ساعت 8:30صبح ديروز ساكنان يكي از خيابانهاي شهرستان آققلا با شنيدن سر و صدايي كه از خانه يكي از همسايهها به گوش ميرسيد به خيابان ريختند. در اين خانه مردي بازنشسته به همراه همسر و 3دخترش زندگي ميكردند و همه همسايهها ميدانستند كه 2نفر از دخترها دچار مشكلات روحي هستند.
شاهدان وقتي وارد كوچه شدند 2دختر مرد همسايه را ديدند كه فرياد ميزدند و كمك ميخواستند. آنها ميگفتند كه پدرشان با تبر به اعضاي خانواده حمله كرده و آنها توانستهاند از دست او فرار كنند. همسايهها كه شوكه شده بودند به سرعت خود را به داخل خانه آنها رساندند و به محض ورود به حياط با صحنه هولناكي روبهرو شدند.
جسد بيجان و غرق در خون زن همسايه به همراه دختر 28سالهاش روي زمين افتاده و مرد 55ساله درحاليكه تبري خونآلود در دست داشت در گوشه حياط نشسته بود.همسايهها ماجرا را به پليس خبر دادند و طولي نكشيد كه تيمهاي جنايي به همراه قاضي كشيك راهي محل حادثه شدند. همه شواهد از اين حكايت داشت كه مرد ميانسال كه بازنشسته يكي از ادارات دولتي بود عامل اين جنايت هولناك است اما او با چه انگيزهاي دست به قتل همسر و دخترش زده بود؟
با دستور قاضي، وي كه داخل حياط حضور داشت دستگير و به اداره پليس منتقل شد. اجساد قربانيان نيز به پزشكي قانوني انتقال يافت و معلوم شد كه هردوي آنها با ضربات تبر به قتل رسيدهاند. ساعتي پس از اين حادثه هولناك، عامل جنايت درحاليكه مقابل بازپرس جنايي نشسته بود شروع كرد به تعريف كردن ماجرا. او گفت: 2نفر از دخترانم بيماري روحي داشتند. در اين مدت براي درمان آنها هر كاري انجام دادم.
نزد پزشكان زيادي رفتيم اما فايدهاي نداشت. اين اواخر هم دست به دامن رمالان شديم.متهم ادامه داد: شنيده بوديم دعانويسي هست كه ميتواند هر مشكلي را حل و هر بيمارياي را درمان كند. دخترانم را نزد او بردم و در اين مدت به همه دستوراتي كه داد عمل كردم اما باز هم اتفاقي نيفتاد و تغييري در حال و روز دخترانم ايجاد نشد. من براي درمان آنها هزينه زيادي كرده و خيلي وقت صرف كردم اما انگار قرار نبود كه حالشان بهتر شود. به همين دليل بود كه خودم رفته رفته افسرده شدم.
متهم درباره لحظه جنايت گفت: صبح بود و بچهها تازه از خواب بيدار شده بودند. حوصله نداشتم و همين باعث شد كه بر سر مسئلهاي با همسرم بحثم شود. در همان لحظه بود كه انگار دچار جنون شدم. كنترلم را از دست داده بودم و به سراغ تبري رفتم كه در خانه داشتم. نميدانستم چه كار ميكنم. آن را برداشتم و به همسر و دخترانم حمله كردم. 2دختر كوچكترم با ديدن اين صحنه فرار كردند و خودشان را به كوچه رساندند اما همسر و دختر بزرگم موفق به فرار نشدند و قرباني جنون من شدند. وقتي بهخودم آمدم كه كار از كار گذشته بود و آنها را به قتل رسانده بودم. با اعترافات اين مرد براي او قرار قانوني صادر شد و تحقيقات تكميلي درخصوص اين جنايت هولناك ادامه دارد.
نظر شما