سالهاست واژه «ترور» و «تروريسم» به كليدواژه ما روزنامهنگاران، رسانههاي جهان، سياستمداران و مقامهاي امنيتي تبديل شده است. اما چطور ممكن است يك مسلمان در اروپا «تروريست» باشد و در جاي ديگري از جهان، مثلا در آسيا، «مهاجم»؟ توضيح ميدهم. ابتدا گفته شد 3مرد مسلح اقدام به تيراندازي در يك مركز خريد در مونيخ آلمان كردهاند. پليس آلمان، شبكههاي بيبيسي، سيانان و فاكس نيوز بلافاصله بحث تروريسم را وسط كشيدند و اعلام كردند اين حمله، يك «حمله تروريستي» بوده است. بنابراين جستوجو براي يافتن «تروريستها» آغاز شد.
از ابتدا گفته شد اين 3نفر مسلمان و بنابراين تروريست هستند و احتمالا با داعش هم در ارتباطند. چند ساعت بعد مشخص شد 3نفري در كار نبوده و تنها يك نفر در حمله مونيخ دست داشته؛ «جواني كه به كشتن علاقه داشته است». هويت او علي ديويد سنبلي، جوان 18ساله آلماني-ايراني، متولد مونيخ اعلام شد. ناگهان در رسانهها «جستوجو براي تروريستها» به «جستوجو براي ضارب» تبديل شد. «ضارب» بهنظر خطر كمتري نسبت به «تروريست» دارد. ضارب در ادبيات رسانههاي غربي به اين معني است كه قاتل، مسلمان نيست.
اما در كابل؛ گروه داعش نيروهاي انتحاري خود را به ميان هزاران نفر از شيعيان هزاره افغانستان فرستاد كه نسبت به تغيير در برنامه دولت در ساخت خط انتقال نيرو در محل زندگيشان معترض بودند. تجمعكنندگان در واقع نسبت به تبعيضهاي دولت نسبت به مناطق مختلف افغانستان اعتراض داشتند. آنها فرياد ميزدند «مرگ بر تبعيض». اما مرگ به سراغ خودشان آمد. 2عامل انتحاري با انفجار بمب 80نفر از آنها را كشتند و 260نفر را هم زخمي كردند.
در كابل، مردم گاهي نيروهاي دولتي را طالباني مينامند. مردمي كه در تجمع روز شنبه شركت كرده بودند، آنقدر نسبت به نيروهاي دولتي بياعتماد هستند كه حتي پس از حمله، خود دولت را عامل آن ميدانستند؛ و اين روايتي است كه ما غربيها كمتر ميشنويم. طالبان فورا اين حمله را محكوم كرد و داعش به همان سرعت مسئوليت آن را بهعهده گرفت. اما صبر كنيد؛ هيچ رسانهاي و هيچ گزارشي به كشتار كابل بهعنوان يك اقدام تروريستي اشاره نكرد.
دولت افغانستان اين كار را كرد، اما ما غربيها نكرديم. ما عاملان حمله را «بمبگذار انتحاري» و «مهاجم» خوانديم. چطور يك مسلمان ميتواند در اروپا «تروريست» باشد و در آسيا «مهاجم»؟ چون در كابل، عاملان حمله به مسلمانان حمله كرده بودند و نه غربيها؟ موضوع «اقدام تروريستي» در مونيخ هم درست زماني كه مشخص شد عامل حمله از كشتار اندرس بريويك در نروژ الگوبرداري كرده و ارتباطي با داعش نداشته، به كلي به فراموشي سپرده شد. ماجراي اين انتخاب احمقانه واژگان، وقتي پيچيدهتر ميشود كه متوجه ميشويم بسياري از قربانيان حملههاي اخير در اروپا مسلمان بودهاند.
4 نفر از 10نفري كه در مونيخ كشته شدند مسلمان بودند. در حمله شهر نيس، در جنوب فرانسه نيز تعداد زيادي از قربانيان مسلمان بودند، اما اخبار زيادي در اين رابطه منتشر نشد. بنابراين اگر قربانيان حملهها در غرب مسلمان باشند، آنقدري به آنها پرداخته نميشود. در مقابل، اگر قاتل يا قاتلان مسلمان از آب در بيايند، ماجرا اهميت سياسي بالايي پيدا ميكند.
در جايي مثل كابل كه هم عاملان و هم قربانيان مسلمان بودهاند، درگيريهاي مذهبي و قوميتي آنها ربطي به ما غربيها ندارد. حمام خون كابل اينگونه به تصوير كشيده ميشود: 2مهاجم حمله كردند؛ 80نفر كشته شدند - انگار بازي فوتبال است، نه جنگ و ترور.
خلاصه اين بحثها اين است كه اگر مسلمانان به ما غربيها حمله كنند، «تروريست» هستند؛ اگر غيرمسلمانان به ما حمله كنند، «ضارب» يا تيرانداز هستند و اگر مسلمانان به مسلمانان حمله كنند، «مهاجم» هستند.
- ستوننويس روزنامه اينديپندنت
نظر شما