حالا ابزارهاي رنگ و وارنگ ارتباطي، تقريبا ابعاد مكان و زمان را كنار زدهاند تا آدمها در هركجاي دنيا، در لحظه يكديگر را ببينند و به صحبت بنشينند. اكنون كه نامهنويسي اعتبارش را از دست داده آيا نوشتن نيز بيمصرف مانده است و ديگر نيازي به آن نداريم؟
اين پرسش ميتواند شكلهاي ديگري هم داشته باشد؛ در اين روزگار كه انگشتان آدمها، بهجاي ورق زدن صفحات چاپي روزنامهها و مجلات و كتابها مدام در حال لمس صفحه گوشي همراه و بالا و پايين كردن صفحات مجازي است، در اين عصر كه روزنامهها نهتنها در ايران كه در همه كشورهاي دنيا با معضل افت شمارگان مواجهند و هرازچندي صداي طشت تعطيلي يك روزنامه در گوشهاي از دنيا، گوش فلك را كر ميكند، در اين زمانه كه هر شهروند خود خبرنگار شده و ميتواند هر محتوايي را با چاشني فيلم و تصوير و دياگرام در كسري از ثانيه در سفره اينترنت براي سراسر گيتي پهن كند، ديگر روزنامه يك شب مانده و بيات شده به چه كار ما انسان معاصر خبرزده و برخط و در لحظه ميآيد و ديگر خبرنگار و روزنامهنگار چه محلي از اعراب دارند؟ آيا خبرنگارها مثل نسل بازيگران سينماي صامت منقرض ميشوند و جاي خود را به اهالي خبرگزاري و شهروند -خبرنگاران ميدهند؟
گريزي از تقدير نيست؛ شايد خيلي زود نسخه كاغذي روزنامه پربكشد و دكه روزنامهفروشي مثل قهوهخانه كه همهچيز دارد بهجز قهوه، همهچيز داشته باشد الا روزنامه و مجله. اين ويژگي روزگار است كه ميان مردم دست بهدست شود؛ درست مثل خود روزنامه.
قرار نيست نك و نال كنيم و مرثيه غريبي و فرقت و هجران سر دهيم و از جبر زمانه و غداري چرخ فلك به دانايي مردمان شكايت بريم و روضه نياز انسان به خبر و اطلاعرساني بخوانيم كه اگر مردمان را نياز باشد خود ميدانند چگونه و با چه وسيلهاي نياز خود را برطرف سازند.
صحبت از راستي، صداقت و قصه سرراست و بيدوز و كلك است. شرافت خبرنگار و قداست روزنامهنگاري، داستان قديمي حرمت قلم و قسم خداوند در مصحف شريف است كه «... و ما يسطرون».
به وقت حالا، در ميانه اين همه نوشته و خبر و نقد و تحليل و چه و چه كه لايتناهي فضاي مجازي را پر كرده، همه ما درد ترديد در صداقت محتوا را چشيدهايم. بارها مطلبي را «بازنشر» دادهايم كه اندكي بعد تقلبي بودنش را باور كردهايم. دلمان از خواندن خبري در فضاي بيمروت مجازي به درد آمده كه دقايقي بعد تكذيبش را اثبات شده يافتهايم.
فرصت رسانههاي مجازي با همه شيرينيهاي مجازياش بسياري از اوقات تهديدي جدي شده كه باورها و سرمايههاي اجتماعي را نشانه رفتهاند. اينجاست كه ارزش خبرنگار و روزنامهنگار راستين خود را نشان ميدهد. فردي كه نه از زور اهل سياست و قدرت هراس دارد نه به زر اهالي پول و سرمايه فريفته ميشود و نه تزوير خناسان و منافقان به ترديدش مياندازد. چنين خبرنگار و روزنامهنگاري را نميتوان در چارچوب كاغذ يا پهناي فضاي مجازي محدود ساخت. چنين قلمي به قالب رسانه و كالبد مديا محدود نميشود. چنين خبرنگاري تمام نميشود. مردي چنين ميانه ميدانم آرزوست.
نظر شما