يكي از اين فعالان پرانرژي، محمد درويش است؛ پژوهشگري كه پيش از آنكه عنوان رياست دفتري در قد و قامت سازمان محيطزيست را به دوش بكشد، قدمبهقدم همراه مردم بوده تا طبيعتشان را از نو بسازند. اين كويرشناس و كويرنورد مدرك كارشناسياش در رشته مهندسي مرتع و آبخيزداري از دانشگاه تهران و كارشناسيارشدش محيطزيست است. وقتي با درويش به گفتوگو مينشينيد، انتظار همهچيز را داشته باشيد غير از شكوه و شكايت از بيتوجهي مردم به محيطزيست و برجسته كردن نكات منفي. او همانقدر كه تمام عمرش را به پاي محيطزيست ايران گذاشته، همانقدر هم به آينده اين محيطزيست اميدوار و خوشبين است.
- شما در گفتوگوهايتان هميشه تأكيد داشتهايد، ديگر نبايد از آبهاي زيرزميني استخراج كنيم اما تأمين آب شرب تهران بدون استخراج آبهاي زيرزميني ممكن نيست. چكار بايد بكنيم؟
اين كليديترين سؤال اين روزهاست. هميشه وزارت نيرو و سدسازان وقتي ميخواهند مخالفان سدسازي را بكوبند، ميگويند اگر سدهاي تهران نبودند، مردم چكار ميكردند؟ اين چماقي است كه هميشه بالاي سرمان دارند. روزانه در تهران 15ميليون نفر تردد ميكنند. جمعيت ساكن تهران هم 10ميليون نفر است. درصورتي كه ظرفيت زيستي تهران، 2/5ميليون نفر است. تهران با بزرگترين بحران محيطزيستي ايران يعني نشست زمين روبهرو است؛ آخرين مرحله بيابانزايي. سطح آب زيرزميني در تهران بهشدت در حال كاهش است. در طول يك دهه گذشته، در منطقه بين وردآورد تا درياچه استاديوم آزادي، سطح آب بين 7 تا 17متر، پايين رفته است. در بالادست تهران، شاهد افزايش روزافزون ساختوسازها و نابودي پوششهاي گياهي و ريههاي شهر هستيم. تمام هفت رودخانه اصلي و درههاي ما كه عامل تعادل اقليميمان بودند از بين رفتهاند. تهران تنوع زيستياش را از دست داده و از همه مهمتر، با بحران آلودگي هوا روبهرو است. در بسياري از روزهاي سال، وارونگي هوا اتفاق ميافتد، چرا اينهمه مشكل محيطزيستي در تهران داريم؟ چرا به جاي 2/5 ميليون نفر، 10ميليون نفر در تهران زندگي ميكنند؟ اين اشتباه از كجا شكل گرفت؟ بهخاطر سدها! اگر اين سدها ساخته نشده بودند، اگر ما نميرفتيم آب را از 100كيلومتر آن سوتر براي تهران بياوريم، به اندازه همان 2/5 ميليون نفر الان در تهران مستقر بودند، ديگر لازم نبود سالانه 200ميليارد دقيقه از عمر مردم تهران تلف شود، ديگر طبق آمار بهشت زهرا، متوسط عمر مرگوميرها 49/7سال نبود، ديگر آلودگي هوا، 8ميليارد دلار خسارت نميزد و مردم تهران هم اينقدر كلافه نبودند! يعني اين سدها، همان مُسكنهايي بودند كه پدر مريض را درآوردند. افيونيترين و بدترين سدهاي ايران همين سدكرج و لتيان و لار و طالقان هستند. پدر اين مردم را درآوردهاند و باعث شدهاند اين تعداد جمعيت بيش از ظرفيت تهران در آن ساكن شوند و اين مصيبتها گريبانمان را بگيرد. بايد حتما فاجعهاي مثل زلزله اتفاق بيفتد و 2ميليون نفر كشته شوند تا متوجه شويم سدها چه جنايتي در حقمان كردهاند؟
- خب نميشود جلوي مهاجرت به تهران را گرفت؟
بايد ببينيم مردم براي چه و چرا مهاجرت ميكنند؟ براي اينكه فقط در تهران آب وجود دارد مهاجرت ميكنند يا اينكه در شهرشان كار ندارند؟ ما اگر ميتوانستيم از مركز تمركززدايي كنيم، همه مشكلاتمان حل ميشد. خيلي از جاهاي دنيا اين كار را كردهاند. نيويورك پرجمعيتترين شهر آمريكاست، اما واشنگتن، پايتخت اين كشور است. در برزيل، ريودوژانيرو را رها كردهاند و كامبرا مركز كشور شده است. در استراليا هم وضعيت همينطور است. اصلا چرا راه دور برويم؛ همين پاكستان بغل دست خودمان. در تركيه به جاي اينكه استانبول مركز كشور باشد، آنكارا مركز است. بايد به سمت تمركززدايي برويم. نبايد كاري كنيم كه بهترين دانشگاهها، بيمارستانها و مراكز فرهنگي در يك شهر متمركز شوند و هركسي كه دستش به دهنش برسد به تهران بيايد. بيش از 30هزار سكونتگاه روستايي را در طول 15سال اخير از دست دادهايم و متروكه شدهاند. خيليها حاشيه نشين شدهاند. اخيرا به قم سفر كردهبودم، ديدم زنجانيها خيلي زيادند و محلهاي هم به نام زنجانيها وجود دارد. فهميدم چند روستاي زنجان از سكنه خالي شدهاند و به حاشيه قم مهاجرت كرده و چه معضلات اجتماعي ايجاد شده است. قم كه خودش آب ندارد و آبش را از سرشاخههاي كارون و از اليگودرز تأمين ميكند، چرا بايد مهاجرپذير باشد؟ اين اشتباه راهبردي است كه بعد از تهران داريم اين بلا را سر قم ميآوريم.
- كمي از حال و هواي معضلات محيطزيست تهران دور شويم... ميشود بين اوقات فراغت شهروندان و حفاظت محيطزيست رابطه برقرار كرد؟ يعني مردم هم از اوقات فراغتشان لذت ببرند، هم كاري براي محيطزيست انجام دهند.
تا به حال سمت چوپانات و خور و بيابانك و كوير مصر رفتهايد؟ وقتي 3-2 روز به آن منطقه ميرويد، حالتان چطور است؟
- خب طبيعت زيبايي دارد و حال آدم خوب ميشود.
دقيقا. بيشترين ويتامينهايي كه مصرف ميكنيم ويتامينهاي بي و سي و دي و اي هستند اما الان از ويتامين جديدي صحبت ميشود به نام ويتامين «جي»؛مخفف گرين! ميگويند اين ويتامين است كه اگر به زندگي انسانها تزريق شود، ضريب افسردگيشان كاهش پيدا ميكند. اگر 90دقيقه در روز بتواني از مواهب طبيعي، بهرهمند شوي، حالت خوب ميشود؛ مثلا مجال اين را داشته باشي كه خراميدن يك گله آهو، كل، قوچ، بز و ميش را تماشا كني. الان خيلي از روانشناسان، حتي در ايران به جاي تجويز داروهاي شيميايي، بيمارانشان را مجاب ميكنند كه به دل طبيعت بروند. امروز، شاخصي به نام «اچ.پي.آي» در دنيا مطرح شده كه مخفف عبارتي با معناي «شاخص سرزمين شاد» است. اين شاخص ميگويد مردمي كه از مواهب گياهي و جانوري درخورتري برخوردار باشند، در سرزميني زندگي كنند كه بتوانند آبشارهاي زيبا را تماشا كنند و آسمانش پرنده داشته باشند، شادترند و احتمال خودكشي كمتر دارند. از سال 2006 كشورها را براساس اچ.پي.آي رتبهبندي ميكنند و لاجرم شادترين مردم دنيا آنهايي نيستند كه «جي.پي.پي»شان بالاست. آمريكا، آلمان، سوئد و فرانسه، جزو مردمان شاد جهان نيستند! دومينيكن، كاستاريكا وگواتمالا جزو شادترين مردم دنيا هستند.
- ما در چه رتبهاي قرار داريم؟
ايران در سال 2006، رتبه 66 را داشت والان به رتبه 77نزول كرده است. با شيب زياد سقوط كردهايم اما هنوز به نسبت خيلي از كشورها وضعيت بهتري داريم. آمريكا 105 امين كشور و روسيه 122امين و قطر 151امين است! چون چيزي ندارند، همه طبيعتشان را از بين بردهاند. ما بايد قدر منابع طبيعيمان را بدانيم.
- اما آمريكا كه از نظر منابع طبيعي غني است!
ولي رتبه خوبي ندارد. بهدليل توسعه بيرويه صنعت و كشاورزي در اوايل قرن بيستم، منابع آن بهشدت تخريب شدهاند. ما الان در كاليفرنيا بزرگترين نشست زمين را داريم. در مناطق مركزي آمريكا، بيابانزايي بسيار زياد است.
- پس ما سرمايه هاي محيط زيستي خوبي داريم؟
قطعا. ايران، سرزميني است كه بيش از 2هزار درخت كهنسال دارد. در كل قاره اروپا، 800اصله درخت كهنسال هم نداريم؛ يعني مردمي در اين سرزمين زندگي ميكنند كه درخت كهنسال را نشانه بركت ميدانند و قطعش نميكنند. ما در ايران1728گونه اندميك گياهي داريم، يعني 1728گونه گياهي كه در هيچ جاي جهان يافت نميشود. فكر ميكنيد تعداد كل دانههاي اندميك اروپا چقدر باشد؟ 1732دانه! يعني ايران به اندازه كل قاره اروپا، دانههاي انحصاري دارد.
- اروپاييها دانههاي بيشتري داشتهاند و از بين بردهاند يا از اول همين تعداد بودهاست؟
از بين بردهاند! بهدليل توسعه بيرويه صنعت. زماني، اروپا تمام جنگلهايش را نابود كرد. الان دوباره مشغول احياست. ما بايد از آن خطاها درس بگيريم و تكرارشان نكنيم. دقيقا داريم همان راه اشتباهي را ميرويم كه اروپا 100سال پيش رفت. نبايد آن راه را برويم و همه فكر و ذكرمان را روي توسعه صنعت و جاده و معيشتي بگذاريم كه به تخريب غيرقابل جبران محيطزيست منجر ميشود.
- اگر بخواهيم به يك جمعبندي كلي برسيم، با وجود معضلات محيطزيستمان، نقش مردم و دولت چقدر در كاهش اين مشكلات پررنگ است؟
فعاليتها كافي نيستند. هجمهاي كه الان عليه محيطزيست وجود دارد، نياز به يك سازمان بسيار مقتدر، ثروتمند و متخصص دارد. سازمان محيطزيست به چنين شرايطي نرسيده است؛ بايد اين موضوع را اعتراف كنيم! علاوه بر اين ما نتوانستهايم آنطور كه شايسته است مردم خودمان را نسبت به واقعيتهاي زيستبومشان آگاه كنيم. نتوانستهام محيطزيست را به مسئله خانوادهها تبديل كنيم. به سمت سرمايهگذاري در تاسيس مدارس محيطزيست نرفتهايم. آموزش و پرورش همچنان دربرابر تاسيس اين مدارس، مقاومت ميكند. از هر نوع تغييري، فراري است.
- چرا استقبال نميكند؟
چون سيستم آموزش و پرورش قديمي است. وقتي مديران اين سيستم ترجيح ميدهند با همان روال قبلي و بدون ريسك به مسير خودشان ادامه دهند، حاصل ميشود ضرب المثلي كه ميگويد: «فتيله، فردا تعطيله!» حاصلش مجموعه مدارسي ميشود كه بچهها از حضور در آنها متنفرند. نسلي كه اينگونه با زور و اجبار با دانش ارتباط برقرار كند و درسها را در مغزش فرو كند، وقتي بزرگ شد نميتواند مشكلاتش را حل كند. ما در مدارس محيطزيست اگر بگوييم فردا تعطيل است و نياييد، گريه ميكنند و ميگويند نميشود فردا هم بياييم؟! مدارسي كه رنگ و ديوار و حصار ندارند اما كيفيتشان خيلي هم بالاست. چرا آموزش و پرورش به اين سيستم آموزشي تن نميدهد؟ چرا مردم بهعنوان يك مطالبه جدي، اين موضوع را مطرح نميكنند؟
- كمي درباره فضاي اين مدارس توضيح ميدهيد؟
مدارس با اين مدارس طبيعت قرارداد ميبندند و بچهها را بهمدت نيم روز تا 2 روز در هفته به اين مدارس ميبرند. در اين مدارس، بچهها ياد ميگيرند كه درخت چيست؟ چطور يك نهال بكارند؟ حيوانات چه هستند؟ نوازششان كنند. گِل بازي و خاك بازي و تاببازي كنند و آتش روشن كنند. نجاري كنند و نان بپزند و زندگي كنند. در مدرسه طبيعت، هرگز پاسخ پرسشها را نميدهند. فضايي را فراهم ميكنند كه گام به گام اين پرسشها تو را به خلاقيت برسانند تا خودت جواب را كشف كني. در اين مدارس اگر از درخت بالا بروي، زمين ميافتي و دردت ميگيرد. بايد خودش از درخت بالا برود و تفاوت ارتفاع را بفهمد. اين ميشود مدرسه طبيعت! اما ما چنين صبورياي در نظام آموزش و پرورشمان داريم؟ همه چي را ميخواهيم حفظ كنند و توي كله بچهها بريزيم. نتيجهاش ميشود: «فتيله، فردا تعطيله!»
