وی که از منتقدان و مخالفان مشهور تهاجم نظامی آمریکا به عراق و پس از آن اشغال این کشور توسط نیروهای چند ملیتی بوده است، با نگارش مقالهای برای روزنامه دیلی استار به تشریح ارزیابی خود از اوضاع کنونی عراق و همچنین گزینههای پیشروی کاخ سفید برای خروج از بحران بهوجود آمده، پرداخته است.
گفتنی است فیشر بیش از 20سال است رهبری حزب سبزهای آلمان را نیز بر عهده دارد.
ایالات متحده در جریان حمله به عراق به بسیاری از خواستههای اهداف خود نایل نشده است.
ژنرال دیوید پترائوس – فرمانده نظامیان آمریکایی حاضر در عراق- و همچنین جورج بوش درباره تغییر اوضاع در عراق بسیار سخن گفتهاند اما واقعیت این است وخامت اوضاع در این کشور روز به روز در حال افزایش است. سیاستهای کاخ سفید در عراق، واشنگتن را در تلهای بزرگی گرفتار کرده است و اکنون بزرگترین و قدرتمندترین کشور دنیا در عراق تنها با گزینهای ناجور مواجه است.
اگر آمریکا در پی تأمین منا فع ملی خود است چارهای جز خارج ساختن هر چه سریعتر سربازانش از عراق ندارد زیرا دیگر در این جنگ نمیتوان به پیروزی دست یافت. ادامه اشغال عراق در حال تضعیف قدرت غرب و از سوی دیگر تقویت دشمنان است. اما بهنظر میرسد بوش تا کل خاورمیانه را در هرج و مرج فرو نبرد از عراق خارج نخواهد شد.
آمریکا قصد داشت عراق دمکراتیک ایجاد کند اما در عوض اکنون سخن از تجزیه این کشور به گوش میرسد که با خروج نیروهای آمریکایی میتواند آغازی برای بالکانیزه شدن خاورمیانه باشد که بیتردید تبعاتی بسیار خطرناک برای کل منطقه به همراه خواهد داشت.
هیچ نشانهای دال بر فهم این واقعیت توسط بوش و اقدام مقتضی طی چند ماه باقی مانده از ریاستجمهوری وی دیده نمیشود. اگر بوش شکست در عراق را بپذیرد دوران ریاستجمهوری خود را نابود کرده است، بنابراین عاقلانهترین گزینه برای وی سپردن سرنوشت جنگ به دست رئیسجمهور بعدی است.
این گزینه شاید بوش را به اهداف داخلی نایل سازد اما از منظر سیاست خارجی، خطر انفجار خاورمیانه را افزایش خواهد داد.
همکاریهای جدید آمریکا با مبارزان سنی عراق خطر تقسیم این کشور به 3بخش را بیش از پیش تقویت کرده است.
سؤال اصلی این است که آیا تجزیه عراق به مرزهای این کشور ختم خواهد شد یا کل منطقه را تحت تأثیر قرار خواهد داد؟ پاسخ این است که تجزیه عراق تمام منطقه را وارد جنگی اعلام نشده خواهد کرد اما مشکل اینجاست که در خاورمیانه نهادی منسجم همچون اتحادیه اروپا وجود ندارد تا از پس بحرانی مشابه فاجعه بالکان برآید.
تنها راه پاسخ به این معمای لاینحل تعریف هدفی دست یافتنی و واقع بینانه است. به جای پیروزی باید در فکر تأمین حداقل ثبات در عراق بود زیرا اساسا دیگر بوش پیروز جنگ عراق نخواهد بود.
در واقع تنها درصورتی که واشنگتن درصدد ایجاد ثباتی حداقلی در خاورمیانه باشد، خروج نیروهای آمریکایی از عراق به فاجعهای منطقهای نخواهد انجامید. آنچه برای دست یابی به این مهم لازم است مصالحهای تاب آوردنی بین تمامی طرفهای درگیر در این مناقشه است.
آینده عراق اگر اساسا آیندهای وجود داشته باشد در درجه اول به شیعیان، سنیها و کردهای این کشور و درجه دوم به برآیند منافع و تهدیدهای کشورهای همسایه در عراق بستگی دارد.
اما اگر پس از خروج نیروهای آمریکایی از عراق این کشور تجزیه شد بازهم بسیارحیاتی است تبعات این موضوع به مرزهای این کشور محدود شود؛ این موضوع نیاز به شکل گیری نوعی اجماع و مصالحه منطقهای است که تنها آمریکا میتواند آنرا سبب شود.
مشخص نیست چرا آمریکا در حالیکه هنوز اهرمهای مهم لازم برای شکل دهی ثبات منطقهای در خارومیانه را در اختیار دارد این روند را از سرعت انداخته است. در شرایطی که هیچیک از قدرتهای منطقهای توان پیروزی کامل در جنگ قدرت را ندارند این بیتوجهی آمریکا بسیار عجیب است.
در واقع هر یک از کشورهای بزرگ خاورمیانه با پای گذاردن در کارزار قدرت منطقه باید تبعات خطر بیثباتی داخلی را به جان بخرند.
باید توجه داشت برگذاری کنفرانسهای منطقهای درحالیکه سیاستهای واحد و منسجم در بین کشورهای عضو وجود ندارد نمیتواند کارگشا باشد اما با اندکی زمینهسازی درست میتوان به جلب حمایت تمامی کشورهای منطقه امیدوار بود.
برای مثال بهعنوان تنها متحد ایران در بین دول عربی و یکی از همسایگان عراق نقشی مهم در ایجاد ثبات در این کشور و کل منطقه دارد. از سوی دیگر امنیت لبنان با امنیت سوریه گره خورده است، جایگاه دمشق در مناقشه اعراب و اسرائیل انکار ناپذیر است و از آن مهمتر موقعیت سیاسی و اقتصادی نه چندان قوی سوریه با ایران قابل مقایسه نیست بنابراین تطمیع این کشور نباید به اندازه ایران دشوار باشد.
در مورد ایران نیز دگرگونی منطقه آنگونه که واشنگتن در نظر دارد بدترین سناریوی راهبردی است، بنابراین ثبات منطقهای میتواند برای تهران جالب باشد و این کشور را در مسیر تصمیمسازی واقع گرایانه در عرصه بینالملل هدایت کند.
پس از آن باید نخستین مرحله معامله بزرگ با ایران در دستور کار قرار گیرد؛ بدان معنی که با جلب حمایت ایران برقراری ثبات در عراق آسانتر خواهد شد، نگرانیها درباره برنامه هستهای این کشور برطرف میشود و در نهایت شاهد نقش فعال تهران در حل مناقشه فلسطین و اسرائیل خواهیم بود.
فاز بعدی این معامله بزرگ به عادیسازی روابط غرب و به ویژه واشنگتن با تهران مربوط میشود.
تردیدی نیست حتی یک راهبرد منطقهای قاطع توسط آمریکا و هم پیمانان غربی این کشور نمیتواند ثبات را یک شبه به عراق هدیه کرده و ریشه تروریسم را در خارومیانه بخشکاند.
اما خواهد توانست نخستین گام مهم و لازم برای تغییر موازنه قدرت در منطقه باشد که از آن طریق ثبات منطقهای و در نهایت عراق تأمین خواهد شد؛ این مهم تنها با خروج نیروهای آمریکایی از عراق ممکن خواهد شد.
Dailystar.com.lb
10 اکتبر