمي‌خوردند و ساكت و درسخوان بودند يادشان رفته معلمي به نام كوشان داشتند. كتاب «قرباني صداقت» هم رمان آموزنده‌اي است كه فعلا در انتظار چاپ به سر مي‌برد. علاوه بر اين كتاب‌ها، ديوان شعري هم دارم و در آن ابيات زيادي گنجانده‌ام. متأسفانه اين ديوانم نيز در نوبت چاپ به سر مي‌برد. وقتي استاندار ديوانم را ديد به مديركل ارشاد اردبيل ارجاع داد. ايشان وقتي اشعار را بررسي كرد كتاب را برجسته شناخت، به همين دليل به ارشاد تهران ارسال شد. آنجا هم مورد بررسي قرارگرفت و جواب مثبت آمد كه منتشر خواهد شد و به مرحله حروفچيني و مجوز چاپ هم رسيد اما گفتند پول نداريم چاپ كنيم! هنوز هم چاپ نشده است. سال 92 كتاب «پژواك عشق» هم منتشر نشد. وقتي اين كتاب را نوشتم فردي در آموزش و پرورش من را تشويق كرد كه كتابم را به ناشر مي‌دهد و براي سرمايه‌گذاري آن هم مشكلي وجود ندارد؛ يك‌سوم سرمايه را خودم بدهم، يك سوم ناشر و يك سوم هم او. وقتي كتاب به مرحله چاپ رسيد آن كسي كه گفت يك‌سوم هزينه را مي‌پردازد اين كار را نكرد... با اين حال چندان پيگير چاپ كتاب‌هايم نيستم. به كتاب‌هايي كه منتشر شده چه بهايي داده‌اند؟ براي همين خيلي انگيزه براي چاپ كتاب‌هاي ديگرم ندارم.»

  • فرزندانم طبع شعر دارند اما تمايل ندارند

آقاي كوشان يك دختر و 3پسر دارد كه با وجود داشتن طبع شاعري چندان تمايل ندارند به دنياي شعر ورود پيدا كنند؛ «دخترم تا حدودي اهل شعر و شاعري است اما 2 پسرم چندان اهل اين هنرها نيستند؛ شايد به اين دليل كه ديده‌اند من به جايي نرسيده‌ام چندان به اين مسير تمايل نشان نداده‌اند. دخترم هم با وجود آنكه به اين كار علاقه دارد آنقدرها ميلي ندارد به شكل جدي ورود پيدا كند. مادرم خيلي اهل شعر بود. يادم مي‌آيد وقتي مي‌خواست با ما حرف بزند و قربان صدقه‌مان برود با شعر اين كار را مي‌كرد اما وقتي به او مي‌گفتيم يك‌بار ديگر تكرار كند يادش نمي‌آمد. خيلي در وجودش طبع شاعري داشت. فكر مي‌كنم من به مادرم رفته‌ام كه مي‌توانم شعر بگويم.»

کد خبر 337121

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha