نعمتالله ارشدی 11 سال است که با گروه شیمی دفتر برنامهریزی و تألیف کتب درسی همکاری میکند. همکاری با سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی را از 16 سال پیش و با پروژه تغییر کتابهای علوم دوره ابتدایی و راهنمایی آغاز کرده است.
در گفتوگو با او اهداف برنامه درسی شیمی و مشکلاتی که مانع از تحقق کامل این اهداف میشوند بررسی شده است. ارشدی نیز همچون بسیاری از کارشناسان دفتر برنامهریزی و تألیف کتابهای درسی کنکور را از جمله مهمترین موانع تحقق اهداف کلاس آموزشی کشور میداند. وی، در حال حاضر کارشناس برنامهریزی درسی و مؤلف کتب درسی علوم تجربی دورههای ابتدایی و راهنمایی و شیمی دوره دبیرستان است.
- میگویید که کتاب درسی یکی از مواد آموزشی است ولی ما چیز دیگری غیر از کتاب درسی ندیدهایم. مگر غیر از کتاب، مواد آموزشی دیگری هم هست؟
معمولاً نتیجه یک برنامهریزی درسی میتواند مواد آموزشی گوناگونی باشد. یکی از این مواد آموزش کتاب درسی است. کتاب دیگری به نام کتاب معلم داریم. در این کتاب به معلم گفته میشود که در هر جلسه، چه اندازه و چگونه تدریس کند.
در کنار این کتاب، کتابهای تمرین و کار هم وجود دارد که متناسب با اهداف کتاب درسی و با توجه به تفاوتهای فردی میان دانشآموزان طراحی و تولید میشود. البته در حال حاضر این کتابها را بخش خصوصی تولید میکند. و این اقدام از جمله سیاستهای کلی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزش در راستای مشارکت بخش خصوصی در تولید مواد آموزشی بوده است.
ماده آموزشی دیگر کتاب آزمایشگاه است که البته با ادغام درس و آزمایشگاه در نظام سالی- واحدی فعلاً کتاب مجزایی وجود ندارد. در کنار اینها نرمافزارها و چند رسانهایها هم هست که امر آموزش و یادگیری را تسهیل میکند و طراحی، تولید و نظارت بر آنها از جمله وظایف سازمان پژوهش است.
- پس هدف کتاب کار درواقع به نوعی ارائه فعالیتهای تکمیلی متناسب با تفاوتهای فردی بچههاست؟
در کتابهای کار سؤالات علمی در سطوح مختلف یادگیری متناسب با تفاوتهای فردی و متناسب با تواناییهای ذهنی دانشآموزان و از پایینترین سطح یعنی در حد حافظه شروع میشود و تا سطح تجزیه و تحلیل و قضاوت و داوری امتداد پیدا میکند و دانشآموزان میتوانند به کمک آن خودشان را محک بزنند.
خریدن و استفاده از کتاب کار اختیاری است، ولی بهکارگیری آن توصیه میشود. در برخی از این کتابها سؤالها به گونهای است که دانشآموز از طریق یک خود- ارزشیابی میتواند از میزان پیشرفت خود آگاه شود.
- پس اگر اختیاری است، قطعاً مورد بیمهری هم هست!
فرهنگ استفاده از کتابهای کار کم کم جا میافتد. ما هم سعی کردهایم معلمان را توجیه کنیم که از این کتاب به عنوان یک ابزار کار سودمند در کنار کتاب دانشآموز استفاده کنند. خوشبختانه در حال حاضر تعداد این کتابها کم نیستند، اگرچه کیفیت همه آنها نیز یکسان و در عین حال مورد تایید کامل برنامهریزان درسی نیست.
- یعنی انواع مختلفی از این کتابها در بازار موجود است؟
بلی. الان کتابهای متعددی در بازار کتاب یافت میشود.
- و شما اینها را تایید میکنید؟
همان طوری که گفتم همه را نه.
- آن کتاب کاری که شما بر طراحی و تولید آن نظارت کردهاید، هنوز موجود است؟
بلی هنوز چاپ میشود.
- پس درواقع در حوزه کتاب کار ما به سمت چند تألیفی رفتهایم.
بلی. الان چندین مؤسسه این کار را میکنند و خود ما هم پیوسته افرادی را شناسایی میکنیم و آموزش میدهیم و به ناشرهای علاقهمند معرفی میکنیم.
- شما به کتاب کار و مواد آموزشی دیگر اشاره میکنید، ولی عملاً فقط کتاب درسی دیده میشود و کتاب کار و تمرین در سایه است.
متأسفانه هرچه که منبع کنکور باشد، مبناست. کتاب درسی چون منبع اصلی کنکور است، همه را تحتتأثیر قرار میدهد و بقیه در سایه قرار میگیرند.
- پس درواقع کنکور به نوعی بحث کتاب درسی را عمده کرده است.
دقیقاً. بچهها میخواهند از این سد عبور کنند. بنابراین تمام تلاشها این است که معلمان با محوریت کنکور تدریسشان را انجام دهند. بنابراین درصد زیادی از اهداف آموزشی بهویژه در 2 حوزه مهارت و نگرش مورد غفلت واقع میشود. درواقع کتاب طوری تدریس میشود که دانشآموزان بیشتر و بهتر بتوانند پرسشهای چهارگزینهای را جواب دهند. امروزه در کشورمان اگر بخواهیم روش تدریس معلمان را بررسی کنیم، میبینیم که عمدتاً کنکور محور تدریس میکنند.
در حالی که آموزش هدفگرا و متکی به برنامههای درسی موجود باید فعالیت محور باشد. یعنی دانشآموز در تولید دانش و فعالیتهای یادگیری نقش داشته باشد. ولی ما کنکور محوریم، امتحان پایانی محوریم. همان چیزهایی را درس میدهند که در کنکور و در امتحان پایانی خواسته میشود. اما اهداف کلان ما که تربیت یک شهروند آگاه مجهز به سواد علمی فنآورانه است، تحقق پیدا نمیکند.
چون ملاکها و روش دیگری را طلب میکند. بدی که وجود دارد این است که تغییر و تحولاتی که در برنامه درسی شیمی اتفاق افتاد با آنچه که در نظام کنکور محور ما دنبال میشود، در تناقض است و این سبب شد، که معلمان ما سردرگم شوند و ندانند که بالاخره چهطور باید درس بدهند.
خانوادهها و مدیران آماده شدن دانشآموزان برای کنکور را میخواهند. در نتیجه برنامه درسی مورد غفلت واقع میشود. اهداف کلان آموزشی کشور مورد غفلت واقع میشود. محور تدریس کنکور میشود و در نتیجه اتخاذ چنین روشی فقط اهداف دانش آن هم در نازلترین سطحش یعنی در حد حافظه تحقق پیدا میکند و این باعث میشود که آنچه که ما برنامهریزی کردهایم و آنچه که خروجی نظام آموزشی ماست با هم انطباق نداشته باشد.
- پس چه باید کرد؟
شاید راهکار حدف کنکور باشد. شاید تغییر روش کنکور مثلاً به آنچه که در سال 62 در مورد اولین ورودیهای پس از انقلاب فرهنگی انجام گرفت. شما اگر از کارشناسان بپرسید و حرف دلشان را بشنوید آرزوی قلبی همه است که روزی کنکور به این شکلی که وجود دارد نباشد و در این صورت درصد زیادی از مشکلات ما در تحقق اهداف آموزشیمان حل میشود.
- میگویید که بحث کنکور اهداف آموزشی شما را ناتمام گذاشته است. اهداف آموزشی شما چیست؟ چه شاخصهایی را در نظر میگیرید؟ انتظار دارید خروجی شما چه مهارتهایی داشته باشد؟ فرض کنیم کنکور حذف شد. خروجی چه مهارتهایی خواهد داشت که الان ندارد؟
اهداف ما در واقع با اهداف علوم تجربی دوره ابتدایی و راهنمایی مشترک، ولی نسبت به آنها تکامل یافتهتر است. در سادهترین سطح اگر بگوییم ما دنبال تحقق 3 هدف دانش، مهارتی و نگرشی هستم. اهداف دانش برمیگردد به محتوای علمیکتابها و آنچه که در کتابهای درسی به عنوان شیمیمیخواهیم یاد دهیم. بیان اندیشهها، نظریات و اصول و قوانینی که در علم شیمیمطرح است.
دانش شیمیک ساختار مفهومیو یک ساختار روش دارد. ساختار مفهومیشامل همین چیزهایی است که گفتم. اما اگر به ساختا روشی توجه کنیم، باید ببینیم این علم چهطور تولید میشود. اینجا 2 بعد دیگر هم مطرح میشود: بعد مهارتی و بعد نگرشی. مهارتها در 2حوزه ذهنی و علمیاست.
در مهارتهای ذهنی که مهارتهای فرآیندی هم مینامیم، دانشآموز باید بیاموزد که خوب مشاهده کند، از حواس 5گانهاش خوب استفاده کند و از محیط پیرامون اطلاعات بگیرد. هدف، خوب مشاهده کردن، طبقهبندی و دستهبندی کردن اصول اولیه علمیاست. بعد بتواند فرضیهسازی کند، آزمایش انجام دهد، مدلسازی کند، تعمیم بدهد، استنتاج کند، بتواند نتیجهگیری کند. نتایج حاصله را ارائه کند.
اینها بعد مهارتی است. مسئله بعدی بعد نگرش است. من چرا باید شیمیبخوانم؟ به چه دردم میخورد؟ چه مشکلی از زندگی من را حل میکند؟ چه اهمیتی دارد ؟
هدف، پاسخ دادن به این سؤالهاست. دانشآموز بداند که این درس را به چه منظوری میخواند. بداند که علومتجربی میتواند زندگی امروز و آیندهاش را متحول کند. بهتر زندگی میکند. میتواند برای جامعه این فرد مفیدتر باشد. با آگاهی بیشتری از منابع طبیعی استفاده میکند. آن را نابود نمیکند. اینها بعد نگرشی است که فرد باید به عنوان شهروند داشته باشد.
- نیازهای شهروندی دانشآموز را خودتان تشخیص میدهید؟
ما نیازسنجی میکنیم و برمبنای نیازهایی که از دانشآموز دارند، انتظارهایی که جامعه از شهروند دارد و نیز نقش شهروند از سوی دیگر دانش شیمیپیوسته در حال رشد است و فرآوردههای حاصل از رشد علم و فناوری چهره محیط پیرامون ما را دگرگون میکند. ممکن است روزی ماشینهای خورشیدی فراگیر شوند یا فرض کنید امروزه دانشآموز باید بداند که جنس صفحه LCD موبایلها چیست.
شهروند ما باید بداند که با این مواد چگونه برخورد کند. یک لامپ مهتابی اگر سوخت چه بکند؟ بشکند؟ دور بیاندازد یا به نحو دیگری عمل کند؟ این ها و موارد بسیار دیگر دانش علمیضروری و مورد نیاز شهروند ماست. ما در 3 حوزه دانش، جامعه و نیازهای مخاطب نیازسنجی میکنیم و مناسب با اهداف تدوین شده محتوای کتاب را انتخاب و سازماندهی میکنیم.
پس کتاب درسی، صرفاً محتوای علمیو دانشی نیست. بلکه با این هدف تدوین میشود که ما شهروندی تربیت کنیم که یکسری مهارت پیدا کند. با نگرش مثبتی به علم آموزی رو آورد و احساس کند که به عنوان یک شهروند مسئول، باید یادگیری در او تحقق پیدا کند. باید آن علم را یاد بگیرد که در زندگی فردی و اجتماعیاش فرد مفیدی باشد و بتواند کمکی به حل مسائل فردی و اجتماعیاش بکند.
- ولی عملاً شهروندی تربیت میشود که یکسری محفوظاتی را از برمیکند و پس از اخذ دیپلم آنها را فراموش میکند. دانشگاه هم که رفت، مجدداً همین چیزها را خواهد خواند...
اگر میگوییم کنکور مانع است، به این دلیل است که فقط دانش را میسنجد. بنابراین وقتی معلم با توجه به خواست کنکور فقط بخواهد دانش را تأمین بکند از 2 بخش دیگر غفلت میکند و شهروندی به وجود میآید که این ابعادش رشد نکرده است.
شعار برنامه جدید این است که ما به دانشآموز یاد بدهیم که چهطور یاد بگیرد. ما دنبال این نیستیم که در کتاب درسی به بچهها ماهی بدهیم بلکه میخواهیم ماهیگیری را به او یاد بدهیم. در جهانی که با انفجار اطلاعات روبهروست او باید بتواند خودش نیازهای یادگیریاش را در حال و آینده تأمین کند. ما معتقدیم که محتوای علمیدیپلم باید عمومیتر باشد. به زندگی بیشتر ارتباط داشته باشد.
انتظار ما این است که کسی که امروز دیپلم میگیرد به آن اهدافی که گفتیم مد نظر است، برسد. ولی با شرایط موجود، عملاً از ابعادی که گفتیم غفلت میشود. شهروندی تربیت میشود که در ابعاد نگرش و مهارتی ضعیف است. حتی اگر هم فردی تربیت شود که فرض کنید زبالهاش را در محیط نمیریزد و محیط را آلوده نمیکند، بیشتر تحت تاثیر محیط و خانوادهاش است تا مدرسه...
- پس شما مدعی هستید که اگر برنامه فعلی شیمیدقیقاً آنطور که شما میخواهید تدریس شود، شهروند ما باید مواردی که در جامعه مورد انتظار است و مهارتهایی که گفتید باید داشته باشد، دارا باشد؟
البته هیچ سیستمیبازده صددرصد ندارد. قطعاً همواره پرتی وجود دارد. اگر میخواهیم بازده صددرصد داشته باشیم بایستی تمام امکانات لازم مهیا باشد. اما نکته این است که نقطه شروع تحولات در عرصه آموزش، این سازمان و دفتر برنامهریزی و تألیف کتب درسی است.
قطعاً این اهداف، سیاستها و رویکردهای جدید، روشها و امکانات جدیدی را میطلبد. قطعاً فضای کلاس و مدارس ما دیگر نمیتوانند آن حالت قبلی را داشته باشند. فضای کلاس و مدرسه باید متحول شود. معلمها باید آموزشهای متفاوتی ببینند. اگر همه اینها فراهم شود به یقین میتوانیم به آن نتایج برسیم.
ولی در سالهای گذشته کنکور عامل اصلی بوده و نظام ارزشیابی کار معلم در مدرسه و انتظار والدین و مدیران، او را به این سمت هل داده است که با شیوه کنکور محور آموزش دهد. اجازه نداده است که معلم حتی فکر کند که میتواند متفاوت عمل کند.
- فکر نمیکنید ما همه چیز را داریم روی سر کنکور خراب میکنیم؟ شما برای معلمان برنامههای آموزشی دارید. چرا اینها را طوری آموزش نمیدهید که مطابق برنامه درسی شما حرکت کنند؟
آن چیزی که مدرسه و اولیا از معلم ما میخواهند متفاوت است. در برنامهها رویکرد فعال یعنی رویکردی که دانشآموز در فرآیند یاددهی– یادگیری و در تولید محتوا مشارکت کند مدنظر است.
برای مثال ما میخواهیم فلان فعالیت گروهی در کلاس انجام بگیرد. این فعالیت گروهی زمان میخواهد. باید وقت بدهیم دانشآموز برود کار کند، مطالعه کند. بعد بیاید در کلاس به صورت فردی یا گروهی در قالب سخنرانی یا روزنامه دیواری ارائه کند. این زمانبر است. زمان در مدارس ما محدود است. از سوی دیگر آنچه که در کنکور و امتحان پایانی از داوطلبان نمیخواهند فقط دانش است.