- چند توصيه از زبان آقاي محيط زيستي براي زندگي بهتر
ما خودمان بدون نياز به دولت، ميتوانيم در كيفيت زندگي خودمان بسيار مؤثر باشيم؛ با انجام يكسري كارهاي ساده؛ مثلا تصميم بگيريم از كيسههاي پلاستيكي استفاده نكنيم. اين كيسهها وقتي در محيط رها ميشوند، 200سال ميمانند. توليدشان بسيار آب بر است و بعد از استفاده تبديل به زبالههاي سمي ميشوند كه حيوانات ميخورند و مريض ميشوند و ما در زنجيره غذايي از گوشت آنها ميخوريم و سرطان ميگيريم. بياييم به جاي استفاده از كيسههاي پلاستيكي يكبار مصرف، از كيسههاي پارچهاي استفاده كنيم. خيلي ميتواند به كاهش مصرف آب، انرژي و كاهش انتشار گازهاي گلخانهاي و كاهش مرگ حيوانات كمك كند. دومين كاري كه ميتوانيم بكنيم اين است كه در مسيرهاي كوتاه از دوچرخه استفاده كنيم يا پيادهروي كنيم. بين همسايههاي خودم افرادي را ميبينم كه با خودروي شاسيبلند ميروند 100متر جلوتر از خانه كه ميوه بخرند. در تمام دنيا اگر براي ترددهاي شهري، سوار خودروي شاسي بلند شوي، مسخرهات ميكنند اما متأسفانه در اينجا شاسي بلند، پرستيژ است. دكتر و مهندس و استاد دانشگاه ما، همه در ترددهاي شهري سوار خودروي شاسي بلند ميشوند.
سومين كاري كه ميتوانيم بكنيم و توصيه سازمان ملل است، اين است كه براي جابه جايي تا 3 طبقه، از آسانسور استفاده نكنيم و از پلهها بالا برويم. آسانسور برق و انرژي مصرف ميكند.هركدام از ما اگر موضوع آسانسور را رعايت كند، در مجموع فوقالعاده تأثيرگذار خواهد بود. چهارمين كاري كه بايد بكنيم اين است كه سيگار نكشيم. ميدانيد در سال چقدر سيگار ميكشيم. 10هزار ميليارد تومان! 10هزار ميليارد تومان سيگار ميسوزانيم و بيش از 10هزار ميليارد تومان بايد هزينه كنيم تا سيگاريها را درمان كنيم. غير از آن آرسنيك ته سيگار در سال، آب 7 برابر شهري به بزرگي تهران را غيرقابل استفاده ميكند. تهران در سال، يك ميليارد مترمكعب مصرف آب شرب دارد. تهسيگارها در سال 7ميليارد مترمكعب آب را از بين ميبرند. ببينيد ما چقدر مؤثريم. من فقط چند تاكار كوچك را گفتم. بياييد تصميم بگيريم در هفته يك روز از گوشت قرمز استفاده نكنيم. گوشت قرمز، 51درصد متان دنيا را توليد ميكند. صنعت بسيار آب بري است كه مراتع را نابود و فرسايش را تشديد ميكند. بياييد تصميم بگيريم حداقل ماهي يك كتاب بخوانيم و به دانشمان اضافه كنيم تا آن وقت به كساني كه كارهاي عمراني بيهوده ميكنند مدال ندهيم. به كساني مدال بدهيم كه مُسكن نسازد و راهكار بلندمدت بدهد. اين آگاهي احتياج به مطالعه دارد. اگر همه اين كارها را انجام دهيم بدون نياز به دولت ميتوانيم معجزه كنيم. مردمي كه اينگونه باشند مگر دولتش ميتواند نسبت به آنها كرنش نداشته باشد؟ مگر همچنان وزير و نخستوزير و رئيساش ميتوانند سوار خودروهاي تكسرنشين شوند؟
نظر شما