راستش اين همه بداخلاقي ديگر يك اتفاق نيست و مبدل به يك رويه شده است؛ رويهاي زشت و ناپسند كه بهشدت تصوير ايرانيان را مخدوش كرده است. ليست بلندبالايي از افراد مشهور از ورزشكار، سياستمدار و هنرمند در چند سال گذشته هدف حمله «زامبي»هاي ايراني در فضاي مجازي قرار گرفتهاند و بهنظر ميرسد اين رويه ادامه خواهد داشت. بهراستي هدف و انگيزه اين رفتار ناهنجار چيست؟ كمتر از 3 سال پيش بخشي از كاربران شبكههاي اجتماعي ايراني به صفحه «ليونل مسي» حمله كردند و او را با حرفهاي زننده و ركيك نواختند. آن زمان اين اتفاق چنان برايمان عجيب و بديع بود كه سيل عذرخواهي رسمي و غيررسمي را به بهترين بازيكن جهان رسانديم كه بگوييم اين رفتار نشانه شئون مردم ايران نيست و عده قليلي دست به اين رفتار زشت زدهاند و حتي جمشيد مشايخي، ستاره پيشكسوت سينماي كشورمان تصميم گرفت حضوري برود عذرخواهي كند تا اين حجم از بداخلاقي تأثيري در قضاوت اين ستاره آرژانتيني از جامعه ايراني نگذارد. اما اكنون تعداد اين حملات به حجمي رسيده كه برايمان تعجب برانگيز نيست و يادمان ميرود چقدر اين رفتار در جهان كمياب است و ما را انگشتنما خواهد كرد تا جايي كه ممكن است وقتي در جايي از فرهنگ و ادب پارسي بگوييم با تعجب نگاهمان كنند.
جامعهشناسان و كارشناسان اجتماعي هر كدام دلايل مختلفي را در تحليل اين رفتار عنوان ميكنند. يكي از نكاتي كه در ريشهيابي اين موضوع بيان ميشود، «واكنشهاي احساسي» ايرانيان زير فشار شكست و يا بروز مشكلات است. اين دسته از كارشناسان عنوان ميكنند نمونه اين رفتارها را ميتوان به هنگام بروز تصادفات رانندگي در كوچه و خيابان هم ديد. تصادف 2 وسيله نقليه اتفاقي است كه روزانه هزاران بار در نقاط مختلف دنيا رخ ميدهد و شايد كشور ما از معدود جاهايي باشد كه ممكن است رانندگان با فحاشي و نزاع از خجالت هم درآيند. براي ملتي كه در فرهنگش رفتاري چون «تعارف» را دارد، حمله به صفحات افراد مشهور اتفاقي طبيعي ارزيابي نميشود و نخواهد شد.
مدافعان تئوري واكنش احساسي در زمان شكست، در حالي رفتار سخيف برخي از كاربران ايراني را به اين موضوع نسبت ميدهند كه در يكي از آخرين دستهگلهاي اين عده، ماجرا اصلا ارتباطي به ايران و ايراني نداشت. اگر حمله به صفحه مسي بهدليل هم گروهي 2 تيم ايران و آرژانتين در جام جهاني و باخت ايران با گل مسي اتفاق افتاد يا توهين به زايتسف واليباليست سرشناس تيم ملي ايتاليا صرفا بهدليل بازي خوبش مقابل ايران بود و ارتباطي به كشورمان داشت، اما درج بيش از 300هزار كامنت عموما توهينآميز فارسي در صفحه اينستاگرام «پايت» بازيكن تيم ملي فرانسه كه در ديدار فينال جام ملتهاي اروپا باعث مصدوميت كريستين رونالدو مهاجم تيم ملي پرتغال شده بود را بايد پديدهاي عجيب و ناشناخته دانست كه در ذيل تئوري واكنش احساسي به شكست، معنا نمييابد؛ چرا كه بر فرض اينكه مهاجم پرتغالي در كشورمان 300هزار هوادار داشته باشد، عجيب است كه همه آنها از جنس كساني باشند كه چنين رفتارهايي را انجام ميدهند. در واقع بايد بهدنبال علل و ريشههاي ديگري بود.