داوطلبان نمونه سؤال میخواهند. حل تست میخواهند. معلم مستاصل میماند. اگر بخواهد یک فعالیت یادگیری در کلاس اجرا کند نمیتواند برای تست و حل سؤالهای چند گزینهای وقت بگذارد. بنابراین معلم از اینها میزند تا بتواند تست بیشتری حل کند. حتی در خیلی از مدارس ما خلاصهنویسی، درآوردن نکتهها و جویده و چکیده کتاب را میخواهند.
معلم را تحت فشار قرار میدهند که نکتههای کلیدی کتاب را در بیاورد و به دانشآموز در قالب جزوه بگوید. معلم کتاب را هم مچاله میکند. افشرده آن را که عمدتا دانشی است، استخراج میکند. حتی معلم پاسخ سؤالاتی را که با عنوان «فکر کنید» در کتاب مطرح کردهایم میدهد.
هدف ما از طرح این سؤالها، به تفکر و چالش وا داشتن دانشآموزان است خوب دیگر این سؤال و فعالیتها به درد نمیخورد. بنابراین معلم ناخودآگاه در این مسیر قدم برمیدارد. شاید اغراقآمیز به نظر بیاید ولی انصافا کنکور نقش خیلی مهمی در کنترل کلاس و فرآیند یاددهی- یادگیری ما دارد.
- یعنی همه معلمان با اهداف و برنامههای جدید آشنا هستند ولی نمیتوانند کار کنند؟
قطعا همه معلمان با اهداف و برنامههای جدید آشنا نیستند. من مثالی میگویم. ما وقتی دورهای به عنوان آموزش ضمن خدمت میگذاریم، بیش از 90درصد شرکتکنندگان خانمها هستند. در حالی که دست کم 50درصد معلمهای ما آقایان هستند. آقایان در دورهها شرکت نمیکنند.
علاقه نشان نمیدهند. انگیزه ندارند. به دلیل اینکه مسئولیت تأمین معاش خانواده با آنهاست بیشتر درگیر تدریس میشوند در هفته 70-80ساعت درس میدهند. ترجیح میدهند که تمام ساعات تدریس را پر کنند.
- یعنی فلهای درس میدهند. طبعا با این حجم بالای زمانی که معلم خود را درگیر میکند، کیفیت تدریسش هم پایین میآید.
قطعا. بحث اقتصادی معلمان هم یکی از مشکلات است. فرض کنید اگر مشکل کنکور هم حل شود، یکی دیگر از بحثها، مشکل اقتصادی معلمان است. باتوجه به درآمد اندکی که معلمان دارند رغبتی برای تدریس به شیوههای نو نیز در آنها نیست. کسی اگر بخواهد به شیوههای نو تدریس کند، قطعا نمیتواند 70-80ساعت تدریس کند . خیلی سخت است. اگر بخواهیم این کیفیت را داشته باشیم، بایستی هزینه بکنیم.
- یعنی در عمل تمام برنامههای نو، تمام اصلاحات و فعالیتهای شما هیچ است؟
نه، هیچ نیست. دل ما هم به همین غیر هیچ بودن خوش است وقتی به استانها سرکشی میکنیم و در جمع معلمان حضور پیدا میکنیم میبینیم که از هر 10نفر حداقل یک نفر به این برنامهها توجه دارند و در کلاسشان اجرا میکنند. تحولات فرهنگی یک شبه اتفاق نمیافتد. نیاز به برنامهریزی دارد.
آخرین کتاب ما در سال 84 آمده است. 2سال است که کل برنامه تحقق پیدا کرده است و شاید نیاز به آمادگی و اطلاع رسانی و زمینه چینی بیشتری برای دبیران باشد. شاید 5-7 سال بعد زمینه مهیاتر باشد و درصد بیشتری از همکاران به سمت این قضیه بیایند. مخصوصا با حذف کنکور که اگر در آینده اتفاق بیافتد امید ما دو چندان هم میشود.
