اصلا ما مشهديها بعضي حسرتها به دلمان مانده است. ما هم دوست داريم جلوي پنجره فولاد گوشي موبايل را بگيريم و به مادرمان بگوييم با امامرضا(ع) حرف بزن. ما هم ميخواهيم وقتي به مشهد ميآييم، جايي را غيرحرم نداشته باشيم. ما هم دوست داريم از ريسهبندي و چراغاني داخل حرم هنگام نقارهزدن فيلم بگيريم و وقتي به شهرمان رفتيم به اطرافيانمان نشان دهيم. همانطور كه در حرم پيش ميروم حالم بهتر ميشود. انگار شلوغي حرم، آدم را سر حال ميآورد. حرم مملو از مسافرها و مجاورها است. هر كدام آرام زبان واكرده در اين ازدحام و زير لب چيزي ميگويند. كنار پيرمردي با دستپينه بسته مينشينم. دامن ايوان طلايي را گرفته بود و داشت درددل ميكرد. ميگفت به زحمت پول مشهد آمدن را جور كرده و آمده تا يك خواستهاش اجابت شود. تمام حرف دلش با امام مهربان اين بود كه روزعرفه در كربلا باشد.
همشهری دو - امیرحسن شاهی: گاهی اوقات مشهدیبودن خوب نیست، بهخصوص آن وقتی که هنگام ورود به حرم، زائری را با چشمان نمناک و رضارضا گویان میبینی و به حالش غبطه میخوری.
کد خبر 343123
نظر شما