دستهاي ديگر از كارشناسان معتقدند زمينههاي بروز چنين حجمي از پرخاشگري در جامعه ايراني وجود داشته است. به اعتقاد آنها در حال حاضر با گسترش استفاده از فضاي مجازي كه در آن ميتوان هويت واقعي خود را مخفي كرد، اين رفتار مخفي گذشته، بروز عنانگسيخته يافته است. شايد براي توضيح اين مدعا ميتوان رفتار «پرتاب سنگ» به قطارهاي در حال حركت را بهخاطر آورد. زماني حجم سنگپراني به قطارهاي مسافري توسط كودكان و نوجوانان در مناطقي كه ريل آهن از محل سكونت آنها عبور ميكرد به حدي عموميت داشت كه پيش از رسيدن به برخي شهرها و روستاها، مأموران قطار، مسافران را به كوپههاي خود راهنمايي ميكردند كه درصورت شكستن شيشههاي قطار ناشي از سنگپراني آسيب نبينند؛ رفتاري كه با وجود عجيب و غيرقابل باور بودنش در حافظه ما پررنگ است و البته هيچكس هم نميتوانست دليل اين رفتار را توضيح دهد و حتي آنها كه سنگ پرتاب ميكردند بهاحتمال زياد قادر نبودند دليل اين كارشان را توضيح دهند و احتمالا پس از اينكه چند هنجارشكن نخستين سنگ را پرتاب ميكردند، آنها هم دست به اين تقليد زشت ميزدند.
اكنون نيز بايد درنظر گرفت ميان حمله بيدليل با سنگ به قطار و فحاشي در صفحات افراد مشهور، شباهتهاي غيرقابل انكاري وجود دارد؛ بروز خشم و پرخاش توسط لايههايي از اجتماع كه احساس ميكنند ناديده گرفته شدهاند و از اين طريق ميتوانند نهتنها جلب توجه كنند، بلكه در جمعي بزرگتر از افراد شبيه بهخود پذيرفته شوند. حسن فضاي مجازي براي حملهكنندگان اين است كه هويت كسي كه سنگ را به سوي شيشه قطار پرتاب ميكرد، واقعي بود، اما در فضاي مجازي هر كسي ميتواند به راحتي هويتي جعلي براي خود بسازد و با پنهان شدن زير آن عقدههاي شخصي و اجتماعي خود را در لواي آن پنهان كند.
نگاهي به صفحات كساني كه دست به اين حملات ميزنند نشان ميدهد بيشتر در رده سني نوجوانان و جوانان هستند و جلب توجه به هر شكلي در اين سنين طرفداران بسياري دارد. ذهنيت افراد در اين سنين چندان نگران تبعات منفي براي نام كشور و فرهنگش نيست و پذيرفته شدن در جمع همسالان، حتي با رفتارهاي ناپسند اهميت و اولويت بيشتري دارد. گويي هنجارشكني در اين سنين و عصيان در مقابل فرهنگ بزرگسالان، ارزش محسوب ميشود.
در اين ميان بايد يك نكته مهم ديگر را فراموش نكرد. برخورد جامعه ايراني با تكنولوژيهاي تازه، غيرعادي و بعضا همراه با ناهنجاري است. وقتي خانههاي ايراني به «زنگ در» مجهز شدند، عدهاي كارشان اين بود شبها زنگ خانههاي مختلف را به صدا درميآوردند و سپس پا به فرار ميگذاشتند. رفتاري كه اكنون عجيب و دور از ذهن است، زماني تبديل دغدغه بسياري شده بود. مانند اينكه سالهاي سال پس از رواج تلفن ثابت در منازل ايرانيان، پديده «مزاحم تلفني» رواج داشت. زماني كه تلفنهاي همراه به امكان بلوتوث مجهز شدند، در ابتدا توسط عدهاي بدترين استفاده ممكن از آن به عمل ميآمد. فرهنگ استفاده از اينترنت در حال حاضر با يك دهه گذشته قابلمقايسه نيست. بهنظر ميرسد فرهنگ استفاده از شبكههاي اجتماعي نيز با توجه به افزايش ضريب نفوذ و افزايش سرعت اينترنت تلفنهاي همراه و جواني اين پديده، با همين رويه مواجه شده است و يك دهه بعد با شگفتي از رفتار عجيب عدهاي قليل از كاربران شبكههاي اجتماعي سخن خواهيم گفت.
هر چند درصورت ادامهدار شدن اينگونه حملات توسط افرادي كه ما ميدانيم عده قليلي از كاربران فضاي مجازي ايراني هستند (و ديگران نميدانند) معلوم نيست تا زماني كه برايمان تبديل به خاطره شود، بر سر تصوير ايران در نگاه شهروندان ديگر كشورها چه خواهد آمد!
نظر شما