اين دختر كه مريم نام دارد چند روزي ميشد كه با مادرش دچار اختلاف شده بود. اختلافات مادر و دختر ادامه داشت تا اينكه مريم از طريق شبكه اجتماعي با زني آشنا شد و وقتي فهميد كه او از همسرش طلاق گرفته و تنها زندگي ميكند تصميم به فرار از خانه گرفت. مريم شبانه وسايلش را جمع كرد و وقتي مادرش خواب بود فرار كرد و به خانه زن تنها رفت.
مادر مريم وقتي متوجه فرار دخترش شد به جست و جو پرداخت و خبر ناپديد شدنش را به پليس گزارش داد تا اينكه 2روز بعد دخترش را در خانه زن تنها به نام سميه پيدا كرد. اين زن پيش روي قاضي جنايي تعهد داد تا ديگر دختر فراري را به خانهاش راه ندهد اما اين پايان ماجرا نبود چرا كه چند روز بعد مريم دوباره با مادرش درگير شد و از خانه فرار كرد اما دومين فرار برايش گران تمام شد. هفته گذشته اهالي خياباني در پايتخت صداي دعوا و درگيري از آپارتمان زن جواني را شنيدند و پليس را خبر كردند.
سر و صداها نشان ميداد 2زن با هم درگير شدهاند و كارشان به زد و خورد كشيده است. وقتي هر دو دستگير و به اداره پليس منتقل شدند معلوم شد كه مادر مريم وقتي متوجه شده كه دخترش براي دومين بار از خانه فرار كرده و به همراه پسري جوان به خانه زن تنها رفته، به آنجا رفته و با سميه درگير شده است.
- در دام ٤ شيطانصفت
پرونده اين درگيري پيش روي قاضي آرش سيفي بازپرس شعبه چهارم دادسراي امور جنايي قرار گرفت. سميه همين چند روز قبل تعهد داده بود كه ديگر دختر ٢٠ ساله را به خانه راه نميدهد. او گفت: مريم شبانه با چشماني اشكبار به خانه من آمد و مدعي شد كه مادرش او را كتكزده است. از او خواستم به خانهاش برگردد اما آنقدر التماسم كرد كه دلم به حالش سوخت و او را بار ديگر به خانهام راه دادم اما مادرش روز بعد به خانهام آمد و جنجال به پا كرد.
همزمان مريم هم وقتي مادرش را ديد از خانه من فرار كرد و مادر مريم با مشت و لگد به جان من افتاد. در چنين شرايطي قاضي جنايي دستور بازداشت سميه را صادر كرد. درحاليكه جستوجو براي يافتن دختر فراري ادامه داشت ٢٤ ساعت بعد مريم كه از شدت ترس دست و پايش ميلرزيد به دادسراي جنايي رفت و از حادثهاي شوم خبر داد. او گفت: وقتي مادرم به خانه سميه آمد و جنجال به پا كرد از آنجا فرار كردم. پسر مورد علاقهام هم مرا ترك كرد و جواب تماسهاي تلفنيام را نميداد.
من هم به پاركي در غرب تهران رفتم و در آنجا با پسري آشنا شدم. با او درددل كردم كه پسرجوان مدعي شد من را به خانه بستگانش ميبرد تا شب در خيابان نمانم. من هم به او اعتماد كردم و سوار موتورش شدم. او به سمت كرج رفت و من را به خانهاي متروكه برد.در آنجا ٣ نفر از دوستانش هم آمدند و هر ٤ نفر با تهديد من را مورد آزار و اذيت قرار دادند. ٢٤ ساعت در آنجا زنداني بودم تا اينكه سرانجام آزادم كردند.به گزارش همشهري، بهدنبال اظهارات دختر جوان قاضي جنايي دستور شناسايي و دستگيري ٤ جوان شيطانصفت را صادر كرد تا ابعاد پنهان ماجرا آشكارشود.
نظر شما