تحولات فرهنگی یک شبه اتفاق نمیافتد و چیزی که ما اینجا یادگرفتهایم صبر و بردباری است باید صبور بود و با انواع مخالفت و مقاومت با بردباری برخورد کرد. افراد را توجیه کرد.
- برخی از اولیاء از حجم بالای کتب درسی گلایه میکنند؟
کتاب درسی در گذشته محتوایش زیاد بود. چون میخواستیم رویکرد فعال باشد و دانشآموز فرصت بیشتری داشته باشد و در کلاس ایدهها و افکارش را مطرح کند و حرفی برای گفتن داشته باشد، بازنگری کردیم و از محتوای کتابهای شیمی دوره متوسطه حدود 25-30درصد نسبت به کتابهای گذشته کاستهایم.
میخواستیم بین محتوا و روش توازن ایجاد کنیم. محتوا را کم کردیم تا بتوانیم به روش بیشتر بها دهیم. وقت بیشتری برای تدریس در کلاس فراهم کنیم. الان گلایههایی که هست، از کم بودن حجم کتابهاست درخواستهایی از سوی معلمان داشتیم که به محتوا افزوده شود.
- شاید برخی معلمان آن شیوه قبل را بپسندند. چون راحتتر است؟ محتوا را درس میدهند و جلو میروند ولی اینجا بایستی فعالیت بیشتری داشته باشند.
بلی. در روش جدید باید مطالعه کنند، فعالیت جدی داشته باشند. باید خودشان در فرآیند یاددهی –یادگیری درگیر شوند. خودشان باید با دانشآموزان فکر کنند و آنها را به میدان عمل بیاورند.
- پس انتقادی به حجم کتابهای خودتان وارد نمیدانید؟
یکی از مشکلاتی که الان کتابهای ما دارند این است که توازن حجم محتوا در 3 کتاب به ویژه در دوم تا پیش دانشگاهی متعادل نیست. این انتقاد برای ما قابل قبول است و در بازنگری مدنظرمان قرار گرفته است.
- بازنگری کی انجام میشود؟
بایستی ابتدا چند سال از اجرای برنامهای که برای تدوین یک کتاب نوشته شده است بگذرد، فراز و نشیبهای کار مشخص شود و بعد بازنگری میشود. بازنگری که در آیندهای نزدیک انجام خواهد گرفت ابتدا روی برنامه درسی خواهد بود. ببینیم چه هدفهایی تحقق پیدا کرده است، چه هدفهایی نشده، چرا نشده، تحلیل شود و بعد ببینیم که خلاءهای کار کجایش به کتاب برمیگردد که آنها را اصلاح کنیم. الان بیش از 2سال از زمان اجرای برنامه گذشته است.
معمولا 3-4 سال باید از اجرای کامل برنامه بگذرد. فرآوردههای آن از مجموعه بیرون بیایند و بعد ما این کار را انجام دهیم. تقریبا موعدش نزدیک میشود و در سال 89-88 نتایج را خواهیم دید.
- یعنی شما روی خروجیها کار پژوهشی انجام خواهید داد؟
خودمان انجام نمیدهیم. این فرآیند را ارزشیابی پایانی میگوییم. پس از چند سال که از ارائه و اجرای هر برنامه درسی گذشت یک ارزشیابی پایانی توسط یک موسسه خارج از حوزه ما انجام میگیرد.
ممکن است خودمان خیلی واقعیات و اشکالات را نبینیم. هیچکس نمیگوید که ماست من ترش است. بنابراین این ارزشیابی را باید یک نهاد دیگر اما با نظارت دفتر برنامهریزی انجام میدهد. دادههایش برای ما میآید و ما از آن دادهها برای اصلاح برنامهمان استفاده میکنیم.
- به طور متوسط عمر کتابهای درسی را چند سال تعریف میکنید؟
باتوجه به شرایط، وضعیت فرهنگی، اجتماعی- اقتصادی کشورها متفاوت است. در کشورهای پیشرفته بین 3-5 سال متفاوت است. در بررسی که ما در سازمان داشتهایم تقریبا بین 7-9 سال برای کتابهای ما عمرمفید تعریف شده است.